تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 12 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):بسم اللّه‏، شفاى هر دردى و يارى كننده هر دارويى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1848087548




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

داغ‌هاي لعنتي؛ اسم‌گذاري، اتيكت


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: همشهری-اسم‌گذاري، اتيكت و برچسب زدن و دادن لقب‌هاي تمسخر آميز به‌خاطر شكل و قيافه، نام فاميلي و ... باعث احساس حقارت شديد، عدم‌اعتماد به نفس و پرخاشگري مي‌شود. حتي حالا هم كه به آخر خط رسيده، باز هم زير سايه همان اسم لعنتي است؛ «عنكبوت قاتل»؛ اين نامي است كه مطبوعات برايش گذاشتند. عنكبوت براي او نفرت انگيزترين نام دنياست؛ نامي كه او را به يكي از وحشتناك‌ترين جنايتكاران ايران تبديل كرده. حالا او آخرين روزهاي زندگي‌اش را در زندان اصفهان مي‌گذراند؛ روزهايي كه معلوم نيست كي به آخر مي‌رسند. مجتبي در جريان 2 جنايت عجيب، خواهرش و سپس كودك خردسالي را در خانه‌شان در اصفهان به قتل رسانده است. او در زمان هر 2 جنايت فكر مي‌كرده يك عنكبوت است كه طعمه‌هايش را در دام خود گير مي‌اندازد. او در جلسات دادگاه و مشاوره‌هاي پزشكي - كه در هفته‌هاي گذشته برگزار شد - در حالي كه ديگر چيزي براي از دست‌دادن نداشت، گفت اسم «عنكبوت» - كه مادر بزرگ برايش انتخاب كرد - و تحقيرهاي ديگران او را به اينجا كشانده است. مجتبي آيينه تمام قدي است براي خانواده‌هايي كه براي خنده يا تحقير روي فرزندان‌شان اسم مي‌گذارند و به آنها برچسب مي‌زنند. او درس عبرتي است براي آنكه فرزندان‌مان را به سمت بدبختي هل ندهيم. عنكبوت؛ هديه نفرت‌انگيز مادربزرگ «مثل عنكبوت لاغره، آدم اينو مي‌بينه ياد عنكبوت مي‌افته»؛ مادربزرگ از همان ابتدا ذره ذره سم حقارت را در رگ‌هاي ما تزريق كرد؛ او برايم اسم عنكبوت را گذاشت. اين نخستين جملاتي است كه مجتبي وقتي در پشت ميله‌هاي زندان اصفهان به گفت و گو مي‌نشيند، مي‌گويد. او از آن دست جنايتكاراني است كه باوجود هوش فوق‌العاده، پيچيدگي زيادي ندارند و دروغ نمي‌گويند. اگرچه يك قاتل مخوف است، اما حالا كه به چند قدمي طناب دار رسيده، از حقيقت مي‌گويد. «مادرم قديمي و سنتي بود، سواد نداشت و نمي‌توانست مرا درست و حسابي تربيت كند، پدرم هم دوباره زن گرفته بود؛ اين‌طوري بود كه مادربزرگ‌ام از ما مراقبت مي‌كرد. او بود كه به خاطر لاغري بيش از حد من، اسم عنكبوت را برايم انتخاب كرد؛ اسمي كه مسير زندگي‌ام را عوض كرد. از همان روز اول كه يادم مي‌آيد، آن‌قدر تحقيرم كرد كه احساس مي‌كردم هيچي نيستم. باورم شده بود به هيچ دردي نمي‌خورم؛ البته رفتارش از روي قصد و غرض نبود. او اصلا نمي‌دانست اين حرف‌ها چه اثري مي‌تواند روي كودكي مثل من بگذارد. عنكبوت، بدترين اسمي بود كه مي‌شد روي كسي گذاشت. هميشه در ذهنم عنكبوت را تصور مي‌كردم. براي من عنكبوت با آن بدن پوشيده از كركش يكي از كثيف‌ترين و وحشتناك‌ترين موجودات بود اما نمي‌دانم چرا مادر بزرگ بين اين همه اسم، عنكبوت را برايم انتخاب كرد و اين اسم افتاد سر زبان همه... همه در خانه مرا با اين اسم صدا مي‌زدند؛ حتي خودم هم باورم شده بود كه اين اسم من است. در خانواده با اين اسم مرا تحقير مي‌كردند و كسي به فكر اين نبود كه اين اسم بعدها چه آينده‌اي براي من رقم مي‌زند. براي كشف خودم، هر كاري كردم. كنجكاوي مرا به سوي وسايل خانه مي‌كشاند ولي هر بار كه با علاقه و از روي كنجكاوي با وسايل خانه‌ ور مي‌رفتم، حاصلي جز كتك‌خوردن نداشت. همه ازعنكبوت مي‌خواستند تنها يك گوشه خانه بنشيند و تكان نخورد. از همان بچگي فهميدم هيچ‌چيز نيستم و نمي‌توانم به سوي علاقه‌هايم بروم چون كتك مي‌خوردم و همين موضوع چنان ترسي در من به وجود مي‌آورد كه آهسته‌آهسته، چيزهايي كه در زندگي برايم مهم بود را رها كردم». چارلي چاپلين؛ نام مدرسه‌اي من مجتبي وقتي كه در مرور خاطراتش مي‌رسد به دوران مدرسه، دلش مي‌گيرد؛ مدرسه‌اي كه بايد تربيت ناقص مادربزرگ را اصلاح مي‌كرد، بدتر او را به قعرجهنم تحقير كشاند. او دلش بدجوري از دست معلم كلاس اولش - كه بدتر از مادربزرگ، او را به خاطر لاغري‌اش دست مي‌انداخت- گرفته است و با حسرت مي‌گويد: «اگر آنها از همان اول آن‌طوري با من رفتار نكرده بودند، شايد الان من هم براي خودم كسي شده بودم». در ذهنش جست‌وجو مي‌كند و مي‌رسد به بدترين خاطره زندگي‌اش؛ روز اول مدرسه؛ «روز اول مهر با هزاران اميد به مدرسه رفتم. مدرسه مرا از محيط تنگ وغمگين خانه دورمي‌كرد؛ محيطي كه فقط فقر بود، كتك و... آن روز لباس‌هاي نو پوشيده بودم، كفش‌هايم را بابا خريده بود ولي بزرگ‌تراز پايم بود. سر كلاس هنوز ذوق روز اول توي دلم بود. مي‌خواستم خودم را به همه نشان بدهم. آقا معلم داشت اسم بچه‌ها را مي‌پرسيد. به من كه رسيد، از جايم پريدم؛ مي‌خواستم خودم را با صداي بلند معرفي كنم ‌اما چشم‌هاي آقامعلم روي كفش‌هايم خشك شد؛ «ببينم بچه، كفش‌هاي چارلي چاپلين را پات كردي؟». صداي خنده بچه‌ها دركلاس پيچيد و از آن سال به بعد ديگربچه‌ها چارلي چاپلين صدايم مي‌زدند واين اسم ديگر برايم ماندگار شد و بعد از عنكبوت - كه نام من درخانه بود- شد نام مدرسه‌اي من. اي كاش آقامعلم به خاطر كفش‌هايم، برايم اسم نمي‌گذاشت؛ ‌اي كاش چارلي چاپلين‌ام نمي‌كرد. اين اسم مدرسه‌اي و تحقيرهاي همكلاسي‌ها باعث شد تمام عشقم به درس خواندن بميرد و جاي آن را سال‌هاي سكوت و تنهايي پر كند. باورم شده بود كه همه مرا فقط براي تحقير و دست انداختن مي‌خواهند. اين اسم‌ها باعث شده بود گوشه‌گير شوم. وقتي به بلوغ رسيدم، تا دختري را مي‌ديدم، فرار مي‌كردم. هيچ‌وقت با آنها روبه‌رو نمي‌شدم. فكر مي‌كردم تا من را ببينند، مسخره‌ام مي‌كنند! همه اينها از من آدمي منزوي و گوشه‌گير ساخته بود. تنها دلخوشي‌ام خواهرم بود. اما وقتي كه قرار شد او هم ازدواج كند و از خانه ما برود، نتوانستم تاب بياورم. نمي‌خواستم او را كه تنها مونسم بود، از دست بدهم و براي همين آن جنايت رخ داد. بعد از قتل خواهرم، خانواده رضايت دادند و از زندان بيرون آمدم اما باز هم اسم عنكبوت همراهم بود و حالا با اين جنايت، وصله‌اش بيشتر هم به من مي‌چسبيد. خودم هم باورم شده بود كه عنكبوت هستم. هميشه خودم را در حال شكار موجودات كوچك‌تر از خودم مي‌ديدم تا اينكه آن روز تلخ سر رسيد؛ روزي كه خانواده‌ام براي 10 روز به مسافرت رفتند و من در خانه تنها ماندم. چند روزي بود كه جلوي در حياط مي‌نشستم و درست مثل عنكبوت در كمين طعمه بودم. يك روز، دومين طعمه‌ام را - كه كودك خردسالي بود - به خانه كشاندم و در حالي كه فكر مي‌كردم در تارهايم افتاده، او را به قتل رساندم». من نبايد اينجا باشم او مجبور است حكم اعدامش را - كه دادگاه صادر كرده است – بپذيرد. نتايج آزمايش‌هاي پزشك قانوني نشان داده او بيمار رواني نيست، اگر چه به خاطر آسيب‌هاي شديد روحي به اينجا كشيده شده است. او با حسرت مي‌گويد كه نبايد الان اينجا باشد. «هميشه عاشق ستاره‌شناسي بودم. هر چي پول به دست مي‌آوردم، كتاب مي‌خريدم. اما2 ماه قبل از ارتكاب نخستين جنايتم - كه قتل خواهرم بود - ترك تحصيل كردم، چون مدرسه محل مسخره كردنم شده بود. اگر اين همه ضربه نبود، شايد الان آدمي بودم درست و حسابي؛ باانگيزه و باعلاقه». جمله آخر را با چنان حسرت و تاسفي مي‌گويد كه دلت واقعا برايش مي‌سوزد؛ براي نوجواني كه تمسخر و تحقير از او يك قاتل ساخت. اسم‌گذاري ممنوع! مجتبي تنها يكي از آدم‌هايي است كه در دنياي وحشتناك برچسب زدن و اسم گذاري غرق شده است؛ نوجواني كه مانند بسياري از مجرمان و جنايتكاران هوش سرشاري دارد اما تربيت نامناسب و اسم گذاري، از او موجودي ساخت كه تصور مي‌كرد يك عنكبوت قاتل است و براي همين تا آنجا پيش رفت كه 2 جنايت را رقم زد. دکتر شهرام محمدی - جرم شناس و استاد دانشگاه شهيد بهشتي - با اشاره به پرونده جوان اصفهاني مي‌گويد: «مجتبي همه مؤلفه‌هايي كه در سوق دادن انسان به سوي جرم و جنايت نقش كليدي دارند را درزندگي تجربه كرده است؛ جدایی والدین، فقر خانوادگی، بيسوادي والدين و تحقير كودك پراحساس و پرجنب و جوشي مانند او عواملي هستند كه مي‌توانند خيلي از كودكان را به سمت جرم و جنايت سوق دهند. او از همان نخستين روزهاي زندگي درجمع خانوادگي به خاطر قيافه‌اش و لاغر بودنش تحقير شد؛ بعد هنگامي كه به مدرسه رفت. تحقیر شديد او توسط معلم مدرسه در نخستين روز قدم گذاشتن به مدرسه و گذاشتن برچسبي كه تا هميشه با او باقي ماند، همه دست به دست هم دادند و او را به دنياي سياه جرم و جنايت كشاندند». دكتر محمدي با اشاره به اينكه اين عوامل رواني و اجتماعي يك زنجيره هستند و نمي‌توان آنها را از يكديگر تفكيك كرد، اضافه مي‌كند: «آنچه بیشتر از هر چیز دیگري در مورد ماجرای مجتبی نمود داشته، بحثی است که او خودش هم به آن اشاره مي‌كند؛ برچسب «عنكبوت» سبب شد او هميشه رفتارهايش را در چهارچوب رفتار يك عنكبوت تجزيه و تحليل كند. حقيقات بسياري نشان داده است كه اسم گذاري، اتیکت زدن، برچسب‌زدن و دادن پسوند يا تحريف اسم و فاميل يا اينكه کسی را به خاطر چاقي، ديگري را به علت لاغري و يا نقص عضو به جانوری شبيه دانستن و با واژه‌هاي ناپسند به سخره‌گرفتن، همواره سبب احساس حقارت شديد، از دست دادن عزت نفس و اعتماد به نفس مي‌شود كه پيامد آن بي‌علاقگي به خود، گوشه گيري، افت تحصيلي و هراس از مدرسه است. همچنین اسم گذاري روي افراد براي خنده و استهزا ممكن است به ايجاد هسته مركزي پرخاشگري بينجامد كه فرد را به دامان جرم و جنايت مي‌اندازد». با این تفاسیر، مجتبی همه پتانسیل‌های موجود برای فردی غیرطبیعی بودن را داشته است. او می‌توانست در خانواده‌ای بزرگ شود که کانون مقدس محبت باشد اما متاسفانه در میان کسانی رشد یافت که به او برچسب‌های مختلفی زدند و مدام مورد تمسخرش قرار دادند. دکتر شاملو- روان‌شناس- در اين باره مي‌گويد: «امروزه نظريه «برچسب‌زني» يكي از رايج‌ترين نظريه‌هاي جامعه شناختي درباره انحراف و تحليل اجتماعي آن است. طرفداران اين نظريه، معتقدند كه بزهكاري در شكل نخستين آن، ممكن است از هر كسي سر بزند اما تداوم آن به صورت يك بزهكاري حرفه‌اي، هنگامي اتفاق مي‌افتد كه افراد جامعه برچسب بزهكاري به فردي بزنند و وي را به اين باور برسانند كه واقعا مجرم و بزهكار است. از اين‌رو، اگر به طور رسمي و از نگاه مردم، فردي به عنوان مجرم و بزهكار شناسايي شود، هويت و خودپنداره او تغيير مي‌كند و او درباره خود همان‌گونه فكر مي‌كند كه در برچسب‌ها مطرح شده است. اين تصور ذهني رفتار افراد را تحت‌تاثير قرار مي‌دهد و از آن پس، به سهولت مرتكب رفتار خلاف و بزهكارانه مي‌شوند».




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 103]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن