واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: او تنها بازیگر زن كمدین سینمای ایران است. نمیدانم تا حالا به این واقعیت توجه كردهاید یا نه كه نه در سینمای ایران و نه در سینمای جهان، كمدینهای زن با... تلاش بسیار برای هیچنمیتوان گفت كه آخرین ساخته سعید سهیلی نیز همسو با فیلمهایی نظیر «آقای هفترنگ»، «شیر و عسل» و... است. حتی «ازدواج در وقت اضافه» شباهت زیادی به «چارچنگولی»، ساخته ماقبل آخر كارگردانش هم ندارد. از این رو در این كه این كمدی نیز تاثیر خوبی بر سینمای ایران ندارد و برای كارگردانش هیچ نقطه امیدی محسوب نمیشود، تردیدی نیست.ازدواج در وقت اضافه، فیلمی نیست كه در این نوشته بخواهیم تماشاگران را به دیدنش ترغیب كنیم؛ اما طبق استانداردهایی كه میشناسیم، اثری آشفته است كه با انگیزه گیشه ساخته شده (برخلاف ادعای سازندهاش) و بیانصافی است اگر بخواهیم تلاشهای فرضاً بیثمر و نافرجامی كه كارگردان برای آن كشیده را نادیده انگاریم و تصور كنیم همانقدر ساده و دمدستی است كه مثلا شیر و عسل.در ادامه با اشاره به نقاط ضعف و قوت این فیلم به تفاوت آن با دیگر فیلمهای كمدی ـ تجاری این سالها میپردازیم. رویكرداگر كمدیسازهای معروف این سالها، برای دورخیز كردن جهت ساخت اثری موفق به لحاظ تجاری، گزینههای محدودی دارند و عموما از روی دست كمدی رمانتیكهای پرفروش آمریكایی یا فیلمفارسیهای دهه 50 كپی میكنند، رویكرد سهیلی برای ساختن ازدواج در وقت اضافه، رویكردی كاملا جسورانه بوده است. البته نباید فراموش كنیم كه همین كارگردان برای ساخت چارچنگولی متوسل به كپیبرداری از یك فیلم آمریكایی با بازی مت دیمون شد؛ اما در فیلم بعدیاش با چشم باز پیش رفت. پس بیتفاوتی سهیلی به نوع فیلمهای كمدی سینمای ایران در وهله اول، بزرگترین امتیاز اوست.نكته دوم قالبی است كه سهیلی انتخاب كرده كه در زیرژانرهای كمدی یكی از مهجورترین و خاطرهانگیزترینشان، كمدیهای فانتزی است. سهیلی در ازدواج در وقت اضافه، كوشیده تا این قالب را در سینمای ما جا بیندازد. برای این كار، گاهی به الگوی كمدی اسلپاستیك هم توجه نشان داده و تا حدودی توانسته با زحمت فراوانی كه كشیده است، اثری قابل قبول بسازد. فعلا درباره رویكرد سهیلی داریم حرف میزنیم و قضاوتهایمان هم دقیقا درباره همین نكته مشخص است، نه كلیت فیلم. ماهایا پطروسیاناو تنها بازیگر زن كمدین سینمای ایران است. نمیدانم تا حالا به این واقعیت توجه كردهاید یا نه كه نه در سینمای ایران و نه در سینمای جهان، كمدینهای زن با كمدینهای مرد قابل مقایسه نیستند. مثلا اگر به ذهنتان فشار بیاورید و چهرههایی مانند باربارا استرایسند را در دهه 70 میلادی یا مگ رایان را در دهه 90 بهعنوان كمدین بهخاطر بیاورید، آن وقت خوب است تا این دو را با افرادی مانند جك لمون، وودی آلن، والتر ماتائو، جری لوییس و حتی بن استیلر مقایسه كنید تا بار دیگر متوجه این واقعیت شوید كه در سینمای جهان نیز كمدین زن نداریم.پس با وجود این، ماهایا پطروسیان برای سینمای ایران غنیمتی است. بیشتر فیلمهایی كه این بازیگر تاكنون در آنها بازی كرده، كمدیهایی متكی بر تواناییهای او بودهاند. اگر علیرضا خمسه، حمید جبلی یا اكبر عبدی را بازیگران استاندارد سینمای كمدی بنامیم، هراسی نداریم از گفتن این واقعیت كه پطروسیان نیز ارزشی برابر با این هنرمندان دارد. او بازیگری است كه حتی در فیلمهای غیركمدی مثل «پرده آخر» هم میدرخشد. پس بازیگر توانایی است با تواناییهای مشخصتر و خاصتر در عرصه كمدی. از زمان «دیگه چه خبر؟» كمدی بامزه و موفق تهمینه میلانی تا زمان حال، پطروسیان بهترین و موثرترین نقشها را حتی در آثار ضعیف بازی كرده است.اعتقاد سهیلی به مهارتها و تجربه این بازیگر بهقدری بوده كه بهرغم این كه پطروسیان 2 سال پیش در «تاكسی نارنجی» نقشی مشابه بازی كرده بود؛ اما تردیدی در استفاده از او نداشته است. به هر حال بازیگر خوب كسی است كه حتی در فیلم ضعیفی مثل «ازدواج در وقت اضافه» هم خود و هم توانش را به رخ بكشد كه پطروسیان این كار را كرده است. قصههای فرعیدر سینمای ایران، چه در فیلمهای كمدی و چه در فیلمهای غیركمدی، یكی از موارد مغفول مانده و نادیده انگاشته شده، توجه به نقش موثر خردهداستانها یا قصههای فرعی است. ضرورت این موضوع زمانی بیشتر خود را نشان میدهد كه بدانیم داریم فیلمی سرگرمكننده برای مخاطب عام میسازیم. چنین نارساییهایی در سینمای كمدی ایران، گاهی منجر به ساخته شدن فیلمهایی شده كه با وجود دارا بودن ستارههای تجاری، به دلیل قصه تخت و یكسانشان، تماشاگر را پس زده است. در ازدواج در وقت اضافه، ما هم قصه مادربزرگ را به عنوان قصه اصلی و شخصیت اصلی داریم و هم قصه بازماندگانش و آدمهای اطرافشان را. هر كدام از این افراد، قصهای مستقل برای خود دارند و چون برای ایفای هر كدام از آنها هم از بازیگران تقریبا سرشناس استفاده شده، پس واجد اهمیت هستند. این قصههای فرعی و شخصیتهای مكمل، در خدمت پروراندن قصه اصلی و شخصیتمحوری هستند؛ درست مثل پیادهنظامها در ارتش كه هركدام با هر میزان قدرت و هوششان به فرماندهای خدمت میكنند كه آن بالا نشسته است. فرمانده فیلم، شخصیت اصلی است و نقشهای مكمل، پیادهنظام او. ساختارساختار را در مفهوم كلی مدنظر داریم؛ چیزی كه سهیلی برای فضاسازی، روایت و یكدستی فیلمش طراحی كرده، منطبق با اهداف او نیستند. در واقع او با خودش رودربایستی داشته كه كدام روش نتیجه بهتری برایش به همراه دارد. از سویی با علاقه نشان دادن به نوع فانتزی در كمدی و استفاده از شخصیتهای مكمل و موثر، در پی رسیدن به یك كمدی استاندارد بوده و از سوی دیگر بدش نمیآمده شوخیهایی در فیلمش بگنجاند كه بیشباهت به آثار پیشپاافتاده موجود نباشد. اگر سهیلی به این الگویی كه در ابتدا قصدش ساختن فیلم بر مبنای آن بوده وفادار میماند و تا پایان پیش میرفت، آنگاه فرصت و قلمرو بیشتری برای مانور دادن داشت. مثلا توجه داشته باشید كه در ژانر مورد نظر سهیلی، فیلم شاخصی وجود دارد به نام «قاتلین پیرزن»، این فیلم را ابتدا الكساندر مكندریك در دهههای قبل ساخت و سپس برادران كوئن آن را با اندك تغییراتی بازسازی كردند. داستان هر دو هم درباره گروهی شرور است كه به خانه پیرزنی وارد میشوند تا با ایجاد نقب در زیرزمین این خانه، راهی به پولهای بانك یا هر جای دیگر بزنند.در اینجا دو تفاوت و تاكید عمده داریم كه فیلمی با این مشخصات را از اثری جدی به كمدی تبدیل میكند. ابتدا این كه قطب شرور ماجرا اندكی متفاوت از آن چیزی است كه ما فكر میكنیم؛ این گروه را آدمهایی خل و چل و عجیب تشكیل دادهاند كه بیرحمیهایشان هم بیشتر از آن كه فجیع باشد، بانمك است. نكته دوم مادربزرگ پیری است كه اندكی با الگوهای خود متفاوت مینماید. ظاهرا پیری با فرتوت بودن و ضعف همراه است؛ اما در اینجا با پیرزنی سروكار داریم كه خلاف اسلاف خود رفتار میكند. او آدمی باهوش و زرنگ است. پس این اندك تفاوتها را میتوان در ساختاری درست به گونهای درآورد كه موقعیتهای بامزهای ایجاد شود. یعنی ما توقع نداریم كه شرورها، قاتلان بالفطرهای باشند كه مشابه فیلمهای گنگستری رفتار كنند و از سوی دیگر انتظار نداریم ضعفها و پیری مادربزرگ به او اجازه ندهد كه با آن دزدها به مقابله برخیزد. در این زیرژانر، اساس كار بر هجویه یا پارودی است. نتیجهتردیدی نیست كه «ازدواج در وقت اضافه» فیلم ضعیف و غیرقابل دفاعی است؛ اما در عین حال تصور میكنم این فیلم میتواند كارگردانان و تهیهكنندگانی كه اختصاصا كار كمدی میكنند را شهامت بیشتری برای ورود به قلمروهای تازه ببخشد. تلاش سهیلی در برخی لحظات فیلمش، تلاشی مثالزدنی و تحسینبرانگیز است؛ اما نتیجه كارش به اثری دلسردكننده و ضعیف تبدیل شده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 328]