تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 26 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):روزه سپرى است از آفت هاى دنيا و پرده اى است از عذاب آخرت.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806608245




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شرافت بچه های جنوب شهر


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شرافت بچه هاي جنوب شهر
شرافت بچه هاي جنوب شهر
2مرد و يك گاو در دل خيابان‌هاي شلوغ تهران؛ اين خلاصه يك خطي فيلم «ريسمان باز» است؛ دومين ساخته بلند مهرشاد كارخاني كه از همين خلاصه يك خطي‌اش هم مي‌توان تفاوت‌هاي آن را با فيلم‌هاي رايج و مرسوم سينماي ايران تشخيص داد. كارخاني با سابقه سال‌ها عكاسي، چنان‌كه انتظار مي‌رود، داستان متفاوتش را با تصاويري بكر و زيبا همراه مي‌كند. نوعي تصور از زيبايي بصري در سينماي ايران وجود دارد كه آن را مترادف با نماهاي كارت‌پستالي و شيك مي‌‌داند.«ريسمان باز» كه فيلم خوش‌تصويري است اين تصور را مي‌شكند؛ همچنان كه به تلقي مرسوم از خيابان‌هاي جنوب‌شهر و آدم‌هاي طبقه فرودست در سينماي ايران نيز وفادار نمي‌ماند. «ريسمان‌باز» فيلمي ساده و صميمي است كه اصلا ساده ساخته نشده است. كارخاني با پرهيز از فيلمسازي‌ آسان، نويد حضور كارگرداني خلاق و توانا را در سينماي ايران مي‌دهد. • شما در اولين تجربه كارگرداني به سراغ فيلمي با مختصات فيلم تجاري رفتيد اما در «ريسمان‌باز» به‌نظر مي‌رسد علايق شخصي و سبك فيلمسازي دلخواهتان را دنبال كرديد. فكر نمي‌كنيد جاي فيلم اول و دوم شما بايد عوض مي‌شد؟راستش من برعكس فكر مي‌كردم. تجربه عكاسي باعث شد در اولين تجربه فيلمسازي، به‌دنبال يك فيلمنامه دشوار و خيلي خاص نباشم. چون ممكن بود من را از سينما دور كند. به اين خاطر «گناه من» را انتخاب كردم كه ضمن اينكه عامه‌پسند است به آدم‌هاي خاص هم توجه دارد. اين فيلم متأسفانه هنوز اكران نشده ولي من بازتاب آن را در جشنواره فجر ديدم. «گناه من» تماشاگر عادي را راضي مي‌كرد و تماشاگر خاص را هم با ريزه‌كاري‌ها راضي مي‌كرد. به‌عنوان فيلم اول، نمي‌خواستم روي سنگ بزرگي دست بگذارم كه بلند كردنش سخت باشد. بعد از آن سوژه‌هاي ديگري از زماني كه عكاسي مستند اجتماعي و عكاسي سينما مي‌كردم در ذهن داشتم و خواستم يك جايي از ميان آنها انتخاب كنم كه اين انتخاب بستگي به هوش و دقت من داشت. من «ريسمان باز» را به اين خاطر كه داستانش براساس يك جريان واقعي بود كه پيش از انقلاب در كشتارگاه رخ داده بود انتخاب كردم. ضمن اينكه در كنار آن مي‌خواستم شرافتمندي جوانان جنوب‌شهري را نشان بدهم و بگويم آنها با تصويري كه اكثر سينماگران از اين قشر نشان مي‌دهند متفاوت هستند. با نوشتن طرح اوليه چند اتود زدم و ديدم اين موضوع يك خطي خيلي من را درگير كرده است. حتي اطرافيانم هم برايشان جذاب و باور نكردني بود كه بخواهيم يك گاو را از پايين شهر به بالاي شهر ببريم. بعد از آن شاخ و برگ‌هاي فيلم اضافه شد و دو شخصيت اصلي در نظر گرفته شدند. اينكه اصلا كجاي شهر زندگي مي‌كنند برايم مهم بود بعد از آن به قالب‌هايي كه از سبك‌هاي سينمايي در ذهن داشتم، فكر كردم. نمي‌خواهم بگويم تحت‌تأثير فيلمساز به‌خصوصي بودم ولي تاثير گرفته از سينماهايي هستم كه به آنها علاقه دارم. بخشي از آن سينماي وسترن است و بخشي سينماي خياباني سال‌هاي دور است. در واقع مي‌خواستم به‌خود سينما اداي دين كنم.• از همان ابتدا هم تصميم داشتيد يك فيلم كاملا خياباني در يك تايم 24 ساعته بسازيد يا نه بعد حجم داستانك هاي فرعي جذاب فيلم آنقدر زياد شد كه به چنين فضايي رسيديد؟ از ابتدا قرار بود ماجرا در 24 ساعت و يا دو روز اتفاق بيفتد. فيلم با يك غروب شروع و با يك غروب تمام مي‌شود، اما چون داستان فيلم ما يك خطي و سر راست است مي‌توانستيم داستانك‌هاي فرعي زيادي را وارد آن كنيم. قصد من اين بود كه يك فيلم خياباني و اجتماعي بسازم با قالب‌هاي ژانرهاي سينمايي كه دوست دارم. به مقصد رساندن گاو، داستان اصلي بود و شكل مهم‌تري داشت و در كنار آن داستانك‌هاي فرعي و آدم‌هاي اين داستان‌ها، طوري چيده شده بود كه ارتباط ميكائيل و عسگر و نوع كارشان را پررنگ كند. همه آنها بهانه‌هايي براي به مقصد رسيدن عسگر و ميكائيل بودند.• و از همان ابتدا يادتان بود كه فيلم خياباني در وهله اول تماشاگر گريز است؟من با شما موافق نيستم. فيلم‌هاي خياباني و اجتماعي شهري‌ اگر درست ساخته شود در گيشه بهتر جواب مي‌دهد. به‌عنوان مثال الان فيلم تاريخي مخاطب ندارد. يا فيلم‌هاي معنا‌گرا زياد موفق و تاثير‌گذار نيست‌. در زمان حال تركيبي از سينماي خياباني و عامه پسند بيشتر جواب مي‌دهد تا فيلم‌هايي كه اين روزها مد شده است.• در سينماي ايران كدام فيلم‌هاي خياباني موفق بوده‌اند؟در سينماي پيش از انقلاب فيلم‌هاي «تنگنا» امير نادري، فيلم‌هاي مسعود كيميايي در قبل و بعد از انقلاب، «نرگس» رخشان بني‌اعتماد و... اين روزها بسته به نوع سليقه مخاطب كه عادت كرده به سطحي‌نگري  اين نوع فيلم‌ها كم شده است. اگر به عقب‌تر برگرديم مي‌بينيم كه در اين حوزه در دهه 60 فيلم‌هاي شاخص و خوبي ساخته شده است. آن زمان سطح سليقه تماشاگر هم بالاتر بود و فيلم‌هاي خوبي ساخته مي‌شد. اگر مخاطب فيلم خوب ببيند به آن عادت مي‌كند. اما امروزه فرهنگ نسل جوان به گونه‌اي است كه ديگر مثلا حتي فيلم بومي را نمي‌پسندد،چون برايش تكراري شده است. اين فيلم‌ها حتي در خارج از ايران هم ديگر طرفدار آن‌چناني ندارد چون مخاطب را خسته مي‌كند. فيلم براي پربيننده بودن، بايد حرفي هم براي گفتن داشته باشد.   • اما منظور من هم اين بود كه در فيلم شما از داستان عاشقانه و روابط زوج‌هاي جوان خبري نيست و اين يعني از دست رفتن يك فاكتور اصلي براي جذب مخاطب.بله حق با شماست. البته اين فيلم‌ها اغلب تماشاگر را فريب مي‌دهند. هر چند كه اين فيلم‌ها اگر حرفي براي گفتن داشته باشند ساخت‌شان هيچ اشكالي ندارد. من «گناه من» را نيز با چنين هدفي ساختم. اين فيلم به ظاهر دختر پسري است اما در واقع به مسائل اجتماعي مي‌پردازد. • در تيتراژ ابتدايي فيلم مي‌بينيم «در اين فيلم به هيچ حيواني آسيب نرسيده است.» اما در همان دقايق ابتدايي فيلم دوربين به كشتارگاه مي‌رود و ما صحنه‌هاي خشن و البته جذابي از ذبح حيوانات مي‌بينيم. قصد داشتيد از همان ابتدا به تماشاگر بگوييد با يك فيلم سخت و خشن طرف است؟تماشاگر وقتي اين فضاي خشن را مي‌بيند اگر اين جمله را در تيتراژ نديده باشد، شايد نگران شود ضمن اينكه براي فستيوال‌‌هاي خارجي اين جمله لازم بود. اگر نمي‌نوشتيم فكر مي‌كردند ما حيوانات را در اين فيلم كشتيم به همين خاطر از ابتدا اين آگاهي را داديم. به تماشاگر ايراني هم كد داديم كه شما با چنين فضايي طرف هستيد.• از همان ابتدا هم به سختي كار در كشتارگاه واقف بوديد؟بله. در روزهاي اول بازيگران خيلي با سختي قبول مي‌كردند. يك هفته طول كشيد تا بازيگران با اين فضاي خشن و زمخت كنار بيايند. خون و كشتار حيوانات و... طبيعي نبود ولي به مرور عادت كرديم. البته من و پژمان بازغي و بابك حميديان چندين جلسه زودتر به اين مكان رفتيم و با فضا آشنا شديم.• برگرديم كمي عقب‌تر به زمان انتخاب بازيگران به‌عنوان كارگردان از چند بازيگر به خاطر سختي كار در اين فضا و با يك حيوان، نه شنيديد؟ در مرحله انتخاب بازيگر من سراغ بازيگراني كه فيلم‌هاي خيلي شيك بازي كرده بودند نرفتم؛كساني كه مي‌دانستم وقتي داستان را بشنوند ممكن است از كار در اين فضا بترسند. بعد از آن با بابك حميديان صحبت كردم او بلافاصله پذيرفت، بازغي هم ابتداي فيلم كمي دلهره داشت اما به مرور رفع شد. آنها به فضا عادت كردند ضمن اينكه من دوست داشتم براي اين دو بازيگر يك استرسي وجود داشته باشد. يك نگراني و بيقراري لازم بود در اين فضا وجود داشته باشد يعني يك مقدار از اين استرس به عمد بود.• جايي بود كه به خاطر ناتواني بازيگران در مقابل اين حيوان، از خواسته‌هايتان كوتاه بياييد؟نه خوشبختانه‌ اين اتفاق نيفتاد. ابتدا سكانس‌هاي ساده‌تر را گرفتيم بعد كم‌كم به فضاي كشتارگاه رفتيم و بعد به بين راه و تهران آمديم. در سكانس فينال و فرار گاو كه سخت‌ترين سكانس ما در شهرك غرب بود ديگر به انتهاي كار رسيده بوديم. خوشبختانه در آن سكانس هم صدمه‌‌‌اي به كسي نخورد. • دو شخصيت‌ اصلي داستان شما به لحاظ رفتاري در تضاد كامل با يكديگر هستند، ضمن اينكه ميكائيل گاهي سكوت‌هاي طولاني دارد. به‌نظرتان حذف مونولو‌گ‌هاي ميكائيل( كه در زمان جشنواره به فيلم اضافه كرده بوديد) باعث ناقص شدن معرفي اين شخصيت‌ نشده است؟نه از ابتدا هم قرار نبود ما مونولوگ داشته باشيم. زماني در مونتاژ تصميم گرفتيم روي سكوت‌هاي ميكائيل مونولوگ ذهني‌‌اش را بگذاريم. با نظرخواهي از منتقدين و حتي تماشاگر معمولي فهميديم كه مونولوگ‌ها كمك زيادي به فيلم نمي‌كند. شايد با وجود آنها ميكائيل را بيشتر مي‌شناختيم ولي همين سكوت‌هاي ميكائيل ويژگي بارز اوست. مونولوگ‌ها باعث زياده‌گويي مي‌شد ولي الان فيلم يكدست‌تر شده است. در جشنواره فجر فضاي نقد فيلم‌ها وجود دارد و اشكال‌هاي فيلم پيدا مي‌شود. • با اين كار به نوعي به شعور مخاطب هم احترام گذاشتيد. اجازه داديد مخاطب با توجه به جنس موسيقي‌اي كه ميكائيل به آن گوش مي‌دهد، بفهمد او چه تفكري دارد. بله، دقيقا همين طور است. اين را هم بگويم كه دو چيز تماشاگر را آزار مي‌دهد؛  يكي فلاش بك و ديگري مونولوگ. حتي تماشاگر حرفه‌اي ما هم به اين مسئله هنوز عادت نكرده است. • شما در عين اينكه مي‌خواستيد نشان بدهيد بچه‌هاي جنوب شهر زندگي شرافتمندانه‌اي دارند، در همان فضا هم اياز را با يك شخصيت منفي از مردم همين قشر در مقابل اين دو قرار داديد. يعني آگاهانه باز هم در آن فضا يك شخصيت منفي خلق كرديد.بله، اياز هم در همين فضا كار مي‌كند. اصلا ميكائيل و عسگر از نظر جايگاه اجتماعي متعلق به آن منطقه نيستند و به خاطر شرايط مالي در اين فضا قرار گرفته‌اند. در اين فضا آدم‌هايي مثل اياز را هم داريم كه لاشه گوسفند مرده را به چلوكبابي‌ها مي‌فروشند. اما نكته اينجاست كه آدمي مثل اياز هم از روي بدبختي اين كار را مي‌كند يعني او كاملا منفي نيست. او كار خلاف مي‌كند اما همين آدم هم مي‌تواند دست از اين كار بردارد؛ يعني وقتي كتك مي‌خورد تماشاگر برايش دلسوزي مي‌كند.• جايي در داستان به دختر جيپ سوار مي‌رسيم، به‌نظر مي‌رسد كاركرد اين فصل و كل حضور دختر براي اين است كه در نهايت بفهميم ميكائيل هنوز به آينده و زندگي اميدوار است و آن قدر كه ما فكر مي‌كنيم سرد و سخت نيست.بله، مي‌خواستم بگويم او اگر شرايط برايش مهيا باشد انسان پويايي است و كارهاي فوق‌العاده‌اي انجام مي‌دهد. اين فيلم، فيلم ميكائيل و عسگر است و حضور دختر در واقع يك پاساژي است در ميانه راه و يك نقطه براي استراحت تماشاگر. اما چرا يك دختر را انتخاب كردم؟ به اين دليل كه حضور او يك كنتراست به‌وجود مي‌آورد. يك عكس از يك دختر زخمي، يك گاو زخمي و...در اين نقش از چهره معروفي استفاده نكردم تا تماشاگر تصور نكند يك ماجراي عشقي قرار است پيش بيايد.• در فصل مربوط به شهرك و دامپزشكي، به‌نظر مي‌رسد همان‌قدر كه حواستان بوده تصوير شرافتمندانه‌اي از جوانان جنوب شهري ارائه بدهيد، به همان نسبت با زيركي خاصي خواستيد تصوير خاصي از جوان‌هاي شمال شهري به نمايش بگذاريد.نه اين طور نبود. فيلم من به فرمي است كه وقتي وارد فضاي شهري مي‌شويم اين اتفاقات را مي‌بينيم. اتفاقا فضا كاملا رئاليستي است و اين كنتراست جذاب است. من قصد توهين به هيچ آدمي را نداشتم. عسگر در مواجهه با شمال شهري‌ها هيچ حرف پرتي نمي‌زند، او فقط به خاطر سادگي كودكانه و روستايي‌اش، جذب اين فضا و نوع پوشش آدم‌ها مي‌شود. عسگر ديالوگ مي‌گويد و اين طنز واقعي اين شخصيت است.• و ديالوگ‌هاي شيرين عسگر باعث تلطيف فضاي غم‌‌انگيز فيلم مي‌شود.بله همين طور است. همه آدم‌هايي كه در فيلم مي‌بينيم آدم‌هاي همين اجتماع هستند و متأسفانه اين اختلاف طبقاتي در جامعه وجود دارد. ضمن اينكه من اين مسئله را بزرگنمايي نكردم. من بالاي شهري‌ها را همانقدر دوست دارم كه پايين‌شهري‌ها را.• در مورد نوع پوشش بازيگران و رنگ‌هايي كه انتخاب كرديد هم توضيح بدهيد، در اين مورد هم اداي دين به سينمايي كه دوست مي‌داريد را در نظر داشتيد؟تمام اجزاي فيلم در كليت آن اثر‌گذار است. پوشش و لباس بخش مهمي از فيلم است. من در انتخاب لباس به‌دنبال فضايي گرم در بخش اول فيلم بودم كه به فضاي فيلم‌هاي وسترن نزديك شود. جزئيات هم برايم مهم بود يعني اگر دستمال گردن عسگر و ساعت ميكائيل را حذف مي‌كرديم به اين فرم لطمه مي‌خورد. انتخاب بليزر آبي هم قرار بود به كليت فيلم كمك كند تا متفاوت جلوه كند.• و حتي موسيقي متفاوت با آواي حزن انگيز؟بله، بخشي از سنگيني فضا به موسيقي برمي‌گردد. در انتخاب موسيقي هم يادمان بود كه قهرمانان داستان ما منتظرند و قرار است اتفاقي بيفتد. من با ستار اوركي كه از آهنگسازان جوان ماست در مورد آنچه از موسيقي مي‌دانستم گفتم و آنچه در آرشيوم از موسيقي داشتم را به ايشان دادم. اين را هم بگويم كه من بيش از سينما به موسيقي علاقه‌مندم و در اين باره سه فيلم كوتاه هم ساخته‌ام. من آرشيو موسيقي قديمي خود را در اختيار ايشان گذاشتم و پس از صحبت‌هاي زياد به اين نتيجه فعلي رسيديم. حجم موسيقي و تنوع سازها را نيز به عمد محدود كرديم.منبع : همشهري مطالب مرتبط :گالري عکس فيلم ريسمان باز                                                         





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 336]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن