واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: توانایی حل مسئله یكی از مهارت های اساسی زندگی است . مقارن با تغییر و تحولا ت سریع در جوامع امروزی، استانداردها وتقاضاهای محیطی دستخوش تغییر و تحول شده و مسائل ومشكلات انسان ها نیز پیچیده تر شده اند. بدین سان حل بسیاری از مسائل مستلزم به كارگیری سطوح بالای تفكر است . از آنجایی كه افراد از توانایی های بالقو? حل مسئله برخوردارند ولی روش كاربرد آن را در زندگی واقعی نمی دانند، آموزش این روش ها ضروری است. کودکان مانند بزرگسالان برای مسائلی مثل پرداخت قبوض و پختن غذا نگرانی ندارند. اما به سهم خود، خواسته های روزانه و مسائلی دارند که به نظرشان به آسانی حل نمی شود. اگر یأس و ناامیدی انباشته شود، کودکان نیز نگران و پریشان می شوند. طبیعی است که گه گاه بعضی از کودکان به خاطر شخصیت و خلق و خوهای متفاوت، بیشتر از دیگران نگران شوند. والدین می توانند در مدیریت کردن پریشانی و نگرانی کودکان و حل مسائلشان به آنها کمک کنند. این گونه حل کردن مشکلات موجب رشد حس اعتماد به نفس و خوش بینی کودکان می شود و این امر در تسلط پیدا کردن بر چالش های کوچک و بزرگ زندگی به آنها کمک خواهدکرد. رزیلنس یعنی توانایی استقامت و غلبه بر بحران های روحی و روانی در فرد و حفظ روحیه در موارد بحران. توانایی های رزیلنس به نوعی در افراد ذاتی می باشد که این قابلیت با مرور زمان و در اثر فرهنگسازی اجتماعی در افراد کمرنگ شده به حدی که اکثر افراد آن را از دست می دهند. هدف این مقاله آگاه سازی توجه به توانایی رزیلنس و آموزش راهکارهایی است که این قابلیت برای فرد محفوظ نگه دارد تا در اثر تمدن گرایی به فراموشی سپرده نشود. نقش عوامل روانی حرکتی درآموزش رزیلنس تحرک: حرکت به عنوان "دروازه آموزش" یک مفهوم خاصی دارد. حرکت باعث درک بهتر حواس پنجگانه و رشد بیشتر مغز و مسئله گشایی سریع تر می شود. حرکت عاملی است که به واسطه آن کودک کارایی و نقش خود را به عنوان عاملی در ساختار شخصیتی تجربه میکند. تکامل و پیشرفت بدون حرکت امکان پذیر نیست. توجه داشتن به محیط خود : یعنی توانایی کسب اطلاعات و کاربری آنها و توانایی درک حس های خودی : بنابراین فرمول توجه به این شرح است: 1- جذب تحریکات 2- ارزیابی آنها 3- توجه و درک آنها. یکی از خصلت های مهم آدمی توان مشاهده اتفاقات محیط دور خود است. حس های پنچگانه در این میان نقش بارزی دارند. مشاهدات و ضبط اطلاعات در کودک بصورت حسی صورت می گیرد. تحریکات و هیجانات که در بچه باعث واکنش آنها می گردند، باید دارای ضریب خاص باشند تا توسط بچه درک شوند.یک عامل تا زمانی تحریک زا یا هیجان انگیز است که تکراری و ثابت نباشد، چون تاثیرگذاری به حس عصبی را دیگر ندارد. تربیت کودک متفکر توسعه یا رشد حس مکانی در بچه: بچه معمولا فکر می کنند اندازه اشیا و یا افراد به همان بزرگی یا کوچکی است که به نظر می رسند. ولی بعدها بچه ها وقتی به طرف آنها می روند به اندازه واقعی پی می برند. در سن چهار سالگی در آنها حس عمق و فاصله مفهوم پیدا می کند. حس و درک بینایی و شنوایی: در سن سه سالگی مفهوم گذشته و در پنج سالگی تشخیص ایام هفته و فصول سال و در هفت سالگی ماهها و ساعت برای بچه ها قابل تشخیص و درک می گردد. تجربه با تمام حواس: کودکان با کمک حواس خود و تصاویری که از مشاهداتشان برای خود می سازند، دنیا را تجربه می کنند. برای کمک به تصویر سازی باید به آنها برای مشاهده کردن کمک کرد. مثلا با پختن یک کیک بجای خرید نوع آماده آن. چراکه در این حالت بچه نه تنها طریق آماده کردن مواد اولیه آن و پختن آنرا تجربه می کند بلکه درحین پختن بوی و تغییر شکل دادن آنرا هم رویت می کند. درک دنیای بچه ها برای بزرگسالان بعضی اوقات بسیار سخت است چون افراد بالغ بصورت منطقی ویا تجربی به مسائل نگاه می کنند و سعی در بازداری بچه از کارهای حسی آنها می کنند. تربیت کودک متفکر مثلا دیدن در یک چاله پر آب یا حتی آب لجن زده برای یک بچه سوالات پایه ایی مختلفی را مطرح می کند و او را به یافتن جواب آنها وا می دارد. در این حین اوهرگز به مسائلی که بزرگسالان دراین رابطه دارند، مانند کثیف شدن لباس یا کفش خود فکر نمی کند. و دنبال حس کنجکاوی یافتن جواب سوالات خود است. در حین بازی سوالاتی که منشا کنجکاوی دارند برای بچه ها همیشه مطرح می باشند که جواب آنها با تست و آزمایش کردن مشخص می شوند. افراد بزرگسال همیشه مزاحم ارضای حس کنجکاوی و تجربه یابی در بچه ها می باشند. چون آنها به نتیجه اینگونه تجارب ناشی از بازی با گل و لجن و خاک، که همانا ایجاد حس استقلال و" حس من بودن" در بچه است، آگاه نیستند در عوض فکر سرپرستان برعکس بچه ها در مسیر نظافت ، بهداشت، آلودگی ، سرما و نم و.... می چرخد. تجارب درون حسی یا غریزی مانند بوییدن، چشیدن، مزه کردن و حرکاتی که با کشش عضله یا ماهیچه و مفصل همراه است، از آن گروه از حواس هستند که تاثیر آنها برای فرد باقی مانده و پایه اطلاعاتی ناخودآگاه آینده آنها می گردد. توجه به آنها کمک به آینده سازی در کودک می باشد. حضور در طبیعت و احساس نسبت به آن : جنگل ، مزرعه، درخت، سخره، رود خانه ، گل و گیاه و .... تماما محل آموزش بچه ها هستند و در این محیط ها آنها با قوانین طبیعت آشنا شده و یاد می گیرند که کوشش کرده خود را با محیط وفق دهند. او خود را در طبیعت و طبیعت را در خود تجربه می کند چون طبیعت باعث تحرک حس او می شوند. بچه ها به هم نیاز دارند و از هم رفتار اجتماعی یاد می گیرند: مانند کوتاه آمدن مقابل همدیگر، مدعی شدن، نزاع و دوباره آشتی کردن، خواسته خود را به کرسی نشاندن و کوتاه آمدن. بچه با هم بازی خود کنار آمدن را یاد می گیرند برای بازی های خود قواعد آن را تعریف می کنند باهم نقش بازی می کنند و آنها را رعایت می کنند. حفظ و رعایت استقلال فردی : توانایهای بچه ها را باید قبول کرد و به آنها فرصت داد که مسائل خود را شخصا حل کنند. این اولین قدم اساسی برای ایجاد توانایی در رفع اختلافات در آینده برای فرد است. تجارب دوران بچگی نقش پایه ای در برخورد و مقابله با مسائل زندگی افراد در آینده آنها دارند و به این مورد باید توجه خاص گردد. پذیرفتن و همراهی صادقانه: این یک نیاز ساده در زندگی هر انسان است، که حس کند دیگران او را همانگونه که می باشد صادقانه می پذیرند. در این صورت است که او می تواند با این حس پذیرفته بودن با آرامش و خیال راحت به مسائل زیر فکر کند. عدم موفقیت با این خطر همراه است که یک تصویر منفی در شخص از خو دش ایجاد شود. این تصویر منفی در بچه بطور ناخودگاه دراو ایجاد می شود. بخصوص زمانیکه یک همبازی ویا یک فرد بزرگسال از اطرافیان بچه بخاطر یک کار اشتباه یا سرعت عمل کم بچه او را تحقیر کرده و بی عرضه نام ببرند ویا به او این احساس را تلقیح کنند. کاری که می تواند در بچه باعث کناره گیری و یا خشونت در او گردد. زورگویی و قلدری در بچه ها و بزرگسالان از این گونه تجارب منشأ می گیرد. گاهی اوقات وقتی کودکان نگران می شوند به تنها چیزی که احتیاج دارند اطمینان و آرامش بخشی والدین شان است. این آرامش بخشی می تواند به شکل در آغوش گرفتن، گفتن کلمات صمیمانه و از ته دل یا گذراندن اوقات با آنان باشد. این عمل به کودکان یاد می دهد تا بدانند هر اتفاقی که بیفتد والدین با مهر و محبت پشتیبان آنها هستند. بچه ها بیش از آنکه بزرگترها فکر می کنند مسائل را درک کرده و نارضایتی خود را پیش از آنکه خود آنها به آن آگاه شوند، ضبط می کنند. پس باید مربیان و والدین متوجه رفتار خود باشند و با رفتار خود باعث حس های منفی و درد وجدان در کودکان و بچه ها نگردند. صداقت و شفافیت: منظور از شفافیت در کار همان روراستی و حسن عمل مربی یا آموزگار با بچه می باشد. صداقت و روراستی مبنای برقراری ارتباط سالم و خلاقیت است و این امکان را به مربی می دهد که تاثیر گذار درتقویت توانایی های زیردر شاگردش باشد: بچه ها زمانی معاشرتی و مسئولیت پذیر می شود که طرف مقابل آنها بی پرده و صادقانه در مورد احساس خود با بچه ها صحبت کند. تصویر منفی در بچه بطور ناخودگاه دراو ایجاد می شود. بخصوص زمانیکه یک همبازی ویا یک فرد بزرگسال از اطرافیان بچه بخاطر یک کار اشتباه یا سرعت عمل کم بچه او را تحقیر کرده و بی عرضه نام ببرند ویا به او این احساس را تلقیح کنند. بچه ها زمانی حس پذیرفته شدن و کمال می کنند، که برای آنها دائم تعیین تکلیف و امر و نهی نکنند. بچه ها سعی می کنند راه حل منطقی خود را برای مسائل بیابند، اگر به آنها این فرصت و زمان داده شود. تقویت انگیزش در بچه ها برای بیان مطالب و خواسته های خود و درک و تفهیم محیط خو لازم و ضروری است. آمادگی پذیرش هردو طرف (شاگرد و مربی) برای قبول تغییرات در خود. با توجه با آنچه که گذشت به صورت خلاصه باید گفت در آموزش و پرورش بچه باید به مسائل زیادی توجه داشت و یک مربی یا معلم باید بیش از آنکه مواظب رفتار بچه ها باشد باید به عمل و گفته خود توجه داشته باشد و برای آنکه بتوانیم فرزندانی موفق و با روحیه قوی داشته باشم باید به خواسته های آنها توجه و با صبوری با آنها برخورد کرد. شما می توانید به فرزندانتان کمک کنید تا یاد بگیرند از عهده چالش های زندگی برآیند و از این طریق از نگرانی شان بکاهند. زمانی که فرزند شما درباره مشکلی صحبت می کند، به او پیشنهاد دهید که با یکدیگر برای آن راه حلی پیدا کنید. مجله الکترونیکی روان شناسی جامعه
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 388]