واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: برخی رفتارها به طور طبیعی برای ما آسان و برخی دیگر مشکل و دشوارند. احتراز از رو به رو شدن با دشواری، طبیعی ترین شیوه ی قابل اتخاذ است، زیرا دستیابی به رضایت فوری، ما را بسادگی فریب می دهد. این طبیعت همه ی ما انسان هاست. بشر از ناامید شدن و شکست خوشش نمی آید. بنابراین می خواهد آنها را فوراً از میان ببرد و از سریع ترین راه ممکن به آسودگی و راحتی برسد. اما این به معنای سالم یا معقول بودن چنین شیوه ای نیست. دستیابی به لذت از سریع ترین راه ممکن، شاید در آن لحظه بسیار خوشایند باشد، اما در درازمدت ممکن است رنج فراوان به دنبال داشته باشد و بسیار گران تمام شود. همه ما شرطی شده ایم که نیازهای خود را بسرعت برطرف کنیم. دلیل زنده ماندن در سالهای آسیب پذیری دوران کودکی همین است. اما این شرطی شدن برای ما گران تمام شده است. زمانی در زندگی ما چنین حالتی ضامن سلامت ما، و در نتیجه، ارزشمند بود. اما اکنون باید این توقع را که هر چه می خواهیم سریعاً به دست بیاوریم، کنار بگذاریم و دریابیم که در دوران بزرگسالی دیگر نباید چنین انتظاری داشته باشیم. در واقع، غالباً عکس این حالت درست است: به دست آوردن سریع و فوری هر خواسته ای، اغلب شیوه ی مضری برای ارضای خویش است. به دست آوردن خواسته ها از راه کندتر و طولانی تر، نتیجه بخش تر خواهد بود. پیش از تلاش برای حل یک مشکل، باید آن را شناخت. با اصرار بر اینکه اوضاع نباید این چنین باشد، در واقع شناخت آنها را به همان شکل نفی کرده اید. بنابراین سعی کنید بپذیرید آنچه را نمی توانید تغییر دهید. تمایل جامعه به پاداش دادن به افراد در چنین حالاتی باعث شده که افراد از اختلالات عاطفی، به طور خاص، به عنوان راهی برای گریز از موقعیت های دشوار و پرتنش استفاده می کنند. آنها برای رها شدن از مشاغل خسته کننده و دشوار، برای به کرسی نشاندن حرف خود در مقابل شریک زندگیشان، یا جلب توجه و ترحم، دچار ناراحتی و حمله های عصبی می شوند. این کار مطمئناً برای آنان نتایجی هم دارد، اما در درازمدت برایشان گران تمام می شود. زمان گریزگرایی بسرعت نتیجه می دهد یکی از جالب ترین نکات در این مورد این واقعیت است که چنین کاری فوراً نتیجه می دهد. چگونه می توان با چیزی مقابله کرد که شما را فوراً از یک حالت پر تنش رهایی می بخشد؟ اگر جمعیت شما را وحشت زده می کند، احتراز از رفتن به میان جمع، یک راه حل سریع و فوری است. احتراز از رویارویی با دشواری ها، آسایش فوری به دنبال دارد و آن را به هر چیزی که باعث باقی ماندن در دشواری می شود، ترجیح می دهیم. به همین دلیل است که شاهد رشد شدید فرهنگ مواد مخدر، هستیم. جوانان ما به مواد مخدر روی آورده اند، اما نه فقط به دلیل فشارهای روانی و جسمی از سوی دوستان خود، بلکه به این دلیل که گریز با استفاده از مصرف مواد مخدر یک آسودگی سریع و کامل است. دختر جوانی که چندان محبوب نیست، فقط با بلعیدن یک قرص، احساس خواهد کرد که همه به او توجه می کنند و دیگر مشکلی ندارد. وسوسه در این موارد و موارد مشابه، بسیار زیاد است و اغلب نمی توان با آن مقابله یا رقابت کرد. خودداری از پذیریش واقعیت پیش از آنکه شما بتوانید خود را به غلبه بر حالات ناخوشایند عادت دهید، ابتدا این نکته را بپذیرید که باید با واقعیت رو به رو شد.اگر شما تمام روز به خودتان بگویید که شکست ها و نومیدی ها نباید وجود داشته باشند، چگونه می خواهید خود را برای مقابله با آنها آماده کنید؟ پیش از تلاش برای حل یک مشکل، باید آن را شناخت. با اصرار بر اینکه اوضاع نباید این چنین باشد، در واقع شناخت آنها را به همان شکل نفی کرده اید. اگر یاد بگیرید آنچه را نمی توانید تغییر دهید، بپذیرید، فردی پخته تر از گذشته خواهید شد. دلزدگی مایه ی تأسف همین است. فردی که نمی تواند بی حوصلگی را تحمل کند، هرگز به کار سخت، که برای رسیدن به سطوح بالاتر و جالب تر موفقیت لازم است، تن نخواهند داد. بلکه هرگاه دچار بی حوصلگی و دلزدگی بشود، رویش را بر می گرداند و سعی می کند از راه دیگری به قله ی موفقیت برسد، و بدین ترتیب در یک باتلاق دیگری فرود می رود. او در اطراف دامنه ی کوه عقب و جلو می رود و سعی می کند از باتلاق ها بگذرد ولی هرگز به جایی که می خواهد نمی رسد. مشکل افرادی که در مرحله ی دلزدگی، کار را رها می کنند، این است که دلزدگی را پدیده ای وحشتناک می پندارند. اگر پشتکار داشته باشید و در مرحله ی دلزدگی، جدی تر و سخت تر کار کنید، پس از این مرحله در می یابید که علاقه تازه ای به کار پیدا کرده و آماده اید تا نکات جالب و هیجان انگیزی در مورد کاری که انجام می دهید، کشف کنید. اگر واقعاً می خواهید خودتان زندگیتان را اداره کنید، اجازه ندهید تقاضای فرد دیگری شما را از آنچه می خواهید باز دارد. اگر می خواهید سیگار را ترک کنید، ولی به دلیل دستور یا تقاضای دیگران، خلاف خواسته ی خود عمل می کنید، بدیهی است که اعمالتان را به اختیار خود انجام نمی دهید. در این حالت شما نسبت به آنچه دیگری گفته است، واکنش نشان می دهید. در عمل، سخنان فرد دیگری شما را کنترل می کند، حتی اگر آنچه می کنید کاملاً خلاف خواسته قلبی و واقعی شما باشد. این شما نیستید که زندگیتان را اداره می کنید، بلکه همسر، رئیس یا دوست شماست که این کار را انجام می دهد. منبع: بر گرفته از کتاب "اینگونه می توانید"، نوشته پال هاوک
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1077]