تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 28 اسفند 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):مؤمن از اندك خدا خشنود مى شود و بسيارش او را ناراحت نمى كند و منافق از اندك خدا نا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

دفترچه تبلیغاتی

خرید سی پی

قالیشویی کرج

سررسید 1404

تقویم رومیزی 1404

ویزای توریستی ژاپن

قالیشویی اسلامشهر

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1866220078




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سنگ قبری با امضای آشنای جلال آل احمد


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: سنگ قبری سفید با امضای آشنای جلال آل احمد با خودم فکر می کنم این جا مردی آرام گرفته که در طول 44 سال زندگی یک لحظه از حرکت نایستاد و همیشه جاری بود. مثل اندیشه ها و داستان هایش. بعدازظهر دم کرده یک روز شهریوری است اما هوا گرفته و ابری. باد گرمی که از سمت راست می وزد گونه را داغ می کند. وارد حیاط مسجد می شوم. با این که هنوز مانده تا پاییز برسد اما این گرما و کم آبی باعث شده درختان طراوت همیشه را نداشته باشند. کف حیاط زیر پایم با برگ های زرد و سرخ فرش شده است. حیاط مسجد خالی است. تنها صدای نجوای قرآن می آید و صدای بادی که گاه گاهی می وزد و برگ های گسترده در سطح حیاط را جمع می کند و سنگ قبرهای خاکستری را نمایان. آرام قدم برمی دارم تا خلوت 30، 40 ساله خفتگان این خاک را بر هم نزنم. درختان سرو و کاجی که در اطراف است نشان می دهد که حیاط با صفایی بوده است. حیاط به دو بخش قبرستان و گذرگاه عادی تقسیم شده. انتهای بخش قبرستانی حیاط، بعد از حوض خالی و باغچه قدیمی، مجموعه مسقفی است که فضای عمومی اش به حسینیه ارشاد می ماند، صدایی از پشت سرم می شنوم: «دنبال گور خاصی هستی؟» پیرمرد 60، 70 ساله ای است»، می گویم: «قبر جلال». لبخند کمرنگی می زند و می گوید: «مثل همه. دنبالم بیا.» لحظه ای درنگ می کنم و بعد به دنبالش می روم. می گوید: «بیشتر کسانی که اینجا می آیند به هوای قبر جلال می آیند.» و در شیشه ای تالاری که در انتهای حیاط است را می گشاید. داخل سالن پر از سنگ قبرهای منظم و به هم پیوسته است. در میانه سالن جلوتر از یک منبر چوبی قبری بلندتر از سایر قبرها قرار دارد که اطرافش پر از صندلی های فلزی است. پیر مرد که حالا می دانم متولی اینجاست و نامش مصطفی محمدی، برایم حرف می زند: «این قبر حاج آقا رضا فیروزآبادی بانی مسجد و بیمارستان است.» هیچ عکسی از حاج آقا فیروز آبادی نیست. یاد سریال دکتر قریب می افتم و بازی رضا کیانیان در نقش حاج رضا فیروز آبادی با آن همه دقت برای رساندن داروهای گران به بیماران مستمند. با خودم می گویم یادم باشد خواستم بروم سردر بیمارستان را ببینم که آیا جمله معروف «تا ابد لعنت خداوند بر کسی که بیمار فقیر و محتاج را درمان نکرده از اینجا بیرون بفرستد.» هست. می پرسم خانه حاج آقا فیروزآبادی هنوز همان جا توی بیمارستان است. جوابی نمی شنوم. حواس آقا مصطفی به جای دیگری است. اطراف این قبر پر از قبرهایی است که نام خانوادگی فیروزآبادی به دنبال اسامی ساکنان ابدیش است. آقا مصطفی می گوید: «ببین دخترجان اون ردیف آخر رو می بینی، ته سالن یک سنگ قبر سفیده که روش یک امضاست، یک تاریخ مرگ و یک تاریخ تولد، اون جا زیر اون عکس، قبر جلال همان جاست.» به سمت جایی که نشان داده می روم. سنگ قبری سفید با امضای آشنای جلال آل احمد 1302 - 1346. بی اختیار این جمله در ذهنم نقش می بندد: «هر آدمی سنگی است بر گور پدر و مادرش.» سنگ گور جلال ساده است. شاید تمثیلی از این حرف خودش که کسی را ندارد که سنگ گورش باشد. با خودم فکر می کنم این جا مردی آرام گرفته که در طول 44 سال زندگی یک لحظه از حرکت نایستاد و همیشه جاری بود. مثل اندیشه ها و داستان هایش. مردی که دائماً می گفت باید کاری کرد. می دانم بودن جلال در این جا یک قرار موقتی بوده که دائمی شده است. جایی خوانده بودم او در وصیتنامه اش خواسته بود جسدش را در اختیار اولین سالن تشریح دانشجویان قرار دهند ولی از آنجا که وصیت وی مطابق شرع نبود، پیکر او در مسجد فیروزآبادی به امانت گذاشته شد تا بعدها مقبره ای در شأن او ایجاد شود و این کار هیچ گاه صورت نگرفت. آقا مصطفی برایم صندلی می آورد و می گوید: «هر سال 18 شهریور اینجا شلوغ می شود و خانمش و برادرش می آیند. اما امسال چند سالی است که هردوشان بیمار بودند و مراسم خاصی برگزار نمی شود. گاه گاهی بچه های مدرسه های شهر ری و دانشجوها می آیند سر مزارش. البته سالگردش نه، چون مدرسه ها و دانشگاه ها تعطیلند. از آقا مصطفی می پرسم از بازسازی چه خبر، می گوید: «چند وقتی آمدند و قرار بود اینجا را سامان دهند. در و دیوارها را هم درست کردند. اما هیچ اتفاقی نیافتاد. می بینید.» یادم می افتد سال گذشته زمانی که این بازسازی شروع شد میراث فرهنگی اعلام کرد بازسازی قبر جلال و مسجد فیروزآبادی بدون هماهنگی بوده است. روی دیوار بالای سر قبر پر از یادگاری هایی از دوستداران جلال طی این 40 سال خاموشی اوست: «جلال تو آفتاب سرزمین ادب بودی، چه زود غروب کردی، جلال عزیز همیشه با ما هستی، جلال راه تو و قلم تو جلوه زندگی ما است، جلال ما را به خط و خال شبانی فریفت، چقدر زود آمدی و نفهمیدیم چقدر زود رفتی .... با تاریخ ها و خط های متفاوت. آقا مصطفی می گوید: «هر کس می آید یک یادگاری می نویسد و کمی بالای قبر جلال می ایستد.» بالا سر قبر تابلویی با عکس جلال آل احمد قرار دارد که در کنارش نوشته شده: «آرامگاه جلال آل احمد مردی که در میقات خسی شد و در ادبیات همو که جلال آل قلم بود.» کار گروه ادبیات و تربیت معلم شهید مفتح شهر ری بود. دلم نمی آید از اینجا بروم اما باید رفت. به قول خود جلال نباید ماند، باید رفت. باید کاری کرد. از در سالن که بیرون می آیم در آستانه در خروجی مقبره محمد همایون، موسس حسینیه ارشاد را می بینم. وارد حیاط می شوم. انتهای حیاط حس می کنم تصویر مردی بلند قامت و لاغر را می بینم که ایستاده و نگران است در فراموشی مفرط تاریخی تلاشش برای جوانان گم شود.تهيه كننده: فرزانه ابراهیم زاده-سرمايه




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 309]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن