واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: شادابی یعنی سر زندگی و نشاط. این حالت درونی که بر اندیشه و رفتار آدمی تأثیر گذار است و زندگی را از خُمود و ایستایی بازمی دارد، بسترها و زمینه هایی دارد و دارای نشانه ها و علائمی از این دست است: 1. سلامت جسمی و روحی،2. باور به توانمندی در حلّ مشکلات زندگی،3. امیدواری،4. خوشرویی،5. کار و تلاش،6. داشتن خصلت های اجتماعی. اینک این پرسش ها مطرح است که: شادابی با این زمینه ها و نشانه ها چه نسبتی می تواند با دینداری داشته باشد؟ آیا دینداری، شادابی را تقویت می کند یا سبب رکود و خُمود آن است؟ آیا احکام و دستورهای دینی و آداب و شعائر مذهبی، بر سرزندگیِ آدمی می افزایند؟ یا از آنها می کاهند و به آنها لطمه وارد می سازند؟ آیا دینداران، انسانهایی خوشرو، پُرتلاش و اجتماعی اند؟ یا انسانهایی کِسل، تنبل و انزوا طلب؟ آیا دینداری، به سلامتی جسمی و روحی انسان کمک می کند و باور او را به توانمندی خویش و امیدش را به زندگی بالا می برد؟ یا اینکه حاصل دینداری، افسردگی های روحی، ناامیدی از زندگی، سستْ ارادگی و زبونی خواهد بود؟ به نظر می رسد که مطالعه گفته های پیشوایان و سیره زندگی آنان، نشان دهنده آن است که دینداری، بر شادابی می افزاید و آدمی را از خُمود و تنبلی رهانده، سر زنده و سرحال می سازد.برای احساس رضایت از زندگی بهترین راه پیروی از سبک زندگی بزرگوارانی است که با پیروی از دستورات دین ، سعادت دنیا و آخرت را برای خود رقم زدند. گشت و گذار در طبیعت و دیدن منظره های زیبا و آشنایی با آداب و رسوم ملّت ها، گذشته از فایده های بی شمار مادّی و معنوی، آدمی را از افسردگی می رهاند و به سلامتی جسم و روان او کمک می کند. اینک شواهدی را از سیره و گفتار پیشوایان دینی یادآور می شویم: 1. برخورداری از خوشی های زندگی امام کاظم (ع) فرمود: تلاش کنید شبانه روزتان را به چهار قسمت تقسیم کنید: بخشی را به کار و تلاش، اختصاص دهید؛ قسمتی را به عبادت خداوند بگذرانید؛ بخش سوم را به کسب دانش واگذارید، و بخش چهارم را صرف خوشی های حلال و پسندیده کنید و بااین [بخش چهارم]، می توانید از عهده سه تای دیگر بر آیید.1 یکی از یاران امام رضا (ع) می گوید روزی حضرت از ما پرسید: «کدام غذا خوشمزه تر است؟». هر کسی پاسخی داد. یکی گفت: «گوشت». دیگری گفت: «زیتون». سومی گفت: «شیر». آن گاه خود ایشان فرمود: «خیر، بلکه نمک (ظاهراً منظور آن بوده که اگر نمک نباشد، غذاهای دیگر هم لذتبخش نیست)». سپس فرمود: روزی برای تفریح و هوا خوری بیرون رفته بودیم. جوانها گوسفند چاقی را کشتند، ولی نمک با خود نیاورده بودند. از این رو، نتوانستیم از گوشت به خوبی استفاده کنیم و لذّت ببریم.2 یکی از انگیزه های سفر و گردشگری، خوشیِ حلال است. در حدیثی آمده است که خردمند، جز برای سه چیز سفر نکند: توشه برداشتن برای آخرت، بازسازی اقتصاد زندگی، و خوشی حلال.3 2. سیر و سفر گشت و گذار در طبیعت و دیدن منظره های زیبا و آشنایی با آداب و رسوم ملّت ها، گذشته از فایده های بی شمار مادّی و معنوی، آدمی را از افسردگی می رهاند و به سلامتی جسم و روان او کمک می کند. امام صادق (ع) فرمود: سافِرُوا تَصِحُّوا.4 سفر کنید تا سالم باشید. جایگاه زیبایی در دیدگاه اسلام از امیرمؤمنان روایت شده است که: چنانکه بدن خسته می شود، روح نیز خسته و دلتنگ می گردد و هر دو به تفریح و استراحت نیاز دارند. خستگی های بدن با دیدن منظره های زیبای جهان آفرینش، برطرف می شود و خستگی های روان با شناخت و فهم حقایق هستی.5 پدر علامه مجلسی، پس از نقل این حدیث، می گوید: چه زیباست که انسان در سفر، با خود، کتابهای علمی و پر محتوا، را بر دارد تا سفرش، سفر الی الله باشد و در نعمت های الهی بیندیشد و گشت و گذارش تنها جنبه حیوانی نداشته باشد.6 می گویند ملاّ محسن فیض کاشانی (که نوشته های بسیار و دیوان شعر دارد)، دوران جوانی را در قم سپری می کرد. آوازه دانشمندی در شهر شیراز به نام سید ماجد بَحرانی به گوشش رسید. تصمیم بر سفر به شیراز و کسب دانش از محضر او گرفت. پدرش از سفر او خشنود نبود. با اصرار وی، پدرش راضی شد که به قرآن و دیوان شعر منسوب به امام علی (ع) تفأّل کنند (فال بزنند). وقتی قرآن را گشودند، این آیه آمد: چرا از میان مؤمنان، گروه هایی سفر نمی کنند تا با دین آشنا گردند و به هنگام باز گشت، قوم خود را هشدار دهند؟7 و وقتی دیوان را باز کردند، این شعر آمد: در جستجوی بزرگی، از وَطنْ دور شو و مسافرت نما که دارای پنج فایده است: غم و اندوهْ برچیده می شود؛ روزی و علم و ادب به دست می آید و همنشینی بزرگانْ دست می دهد. فیض کاشانی، پس از این تفأّل، راهیِ شیراز شد. علوم دینی را نزد سید ماجد بحرانی فرا گرفت و با ملاّصدرا آشنا گشت. فلسفه و عرفان را از او آموخت و به دامادی استادش (ملاّصدرا) نیز نائل آمد.9 خداوند، آراستگی و اظهار نعمت را دوست می دارد و ژولیدگی را نمی پسندد. خداوند، دوست می دارد که نشانه نعمت هایش را در بندگان خویش ببیند و لباسشان خوشبو و خانه هایشان تمیز باشد 3. آراستگی خداوند، آراستگی و اظهار نعمت را دوست می دارد و ژولیدگی را نمی پسندد. خداوند، دوست می دارد که نشانه نعمت هایش را در بندگان خویش ببیند و لباسشان خوشبو و خانه هایشان تمیز باشد.10 این سخنی است که امام صادق (ع) در ترغیب به آراستگی بیان داشته است. همچنین، خداوند به بندگانش فرمان داده است که هرگاه به مسجد می روند، با آرایش و زینت داخل شوند.11 رسول خدا فرمود: خداوند، دوست می دارد هرگاه مؤمنی نزد برادرش می رود، آماده و آراسته باشد.12 حضرت علی (ع) فرموده است: هر یک از شما باید خود را برای برادر مسلمانش بیاراید، چنانکه برای افراد ناشناس چنین می کند.13 در باب آراستگی زنان نیز سفارش های فراوانی در متون دینی به چشم می خورد. برای مثال، امام صادق (ع) می فرماید: سزاوار نیست که زنان، خود را واگذارند؛ بلکه اگر امکان دارد، با آویختن گردنبندی، خود را بیارایند.14 همچنین نقل شده که پیامبر (ص) به مردان می فرمود تا ناخُن هایشان را از تَه بگیرند و به زنان توصیه می کرد قدری از ناخن هایشان را بگذارند که برای آنان، زیباتر است.15 منبع : ماهنامه حدیث زندگی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 525]