واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: وقتي ميگويد نهضت سوادآموزي «مقدس» است ، آن را با چنان لحن مستحكمي ادا ميكند كه براي شنونده ترديدي باقي نميگذارد. 35 ساله است، اما چهرهاش كمي بيشتر نشان ميدهد و حجبي كه در نگاهش هست بيشتر. در طول مصاحبه با ياسين سليمي بيش از يكي دو بار چشم در چشم نشديم و او با فراغ بال از روزهايي گفت كه در لباس كارگري چاپخانه، پادويي ميكرده و براي اين كه بيسواد نماند راهي كلاسهاي نهضت شده است. اين كه ميگويد مديون الفباي نهضتم حس خوبي به انسان دست ميدهد. مصاحبه ما با ياسين سليمي كارشناس ارشد جامعهشناسي، مدرس دانشگاه و نويسنده شش عنوان كتاب را ميخوانيد. از چند سالگي وارد نهضت شديد؟ از 7 سالگي. كساني كه نهضت ميروند معمولا افراد بزرگسال هستند، ولي قضيه ما فرق داشت. البته من تنها نبودم و 6 5 همكلاسي همسن و سال هم داشتم. چون در خانواده ما بچه زياد بود، مجبور بوديم تا ساعت 5 عصر كار بكنيم و تا 9 شب سر كلاس برويم. براي همين من درس خواندن را از همان 7 سالگي شروع كردم و دوره مقدماتي را از مهر تا خرداد تمام كردم و بعد از آن 15 10 روز استراحت داشتم تا تابستان همان سال در دوره تكميلي ثبتنام كردم و در 3 ماه تابستان هم به صورت شبانه درس خواندن را ادامه دادم. پس كل دوره ابتدايي را در نهضت پشت سر گذاشتيد؟ بله. كلاسهاي نهضت 2 دوره مقدماتي و تكميلي دارد، يعني كلاس اول و دوم ابتدايي، دوره مقدماتي و كلاس سوم و چهارم دوره تكميلي است. البته آن زمان كلاس پنجم در نهضت داير نبود، به همين خاطر من كلاس پنجم را در آموزش و پرورش و به صورت شبانه خواندم و در كل دوره 5 ساله ابتدايي را در 2 سال تمام كردم. يعني از مهر سال تحصيلي 61 60 وارد نهضت شدم و خرداد 61 دوره مقدماتي را تمام كردم و تابستان 61 نيز دوره تكميلي را گذراندم و پس از آن از مهر 61 تا خرداد 62 كلاس پنجم را خواندم و دوره ابتداييام تمام شد. برايمان از سالهاي تحصيلي در نهضت بگوييد اين كه از همكلاسيهايتان كوچكتر بوديد و مجبور به تحصيل در كنار آنان بوديد؟ بله، آنها اكثرا از من بزرگتر بودند و همين مساله الان به يك خاطره تبديل شده است. همكلاسيهاي من از صنفهاي مختلف بودند مثل نانوا و قصاب محله كه اگر خودشان نميتوانستند خوب درس بخوانند ولي ما را خيلي تشويق ميكردند و اين در ايجاد انگيزه ما خيلي موثر بود. آنها به من ميگفتند كه اگر ما نتوانستيم در كودكي درس بخوانيم، الان شما بخوانيد. البته در آن موقع كه همزمان با روزهاي جنگ بود، عدهاي از همكلاسيهايمان به جبهه اعزام شدند كه يا شهيد شدند يا آزاده و از آن همكلاسيهايي كه در يك سن بوديم همه ادامه تحصيل دادند و سه نفرمان هنوز باهم ارتباط داريم. آيا در آن سالها پيش آمد از اين كه مجبور بوديد با آدمهاي بزرگتر از خودتان درس بخوانيد، احساس بدي به شما دست بدهد، از اين كه چرا مثل همسن و سالهاي خودتان نيستيد؟ البته يك مقدار برايمان مشكل بود به خصوص در دوره تكميلي به من خيلي سخت گذشت، چون آن موقع تابستان بود و همه بچهها تعطيل بودند، ما ضمن اين كه فرصت بازي نداشتيم درس ميخوانديم و سر كار هم ميرفتيم براي همين مردم ميپرسيدند الان شما چه كلاسي ميرويد، تجديد آورديد ميگفتيم نه، ميگفتند تقويتي است ميگفتيم نه، پس ميگفتند كلاس چندم هستيد، ميگفتيم اول و دوم يا سوم و چهارم كه به همين خاطر به ما ميخنديدند كه اين براي يك بچه 9 8 ساله واقعا سخت بود. ولي وقتي اين دورهها را پشت سر گذاشتيم و مردم ديدند كه ما كلاس پنجم رفتيم جور ديگري به ما نگاه ميكردند. آن موقع كسي كه كلاس پنجم را قبول ميشد، ميگفتند تصديق پنجم دارد و استخدامش ميكردند. حتي يكي از فاميلها به شوخي به من گفت حيف كه سنت پايين است وگرنه الان تو را معاون يكي از قسمتهاي تراكتورسازي ميكردم. اما به هر حال آن روزها تمام شد، پدر ما وضعيت مالي زياد خوبي نداشت، ولي بازهم ما 9خواهر و برادر را به مدرسه شبانه يا روزانه فرستاد و همه خواهر و برادرهايم تحصيلكردهاند. پدر و مادرتان هم باسواد هستند؟ مادرم سواد خواندن و نوشتن ندارد، ولي پدربزرگ و عمويش روحاني بودند و او را خيلي تشويق ميكردند. پدرم هم در حد دوم ابتدايي سواد دارد ولي هر مقطعي كه من وارد ميشدم مشكلات آموزشي و سختيها را پيشبيني ميكرد، مثلا ميگفت اگر شما در مدرسه هزار نفر هستيد، فكر نكن كه همه براي درس خواندن آمدهاند چون فقط 5 نفرشان ميخواهند درس بخوانند و من دوست دارم تو جزو اين 5 نفر باشي. چرا مادرتان را براي به نهضت رفتن تشويق نكرديد؟ مادر من كه آن موقع اصلا وقت نميكرد چون از 9 تا بچه 6 5 تا كوچك بودند و مدرسه ميرفتند همين كه به اينها برسد كلي وقت ميبرد آن موقع هم كه مثل الان امكانات فراهم نبود و صف كوپن و صف نفت هم وقتش را پر ميكرد. الان همسر من ليسانس دارد و مرتب براي ادامه تحصيل تشويقش ميكنم، با اين كه زمينه نويسندگياش فراهم است، اما با يك بچه فرصت نميكند، حالا شما يك بچه را ضربدر 9 كنيد. بهترين معلم نهضتتان را به ياد داريد؟ بله آقاي رحمان پاكخو (كه واقعا پاكخو بود)، بعد آقاي كفشگاه مقدم او خودش همان سالي كه ما دوره تكميلي را ميخوانديم ديپلم گرفت و به ما شيريني دارد. معلم كلاس پنجمم هم آقاي بهنام بود، او همه بچهها را تشويق ميكرد و حتي ميگفت من حاضرم بعد از كلاس درس، جمعهها و روزهاي تعطيل اشكالات درسيتان را بپرسيد. اما بين اين سه نفر يك نفر بايد دوست داشتنيتر باشد؟ آقاي كفشگاه مقدم بهترين بود. از حستان درباره نهضت بگوييد، وقتي اين واژه را ميشنويد چه احساسي به شما دست ميدهد؟ نهضت واژه جالبي است يعني حالت تحولآفرين است. نَهَضَ يعني بهپاخاست پس نهضت يعني به پا خاستن براي مبارزه با بيسوادي و ناداني. من مديون الفباي نهضت هستم و گمان ميكنم همه انسانها در درونشان روح تحولآفريني وجود دارد ولي اين شدت و ضعف دارد اما وقتي در كنار اين حس، عوامل مشوق هم باشد اين حس بيشتر برانگيخته ميشود. من تمام وقت كار ميكنم و متعلق به خودم نيستم اما از وقت خودم حاضرم دستكم هفتهاي يك روز به صورت رايگان تدريس كنممن يك بار هم در مصاحبهاي گفتم كه حضرت امام خميني زير پرچم نهضت نوشتند بياييد ايران را سراسر مدرسه كنيم. الان وقتي من نگاه ميكنم ايران سراسر دانشگاه است يعني يك كلاس شبانه آن موقع تبديل به دانشگاه شده است. در حال حاضر به چه كاري مشغول هستيد؟ شغل اصلي من دبير پژوهشي است و در كار تدريس دانشگاه، حوزه و نويسندگي كتاب مشغولم. در حال حاضر هم در دانشگاه ارتش و حوزه علميه كرج تدريس دارم البته دوست دارم در دانشگاه آزاد هم تدريس كنم ولي هفته بيشتر از شش، هفت روز نيست. حاضريد تمام اين شغلها را كنار بگذاريد و معلم نهضت شويد؟ من تمام وقت كار ميكنم و متعلق به خودم نيستم اما از وقت خودم حاضرم دستكم هفتهاي يك روز به صورت رايگان تدريس كنم چون من اين كار را كسر شأن نميدانم ولي خيلي از دوستان كه كارشناسي ارشد يا دكترا گرفتهاند وقتي تدريس در دبيرستان به آنها پيشنهاد ميشود، ميگويند سطح دبيرستان براي آنها پايين است ولي من اين اعتقاد را ندارم چون خودم سالها پيش براي هفتهاي دو ساعت تدريس سه برابر هزينه ميكردم تا به دانشگاه پيام نور بروم چون عشق اين كار را داشتم البته بعدها اين دو ساعت به 270 ساعت افزايش پيدا كرد. فكر ميكنيد اگر نهضت سوادآموزي نبود سرنوشت شما چگونه ميشد؟ بيترديد با توجه به علاقه ذاتي كه در من وجود دارد همين مسير را ميرفتم حالا ممكن بود يكي دو سال اول مشكل ميشد ولي من اگر بعد از سربازي هم كه شده حتما درسم را ادامه ميدادم و اگر الان هم درس خواندن را شروع ميكردم مسيري غير از مسير علمي و فرهنگي را دنبال نميكردم. مطمئنيد كه اين اتفاق ميافتاد چون بعضي پيشامدها هستند كه سرنوشت آدم را تغيير ميدهد؟ من با اعتمادي كه به خودم دارم ميدانم كه در آن شرايط هم درس ميخواندم حالا ممكن بود تا كارشناسي ارشد پيش نميرفتم ولي حداقل تحصيلات تا ديپلم و شايد كارشناسي را داشتم. از چند سالگي كار كردن را شروع كردي؟ از هفت سالگي. وقتي تحصيل را شروع كردم همزمان مشغول به كار هم شدم. روي زمين كار ميكرديد؟ نه كارگر چاپخانه بودم و آن موقع چاپ سيلك دستي را با شابلون انجام ميداديم بعد هم كه به كار نشر و نويسندگي علاقهمند شدم. چقدر حقوق ميگرفتيد؟ خيلي ناچيز بود هفتهاي چهل تومان كه پول توجيبي هم نبود ولي به هر حال دوست داشتم كه به خانوادهام كمك كنم. البته يك مساله هم هست كه كساني كه كار ميكردند و درس ميخواندند بيشتر تشويق ميشدند، يعني محله ما اينطوري بود برعكس محلات بالانشين كه به نهضتيها ميخنديدند و ميگفتند شما برويد عملگي و كارگري در محله ما كسي كه كار نميكرد معلمها جور ديگري به آنها نگاه ميكردند چون معلمهاي ما هم مثل خودمان بودند و ما را خيلي تشويق ميكردند. از حقوقي كه ميگرفتيد به خانوادهتان هم چيزي ميداديد؟ به آن صورت نه چون فقط هزينههاي تحصيلم درميآمد اما بعدها كارهايي انجام دادم كه حقوقش بد نبود. بياييد به زمان حال برگرديم. هماكنون شما به عنوان يك جامعهشناس اوضاع سوادآموزي در شهرها و روستاهاي آذربايجان را چطور ارزيابي ميكنيد؟ من آمار دقيقي ندارم ولي آماري كه اخيرا اعلام شد در كل پيشرفت صعودي را نشان ميدهد يعني اگر در گذشته در يك روستا يك نفر باسواد بوده الان در همان روستا يك نفر بيسواد است ولي اين مساله هنوز به طور محسوس ديده نميشود يعني زحمات نهضت آنطور كه بايد شناسانده نشده است. البته من دلايلش را نميدانم ولي فكر ميكنم افرادي كه در نهضت درس ميخوانند بايد خودشان را مطرح كنند و شوراي روستاها يا مسوولان دهداريها نتايج كار نهضت را به صورت يك گزارش منتشر كنند ولي معمولا اينطوري است كه بيشتر همكلاسيهاي ما شايد از اين كه بگويند ما ليسانس گرفتهايم اما در نهضت درس خواندهايم خجالت ميكشند در حالي كه درس خواندن در نهضت افتخار است چون كسي كه از هيچي شروع كند، به همه چيز برسد و موفق شود بايد به خود افتخار كند. حتي در روستاها؟ در روستاها آمار درس خواندن دخترها در مقطع زيرديپلم بيشتر است اما در ورود به كنكور تعدادشان كمتر ميشود كه بيشتر ناشي از محدوديتهاي جغرافيايي منطقه است. ولي از دهه 70 به بعد اين مشكل هم تا حدي حل شده يعني در شهرهاي بالاي 20 10 هزار نفر يك مركز دانشگاهي راهاندازي شده است. ولي نكته جالب توجه اين است كه دخترهاي اين مناطق به ويژه روستاييان استعداد خوبي دارند يكي از همين خانمها زني با يك بچه سه ماهه بود كه در كلاسهاي نهضت شركت ميكرد و در نهايت با معدل 19 هم فارغالتحصيل شد. اگر بخواهيد نهضت سوادآموزي را در يك جمله تعريف كنيد چه ميگوييد؟ نهضت سوادآموزي نهادي است علمي، فرهنگي و مقدس كه زيربناي آموزشهايي است كه در ساير نهادهاي آموزشي مقدور نيست. منبع: جام جم آنلاين
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 171]