تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 19 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):روزه بگيريد تا تندرست باشيد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

چراغ خطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827879230




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

موسيقي لحظه‌ها


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: چيزهايي هست که «يک عمر»، براي شناختنشان کم است. يک مغز گنجاي آن ندارد که درکشان کند، و هرگز چنان که شايسته آن چيزهاست با دو چشم ديده نمي‌شوند. به گزارش سرويس نگاهي به وبلاگ‌هاي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، مرتضي کريمي در وبلاگ "انسان در شطرنج بودن " به نشاني http://mortezakarimi7.persianblog.ir/ نوشته است: حوضچه‌ي يک قلب براي آن که سراسر وجود لطيف چنين چيزهايي را بتواند دربر بگيرد ساخته نشده است. چيزهايي هست که از جنس موسيقي‌اند! به کلام در نمي‌آيند! و براي شنيدنشان کافي نيست که گوش داشت. تا نواخته نشوند خبري از آن‌ها نيست، و وقتي که پرهاي خود را از لابلاي سيم‌ها و زخمه‌ها، هم‌چون قربانياني به خداي خورشيد، به سوي آسمان به پرواز در مي‌آورند، و فضا را به عطر خود مي‌آکنند، براي شنيدنشان گوش داشتن به تنهايي ثمري نمي‌بخشد، بايد گوش «داد»! چيزهايي که هرگز سر به ابتذال حرف‌ها نمي‌سپرند. گردن بلند و افراشته‌شان را در مقابل معاني‌اي که بيگانه و آشنا مي‌دانند، کلماتي که در طول روز با آنها حرف مي‌زنيم، حرف‌هاي مستهلک و دستمالي شده‌اي که سال‌ها و قرن‌هاست که از آن‌ها براي رفع مايحتاج عادي خود استفاده مي‌کنيم،... فرود نمي‌آورند. به خش‌خش نفس مي‌مانند! بين دو هوايي که در فلوت دميده مي‌شوند و از ناي نوازنده فريادزنان و پيچان با نوعي بي‌چارگي و پريشاني بيرون مي‌جهند! درست مانند دختري در جستجوي کار، که از خانه‌ي اعيان‌نشيني به زور بيرونش افکنند. يا برعکس؛ مانند خدمت‌کاري که به دليل پايان جنگ پس از سالها اسارت آزادش کرده باشند! ... نمي‌دانم چرا نوازندگان حرفه‌يي، هميشه سعي مي‌کنند صداي نفس کشيدن‌شان را از خواننده پنهان کنند! من به اميد شنيدن اين صداست که فلوت را دوست دارم. چه سرد و خنک است آن صداهايي که حرفه‌اي ضبط مي‌شوند! ميکس و صداگيري مي‌شوند! گرماي حضور نوازنده را از ما مي‌گيرند! لحظاتي را دوست دارم که ناخن يک استاد ماهر تنبور، بي‌اختيار به کاسه ساز اصابت مي‌کند! زماني که آنقدر آرام روي دسته ساز «اشاره» مي‌زند که صداي سايش انگشتانش با چوب و سيم به گوش مي‌رسد! لحظاتي را که يک نوازنده سنتور يا تار، با چنان سرعت و احساسي مضرابش را به حرکت در مي‌آورد که سيم‌ها هنوز کاملا آزاد نشده و از ارتعاش نايستاده با زخمه‌اي ديگر گوش‌مالي مي‌شوند و صدايي شبيه به قرقره دو کپک توليد مي‌کنند که هم را مي‌خوانند. لحظه‌اي که يک آوازه‌خوان چنان با تمام نفسش آواز سر مي‌دهد و چنان غرق در فحواي ترانه خود مي‌گردد که؛ يک جا بالاخره کنترل از دست خارج ‌شده و «هو...»يي کشدار و عميق که گويي لبه‌هاي تيزش ريه‌هايش را مي‌سايند و مي‌سوزانند بيرون مي‌دهد... کارگردان پيري که از شوق پلان اعجازانگيز عشق جواني‌اي که خلق کرده است، پشت صحنه مي‌گريد! نقاشي که با هجوم آوردن بهترين ايده دوران هنري‌اش همچون سپند از آتش مي‌جهد و مي‌دود تا بهترين نقاشي‌اش را روي بوم آخرين برف‌هاي اسفندي نقش زند! خطاطي که خوش‌ترين خطش را به زباني مي‌نويسد که هرگز وجود نداشته است و به خواننده‌اي تقديم مي‌کند که تنها با همين زبان آشناست! مجسمه‌سازي که در روزهاي تاريک پاياني عمرش، ناگهان روح يک تصوير، به مانند پرتوي از وحي، از رختخواب بيماري بيرونش مي‌کشد، و آخرين اثر زندگي‌اش را باچيره دستي تمام روي سنگي مرمرين حکاکي مي‌کند: پيکره نامريي و دوست‌داشتني‌ عزيزي که هرگز وجود نداشته است! تنها اين چيزهايند که مي‌توانند مرگ را بي‌معنا کنند، زندگي را در چشم انسان ارزشمند و گوارا گردانند، اين چيزهاي بي‌نام و کمياب! «لحظات‌جاودانه»اي که از اعماق وجود مي‌جوشند!




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 156]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن