تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 20 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):پيش از آن كه زبانت تو را به زندان طولانى و هلاكت درافكند، او را زندانى كن، زيرا هيچ چ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

چراغ خطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827961267




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

کی وقت نماز است؟


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: کی وقت نماز است؟
کی وقت نماز است؟
حسین جانماز پدربزرگ را توی اتاق پهن کرده بود و به زور دست پدربزرگ را می کشید و می گفت: نماز ...نماز ... من از خنده غش کرده بودم. پدربزرگ با حسین به اتاق رفت و جانماز را جمع کرد. حسین گریه می کرد و جانماز را می کشید و می گفت: نماز... نماز ... پدربزرگ به من گفت: تو چرا می خندی؟گفتم:حسین نمی داند که الان وقت نماز خواندن نیست.از کارهایش خنده ام می گیرد. پدربزرگ یواشکی جانماز را به من داد و حسین را بغل گرفت. من یواشکی جانماز را قایم کردم. پدربزرگ به حسین یک سیب داد وقتی حسین سیب را گاز زد یادش رفت که پدربزرگ می خواست نماز بخواند. به پدربزرگ گفتم: شما از کجا می فهمید که کی باید نماز  بخوانید؟پدربزرگ گفت: وقتی که اذان بگویند همه ی مسلمان ها در هر کجای دنیا که باشند با شنیدن صدای اذان به نماز می ایستند.گفتم: من می دانم که رو به قبله می ایستند و نماز می خوانند. قبله همان کعبه، یعنی خانه خداست. پدربزرگ گفت: آفرین به تو، اما فراموش نکن که خدا همیشه و همه وقت دعاها و حرف های ما را می شنود. حتی اگر وقت نماز نباشد.حسین هنوز سیبش را تمام نکرده بود که دوباره گفت: نماز ...من و پدربزرگ آن قدر خندیدیم که حسین هم به خنده افتاد.   برگرفته از مجله: دوست *****************************مطالب مرتبط همسایه جدیدرفتار خوب یک هدیه زیبا گل نرگس





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 454]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن