تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):دانش پيشواى عمل و عمل پيرو آن است. به خوشبختان دانش الهام مى‏شود و بدبختان از آ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1846018849




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

زندگی نامه خود نوشت شفق


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: زندگی نامه خود نوشتمحمد حسین بهجتی اردکانی (شفق)
محمد حسین بهجتی
این کمینه ی گنه کار که نامم محمد حسین و شهرتم بهجتی و تخلصم در ادب پارسی «شفق» است در خرداد 1313 در اردکان در خانواده ای مذهبی به دنیا آمدم. پدرم کاسبی ساده بود که با زحمت ولی با پاکی و راستی و درستی زندگی می کرد و مادرم زنی خانه دار و عاشق مسجد و روضه و جلسات دینی بود. پدر و مادرم مرا در هفت سالگی به مکتب بردند، به برکت حافظه ی قوی و استعداد نیرومندی که داشتم طی یک سال و نیم آموزش در مکتب قرآن و کلاسهای جدید که به اجبار در مکتب تدریس می کردند تا کلاس پنجم را خواندم. در 12 سالگی به راهنمایی یکی از روحانیون شهر با شوری که در سخن نمی گنجد به مدرسه ی علوم دینی وارد شدم. چندی پنهان از چشم پدر روزی یکی دو ساعت درس می خواندم و گرم و جدی برای پدر کار می کردم.اساتید مدرسه با احساس پیشرفت و مشاهده شور و شوق من ، پدرم را در جریان نهادند و به هر وسیله ای بود رضایتش را جلب کردند. از این پس مدتی برای پدر کار کرده و نیمی از روز را درس می خواندم و سرانجام با کمک اساتید ،رضایت پدرم را برای تمام وقت درس خواندن به دست آوردم. در این مدت با جدیت وافر و عشقی سرشار تا اواخر بهار 1331 بیشتر در اردکان و اندکی در یزد در محضر اساتید دلسوز و عزیز حضرت آیت الله خاتمی، آیت الله حاج ملامحمد حایری، حضرت آیت الله شیخ احمد علومی، حضرت آیت الله حاج ملا محمد حایری، حضرت آیت الله شیخ احمد علومی، حضرت آیت الله آقا سیدعلی محمد کازورنی و برخی از روحانیون به فراگرفتن ادبیات عرب و منطق و معانی بیان ادامه دادم. از گنج های ارزنده ای که درهنگام تحصیل در اردکان نصیبم شد آشنایی با استاد عزیز و دوست پرمهر جناب آقای شیخ محمد تقی مصباح بود که اینک معظم له از اساتید محقق فلسفه و معارف اسلام در قم است. تابستان سال 1331 با تشویق استاد و مربی مهربان، حضرت آیت الله حائری به قم پر کشیدم و با کمال تهیدستی و نبود و سایل و نداشتن ذخیره ی مالی حجره ی مخروبه و غمناکی در مدرسه خان گرفتم و با دلی آرام به درس و بحث پرداختم. هنگام ورود به قم مختصر پولی داشتم که آن را به یمن قناعت تا حدود 40 روز رساندم. در حوزه قم رسم بر این بود که به طلاب تازه وارد تا یکسال شهریه نمی دادند و از محل خویش نیز امید کمکی نداشتم چه آن که پدر مهربان و تهیدستم را سه سال پیش از آمدن به قم در سن 15 سالگی از دست داده بودم. در قم نیز به خاطر آن که تازه وارد بودم دوستی که از او وامی بگیرم نداشتم. در این شرایط سخت بود که دست مرحمت امام زمان(عج) به سوی دل شکسته ی من دراز شد و با توسل شبانه به حضرتش در مسجد جمکران فردای آن شب مبلغ یکصد تومان پول از جایی که گمانم هرگز نمی رفت رسید.قسمتی از شرح لمعه را در یزد خوانده بودم و هنگام ورود به قم دو درس از شرح لمعه را شروع کردم و درسی از قوانین، پهلوی استاد بزرگوار خوش بیان امام موسی صدر را که آن وقت در قم تشریف داشتند خواندم. رسایل شیخ را از محضر علامه رجال شناس آیت الله زنجانی و آیت الله مشکینی فراگرفتم و مکاسب شیخ را از محضر اساتید عظام آیت الله فکور و آیت الله شیخ عبدالجواد اصفهانی و آیت الله حاج آقا مرتضی حائری تعلیم یافتم و کفایه آخوند خراسانی را از استاد آیت الله سلطانی که در تدرسی کفایه مهارت داشت فرا گرفتم و بدین گونه دروه ی سطح را به پایان رساندم. در همین خلال شرایط سکونت در مدرسه ی حجتیه را که از همه ی مدارس قم عالی تر و نظیف تر بود واجد شدم.در این مدرسه با درس تفسیر علامه بزرگوار علامه طباطبایی (قدس سره) که روزهای تعطیل در مسجد مدرسه می گفتند، آشنا گشتم و نیز با فضلایی عزیز و گرانقدر که اینک هر کدام استوانه ای علمی و شخصیتی نامورند در این مدرسه همدم و همراز گشتم مانند آیت الله میرزا حسین نوری، حجت الاسلام خطیب متعهد حجت الاسلام میرزا حسن نوری و آیت الله فقیه عارف حاج شیخ علی اکبر مسعودی خمینی و نویسنده توانا حجت الاسلام عبدالمجید رشید پور تهرانی و حجت الاسلام عارف صاحبدل و عالم به حقیقت واصل شیخ علی آقا پهلوانی و عالم عامل و مبارز آگاه و مرد اراده و ایمان آقای حاج شیخ محمد جواد حجتی کرمانی. اواسط سال 1343 بود که به طور غیرمترقبه درس سطح مکاسب تبدیل به خارج فقه شد. استاد بزرگوار آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری که از گفتن سطح خسته شده بود ناگاه اعلام کرد که من خارج مکاسب را خواهم گفت منتها پس از هر فصلی مطالب را تطبق با کتاب نیز خواهم کرد. پس از چشیدن حلاوت درس تحقیقی خارج مکاسب به درس خارج فقیه کم نظیر و پخته کار و مبتکر حضرت آیت الله العظمی بروجردی رفتم . در طی سالهای سکونت در این مدرسه هر صبح جمعه با نفس گرم پیرعرفان و استاد اخلاق مرحوم آیت الله حاج شیخ عباس تهرانی (طاب ثراه) مانوس بودم و بیشتر شبهای جمعه با دوستان دیگر در منزل آیت الله سید حسین فاطمی مرد زهد و تقوی از دعای کمیل الهام می گرفتم.
محمد حسین بهجتی
شبهای پنج شنبه آن سالها نیز بدکی نبود و تا حدودی حال و شوری به ما می داد که در درس اخلاق حضرت آیت الله سیدرضا صدر در منزلش گرد می آمدیم و به خصوص شبهای پنج شنبه که از امام زمان برایمان سخن می گفت ما را در شور و نشاط فرو می برد. سرانجام در تابستان 1335 با همسر گرامیم خانم بتول فیض که زنی زحمتکش و هنرمند و با صفا و پرتحرک است ازدواج کردم و اینک محصول این ازدواج ساده و با صفا سه پسر و چهار دختر می باشد که آرزومندم همه ی آنان به مراتب عالی علم و عمل و مدارج بلند تقوا و اخلاص و بندگی خدا برسند.با زن گرفتن و شروع زندگی مشترک ناگریز می بایست از مدرسه بیرون آیم که جز طلاب مجرد را، در مدرسه راه نمی دادند. از آن سال تا سال 1351 که به تهران آمدم، هر سال به جایی و هر مدتی در منزلی بودم. پس از ازدواج از طرف حضرت حجت الاسلام شیخ علی اصغر کرباسچیان با برادر ارجمندم جناب حجت الاسلام شیخ علی بهجتی دوره ی تابستانی مدرسه ی علوی که برنامه های فشرده و جالب برای آموزش علوم جدید به طلاب داشت دعوت شدم. پس از این دوره ی سه ماه، تعلیم زبان انگلیسی را در دبیرستان دین و دانش قم ، که آن وقت در دست توانای شهید بزرگوار آیت الله دکتر بهشتی بود ادامه دادیم و از محضر آن شهید عزیز استفاده بردیم.منبر رفتن من در سال منحصر بود به دهه اول ماه محرم و ماه مبارک رمضان و گاهی هم دهه ی آخر صفر. در این کار هم تبلیغی از اسلام و مسائل دینی می شد و هم به نوایی می رسیدم که می توانستم به کمک آن تحصیلم را ادامه دهم. درست یادم نیست شاید قبل از ازدواج و شاید در سال ازدواج برادر گرامی و دوست باصفا و پرمهرم آیت الله آقای حاج شیخ یوسف صانعی اصفهانی به من پیشنهاد کرد که حضرت آیت الله العظمی خمینی در درس خارج اصول به تعادل و تراجیح رسیده است، خوب است هر دو به درس ایشان برویم با شروع دوره ی جدید به طور مرتب با برادرمان آیت الله صانعی به درس امام می رفتیم و از همان وقت درس ایشان محققانه ترین و بهترین درس خارج حوزه بود.از سال 1334 تا سال 1350 که در قم بودم بیش از همه به دو درس می رفتم و به آن اهمیت می دادم، یکی درس اصول حضرت آیت الله العظمی امام خمینی بود که تقریباً یک دوره ی تمام از این درس را گذراندم و یکی هم درس فقه حضرت آیت الله حاج آقا مرتضی حائری بود.پس از تبعید حضرت امام خمینی به نجف چند ماه از شدت تحسر به درسی نمی رفتم. بعدها به درس مرحوم آیت الله سید محمد محقق داماد که از مجتهدین با فضیلت و شاگرد پرور بود رفتم و این درس دو سال طول کشید. قبل از تبیعد حضرت امام به نجف در سال 1338 در یک جلسه ای ادبی خدمت انیس دل و آرام جان و همدم و همزبان خویش حضرت حجت الاسلام سید علی خامنه ای رسیدم. پس از این آشنایی که به سرعت تبدیل به یک دوستی گرم و کم نظیر شد رشته ی مباحثه را از دیگران بریدم و در تقریرات درس امام با یکدیگر هم مباحثه شدیم. به غیر از آن نیز جلسات علمی و ادبی دیگری با هم داشتیم و تا آخرین روز که دوست گرامی جناب آقای خامنه ای در حوزه بودند با یکدیگر هم بحث بودیم. در سال های 50-49 که اختناق و ظلم طاغوت به اوج خود رسیده بود و حوزه را دچار تشنج ساخته بود و در نتیجه کار درس و بحث پیش نمی رفت به تهران رفتم. این سفر موقت نه سال به طول انجامید. انقلاب پیش آمد، کمیته تاسیس شد، حوادث پیش آمد و هر کدام از این کارها وظیفه ای بر گردن من شدند.چند وقت در مدرسه ی کمال که آن روزها از مدارس اسلامی خوب به شمار می رفت برنامه ی سخنرانی و نماز و به وجود آوردن فکر دینی در دانش آموزان را داشتم که در بسیاری از طرحها برادر عزیزمان، مظهر قدرت و مقاومت جناب آقای رجایی که آن آرزوها دبیر آن دبیرستان بودند، شرکت داشتند.به علت این که این دبیرستان جوانان را آگاه و بیدار می کرد و به خاطر برخی از برنامه های غیرقابل تحمل برای ساواک مثل سخنرانی در روز عاشورا و اجرای سرود (اندر آنجا که باطل امیر است) به شیوه ای پرشور و پرهیجان بالاخره این دبیرستان را تعطیل کردند.چند سال در انتخاب کتابهای آموزنده و سازنده از میان کتاب های رایج و فراوان با برادران دیگر زیر نظر شهید بزرگوار، دانشمند دلسوز حضرت آیت الله دکتر بهشتی همکاری داشتم.پس از پیروزی انقلاب وظایف سنگینی به میان آمد و تلاشهایی تازه در مسجد و غیر مسجد شروع کردم تا سرانجام با اشتیاقی که به قم داشتم و عطش فراوانی که نسبت به مسائل ادبی و اخلاقی در قم یافتم دعوت مدرسه ی حقانی و موسسه ی محترم و ارزنده در راه حق برای تدریس ادبیات پارسی و غیره،همه ی رشته های تهران را در هم گسستم و به قم بازگشتم و پس از یک سال ماندن در قم که سالی پربار و لذت بخش برایم بود، شهادت شهید محراب حضرت آیت الله صدوقی پیش آمد و حضرت آیت الله خاتمی از طرف امام به جای ایشان در یزد منصوب گردیدند. شهر اردکان که زادگاهم بود با رفتن حضرت آیت الله خاتمی کمبود در خویش احساس کرد.اصرار مردم اردکان و امر مکرر برادران اهل علم همراه با صدور حکم امامت جمعه از طرف امام مرا ناگزیر ساخت به زادگاه خود برگردم. امید است پس از این همه کشاکش و حیرت و سرگشتگی سرانجام کارم به خیر و خوشنودی الهی منجر گردد و مولای کریم (جلت عظمته) با رضای خویش بر من  منت نهد و اگر او راضی باشد مشکلات آسان و دشواری ها سهل می گردد. منبع : در سوگ فضیلت - یادنامه ارتحال آیت الله بهجتی 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2814]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن