واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: ابومحـمد مشرف الدين ( شرف الدين ) مصلح بن عـبدالله بن شرف الدين سعدي شيرازي، مـلـقب به ملـک الکـلام و افصح المتکـلمين، در سالهاي اول سده هفتم هجري قمري در شهـر شيراز، در خـانداني متدين، چـشم به جـهان گـشود و از همان دوران کودکي تحت تعليم و تربيت پدرش قرار گرفت، ولي ديري نپاييد که پدرش را از دست داد و تحت تکفل جد مادري خود قرار گرفت . وي پس از يادگيري مقدمات علوم شرعي و ادبي در شيراز، در اوان جواني به بغداد رفت و در مدرسه نظاميه بغداد به تحصيل پرداخت و در آنجا از آموزههاي امام محمد غزالي بيشترين تأثير را پذيرفت و از محضر استاداني از جمله شهابالدين سهروردي و جمال الدين ابوالفرج عبدالرحمن محتسب کسب فيض نمود. به اين ترتيب جوان شيرازي ما که عشق به آن يکتا را در دل داشت و از همين عشق ، عشق به همه حيات را تبلور آن مي دانست ، در مدرسه بغداديه نزد اساتيد به نام ، انديشه خود را تعالي داد تا توانست به مقامي رسد که هم اکنون که انديشه هاي او را در نثرش مي خوانيم ، او را به عنوان روشنفکر آن قرون مي ناميم - روشنفکري که مي تواند براي قرن حاضر نيز ، کلامش روشنگر باشد.- او پس از چند سال تحصيل در بغداد، با آغاز سفرهاي طولاني زندگي خود را متحول ساخت و به حـجاز، شام، لبـنان، و روم رفت، چـنان کـه اين تحول را در ابـيات زير بيان کرده است : بسر بردم ايام با هـر کسي ز هـر خرمني خوشه اي يافتم در اقصاي عـالم بگـشتم بسي تمتع به هـر گوشه اي يافتم به گفته خود وي درمعنا ، جهان ديده، به از جهان خورده است، که همين عبارت دو نشان از شخصيت وي به دست مي دهد ، نخست ديد مطالعاتي وي در آنچه امروز انسان شناسي و جامعه شناسي مي ناميم که از طريق سفر و نشست و برخاست با ديگران حاصل مي شد و دوم ديدگاه بياني اوست که نشان از بهره جويي از زبان طنز در بيان دارد و آشکار کننده توانايي خاص اين شاعر در استفاده از اين زبان در غايت نثر فارسي ،که سجع است، مي باشد و بهره جويي از آن در شيوا سازي پندهاي انساني در قالبي که هنوز نيز پس از گذشت سده ها ، نو و شيرين مي نماياند. سعدي، پس از چند سال سفـر و تحصيل، آنگاه که ذات عاشق يگانه اش با جامعه شناسي تکميل شده بود، به زادگاهش شيراز بازگشت. وي به عنوان تحصيلکرده اي که زمانه را خوب مي شناخت توانست از امکانات ابوبکربن سعدبن زنگي حاکم شيراز، براي نوشتن مطالبش استفاده کند، شايد به همين دليل از بخشي از نام ابوبکر بن سعد بن زنگي استفاده کرد و تخلص سعدي را براي خود انتخاب کرد. وي توانست در اين دوران کتاب بوستان را در ده باب در قالب مثنوي ارائه دهد ايت کتاب مملو از حکايات شيريني است که از زبان انسان و جمادات و حيوانات بيان شده و همگي طريقه درست زيستن را مي آموزاند؛ درست زيستني که به دور از خشم ، همراه با همدلي و در عين حال شريک شدن در دردهاي ديگران باشد تا همه حيات کمال يابند. ديگر کتاب سعدي، که عظمت نثر ايراني را مي نماياند، گلستان است که تا چند دهه پيش در ابتدا در نثرهاي ديواني و در کنار آن در نامه هاي بزرگان دولتي به يکديگر حاکم گشت. گرچه همگي تقليد ناقصي از سبک سجع سعدي بود و تنها به آهنگين و روان ساختن نثر کمک مي کرد. در کنار اين دو کتاب ، سعدي ، غـزل ها ، قـصائد و قطعاتي دارد که ديوانش را تشکيل مي دهند، سعدي غزل فارسي را به حدي از کمال رساند که تا پيش از آن سابقه نداشت. سعدي در زمان خود نيز از شهرت بالايي برخوردار بود و جداي از کتاب هايي که نام برده شد، از آثار او مي توان رسائل نثر و هزليات را نيز نام برد. اين شهرت سعدي، معلول چند خاصيت است، اول اينکه او زبان شيواي خود را وقف مدح نکرده، دوم اينکه او شاعري جهانگرد بود و گرم و سرد روزگار را چشيده و تجارب خود را براي ديگران با زيبايي و شيريني بيان نموده و هم چنين وي در سخنان خود چه از نظر نثر و چه نظم از امثال و حکايات دلپذير استفاده نموده است و ديگر اينکه سعدي به شاعري شوخ طبع و بذله گو معروف است که خواننده را مجذوب مي کند. هنوز نيز در پيکره سازمان ملل اين شعر اوست که نمايشي از چگونگي تفکر ايراني را ،که امروزه قدرت هاي رو به زوال تلاش دارند مکدر سازند، نشان مي دهد. - آنجا که براي هميشه بر کاشي هاي اين سازمان بانگ ايراني را مکرر در مکرر فرياد بر مي دارد که : بني آدم اعضاء يکديگرند/که در آفرينش ز يک گوهرند /چو عضوي بدرد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار سعدي جسم خاکي اش را به سال 695 ترک گفت، اما همانگونه که در کتاب گلستان گفته بود که گل همين پنج روز و شش باشد/ اين گلستان هميشه خوش باشد. او در قرن هايي که پس از وي آمدند، نيز هميشه سرزنده و با طراوت ماند و با چشماني زيرک به زندگي بشر نگريست. يادش گرامي باد . ک/1 /380/
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 497]