واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: كسى دركار حرف نمى زند
نگاهى به نمايش نقاشى با شبنم، نوشته و كار ميروسلاو بنكا «نمايش نقاشى با شبنم » با دستمايه قراردادن تم ضد جنگ و پيشنهاد صلح و دوستى براى بشر، اصول محورى خود را تعريف مى كند. تا اينجاى قصه با موضوعى خوب و به لحاظ بررسى اخلاقى اثر آموزشى و تعليمى براى جهانيان روبه رو هستيم.اما در بسيارى از موارد شتاب زدگى و سرعت كارگردان در استفاده از عناصر درون متنى به ساختار اثر ضربه مى زند. آنچنان كه شاهد هستيم، اين نمايش به زندگى فردى نقاش مى پردازد كه در سال هاى جنگ جهانى دوم، در دهكده اى زندگى مى كند. فاشيست ها در اين سال او را مورد اذيت قرار مى دهند، نامزدش را زندانى مى كنند و مردم دهكده را هم مورد آزار و اذيت قرار مى دهند.ميرسلاو بنكا براى پرداخت اين قصه از دو شيوه روايت توأمان عينى و ذهنى سود برده است. به تعبيرى او آنجا كه در صدد پرداخت قصه يا موضوع هاى مورد توجه است، از روايت عينى، اگرانديسمان اشيا وتصاوير بيرونى و رنگ آميزى هاى گوناگون استفاده كرده است. در چنين زمانى كه به مسائل ذهنى و نكته هاى ريز خيالى مى رسد، روايت ذهنى تسلط پيدا مى كند. اين در حالى است كه كليت بافت نمايش ذهنى و رنگ و لعابى سوررئاليستى دارد. به تعبيرى عالم از گوشه نگاه، فردى نقاشى توصيف مى شود. وى در گوشه اى روى ويلچر خود قرار دارد و تصاوير جهان ذهنى كارگردان را پرداخت مى كند. نمايش نقاشى با شبنم در كل با ديدى آپوكاليپسى نسبت به جهان شكل مى گيرد و تاريكى آن را به بشر گوشزد مى كند. به ويژه اين كه بنكا اين قصه را از مادر خود شنيده و چنين داستانى از ناخودآگاه جمعى به سوى ناخودآگاه فردى هنرمند آمده است. نكته مهم تر اين كه داستان در سال هاى جنگ جهانى به وقوعمى پيوندد و همواره تصوير انسان درچنين شرايطى مستند و بدون دستكارى است.ميروسلاو بنكا، كارگردان اين اثر در تمام طول اجراى خود از يك تكنيك خاص استفاده مى كند. تكنيك او استفاده از زبان موسيقى و پرداخت صحنه و حتى بخش هاى عظيمى از روايت توسط المان هاى شنيدارى است. در واقع تئاتر او ديالوگ ندارد، اثر به شكلى فاقد كلام مفهومى و ديالوگ اجرا شده و از اين رو تنها جلوه ديدارى يا شنيدارى فاقد كلام در اولويت قرار مى گيرند. كارگردان اهل صربستان، در اثر خود تصويرسازى هاى خيلى خوبى دارد، در بسيارى از جاها در استفاده از رنگ ها، طراحى ، نمادهاى خاص مفهومى يا عينى دقت خاصى نشان مى دهد. استفاده از تركيب رنگ هاى سياه، سفيد، قرمز، در طراحى صحنه و همچنين لباس آدم ها در نهايت هارمونى با بافت و فضاى صحنه استفاده شده است. لوكيشن و اتمسفر ذهنى نقاش كليسايى است كه گويا در دوران جنگ جهانى دوم مورد آماج موشك و توپ و تركش قرار گرفته است؛ فضايى كه همواره رنگ و بوى فرسودگى يا تخريب تحميلى در آن به چشم مى آيد. صحنه از دورنماى اين فضا كه در واقع اتمسفر ذهنى نقاش نيز هست، استفاده هاى خاص تكنيكى و معنايى را مى برد. تقريباً بازيگران با چنين دكورى راحت هستند. تصوير يك كليسا يا محل عبادت كه زياد هم ازطراحى ميز، نيمكت يا چيزهاى دست و پاگير ديگر در آن استفاده نشده است. محل حركت بازيگر از هر سويى فراهم است چه از سمتى كه در واقع حاشيه صحنه است و انگار بازيگران با آمدن خود از آنجا به ساخت محيط ديگرى در ذهن مخاطب مى پردازند. آنها وقتى از چنين ناحيه اى به صحنه مى آيند، انگار فضاهاى ديگر را خود به صحنه مى آورند و با فضاى واحد صحنه تركيب مى كنند.به ويژه اين كه در بسيارى از مواد اين قسمت خود با طراحى راه يا جاده اى كوچك نمايان است و بازيگران با چراغ يا فانوسى از آن كوره راه كوچك به صحنه مى آيند.نمايش نقاشى با شبنم » با دستمايه قراردادن تم ضد جنگ و پيشنهاد صلح و دوستى براى بشر، اصول محورى خود را تعريف مى كند. تا اينجاى قصه با موضوعى خوب و به لحاظ بررسى اخلاقى اثر آموزشى و تعليمى براى جهانيان روبه رو هستيم.شايد يكى از نقاط قوت ميروسلاو بنكا هم در همين طراحى صحنه، با استفاده از رنگ ها و حتى حذف نور در بسيارى از موارد است. اصولاً در اين نمايش نورپردازى شيوه متعادل و هميشگى خودش را ندارد. در بسيارى از موارد نور كم است. تاريكى از المان هايى است كه كارگردان در پرداخت آن نهايت دقت و تلاش را براى پرداخت دارد. تنيدن رنگ ها در تاريكى و توصيف موقعيت هاى تاريك در اين تئاتر داراى اهميت ويژه است. در بسيارى از موارد شمع، چراغ كوچك لامپا، يا فانوسى در دل تاريكى به اهتزاز درمى آيد و توصيفى ديگر از روشنايى ارائه مى دهد. كارگردان اين اثر عموماً نسبت به تقابل هاى گوناگون دقت خاصى دارد. مارتين هايدگر از فلاسفه جهان فرامدرن در جايى از متدهاى نقد پست مدرن و متن پست مدرن مى گويد. او يادآور مى شود كه آثارى كه تقابل هاى سياه و سفيد را در اثر خود مطرح مى كنند، مربوط به دوران متن كلاسيك هستند و چنين آثارى در زمره آثار مدرن قرار نمى گيرند. شايد ذكر اين نكته در جايى اهميت دارد كه خود كارگردان، نقاشى با شبنم اثر خود را «رئاليسم پست مدرن!» ناميد. وى در حالى كه خود بر پرداخت هاى سوررئاليستى و ذهنى كار خود واقف است، آن را رئاليسم مى خواند، اما از سوى ديگر به استفاده از دستمايه هاى كلاسيك پرداخت هنرى مبادرت مى ورزد، اما آن را اثرى پست مدرن و فراتر افق توليدى جهان مدرن مى داند.وى براى اين اثر، به ساختار موليكايى دراماتيك نظر دارد. بنابراين بسيارى توصيف ها طبق ساختار موسيقايى تعريف مى شود موسيقى نواخته مى شود، تا بازيگر حركت كند، موسيقى بازيگر را وادار به حركت مى كند، يا از او شخصيتى سيال و در تكاپو در صحنه هاى پياپى و موقعيت هاى پياپى دارد.يعنى همواره عنصر موسيقى يا جلوتر از زبان روايت در حركت است يا مقدمه اى براى روايت شنيدارى وكلى داستان است. اشاره به اين تكنيك كه از شيوه هاى كلاسيك در تئاتر نيز هست، جاى بحث فراوان دارد.مثلاً در پرداخت مدرن و استفاده از المان هاى شنيدارى ذكر نكته اى حائز اهميت است. براى اين امر به ذكر مثالى بسنده مى كنيم. مثلاً «پسر خانواده وينزلو» از درام هاى خوبى كه در تئاتر به روى صحنه رفته است. ديويد ممت كارگردان مدرن تئاتر طى ساليان دوست داشته اين درام را اجرا كند، اما اين كار ميسر نشد و از اين درام، فيلمى را توليد كرد. در اين فيلم دو تكنيك تئاترى وجود دارد كه جالب توجه است.قصه درام پسر خانواده وينزلو درامى تقريباً پليسى و معمايى دارد. در اين كار پسر خانواده به دزدى متهم شده و پدر و خانواده سعى دارند وى را تبرئه كنند.با اين حال دو صحنه هست كه ديويد ممت آن را از تئاتر اقتباس كرده و در سينما به نحوى مينياتورى به كار برده است. صحنه اول جريان، گفتن اينكه پسر خانواده وينزلو به دزدى متهم شده است. اين بحران مهم ابتدايى به صورت تصوير سياه و صداى خارج از كادر توصيف مى شود. دوم تصوير هم جريان دادگاهى پسر خانواده در نتيجه بى گناهى اوست. در اين صحنه بسيار مهم هم خدمتكار خانواده اين جريان مهم را بازگو مى كند. آن هم دقيقاً به شيوه صداى خارج از كادر و شايد اين كار بحران را در قلمرو صدا به جا مى گذارد. زيرا صدا بسيار قوى تر از تصوير است و امكانات صدا براى تصويرسازى هاى فراوان از تصوير بيشتر است.در حالى كه كارگردان نقاشى با شبنم دقيقاً برعكس اين شيوه عمل مى كند. او در چند جا و با توجه به موضوع محورى شبنم، صداى شبنم را اگرانديسمان مى كند، تا نه اينكه با صداى بسيار آهسته و ناشنيدنى اش، از روى برگ گل ها بلغزد، بلكه همچون قطره اى پر از طنين بر دريا فرود مى آيد تا صداى سقوط را در گوش طنين انداز كند.منبع : ايران
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 277]