تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هرگاه نيّت فاسد شود، بلا و گرفتارى پيش مى آيد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815583142




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خاستگاه نور


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: خاستگاه نور
محمد
خاستگاه نور غروبی سخت دلگیر است،و من بنشسته‌ام اینجا   كنار غار پرت و ساكتی تنهاكه می‌گویند:"روزی روزگاری، محبط وحی خدا بودست،  ونام آن حرا بودست"برون از غار ذهن خسته و تنهای من، چون مرغ نو بالیكنار غار،از هر سنگ،هر صخره، پرد بر صخره‌ای دیگرو می‌جوید به كاوشهای پیگیری، نشانی‌های مردی راو پیدا می‌كنم گویی نشانی‌ها كه می‌جویم:همانست، اوست،یتیم مكه، چوپانك، جوانك، نوجوانی از بنی هاشمو بازرگان راه مكه و شاماتامین،آن راستین،آن پاكدل، آن مرد.و شوی برترین بانو؛ خدیجهنیز،آن كس، كو سخن جز حق نمی‌گوید وغیر از حق نمی‌جوید  وبتها را ستایشگر نمی‌باشد.واینك؛ این همان مرد ابر مرد است " محمد "  اوست.پلاسی بر تن است او را، و می‌بینم كه بنشسته ست چونان چون همان ایامهمان ایام كاین ره را بسا بسیار می‌پیمود، وتنها می‌نشست اینجا،غمان مكه ی مشؤوم آن ایام را با غار می‌نالید...........و می‌بینم تو گویی رنگ غمگین كلامش را، كه می‌گوید: " خدای كعبه، ای یكتا! درودم را پذیرا باش، ای برترو بشنو آنچه می‌گویمپیام درد انسانهای قرنم را ز من بشنوپیام تلخ دختر بچگان، خفته اندر گورپیام رنج انسانهای زیر بار، وز آزادگی مهجورپیام آنكه افتادست در گرداب.خدای كعبه، ای یكتا!فروغی جاودان بفرست، كاین شبها بسی تار است ...بدین هنگام كسی، آهسته، گویی چون نسیمی،می خزد در غار.محمد را صدا آرام می‌آید فرود از اوج و نجوا گونه می‌گردد، پس آنگه می‌شود خاموش.و من، در فكر آنم كاین چه كس بود، از كجا آمد؟!كه ناگه این صدا آمد:"بخوان!".......     اما جوابی بر نمی‌خیزد.محمد سخت مبهوت است گویا،..... كاش می‌دیدم!صدا با گرمتر آوا و شیرین‌تر بیانی باز می‌گوید:" بخوان!" .... اما محمد همچنان خاموش .پس از لختی سكوت – اما كه عمری بود گویی،- گفت: "........من خواندن نمی‌دانم!"همان كس باز پاسخ داد:" بخوان! بنام پرونده ی ایزدت،كو آفرینندست ........."و او می‌خواند اما لحن آوایش،به دیگر گونه آهنگ است،صدایی گو خدا رنگ است .می خواند: " بخوان به نام پرونده ی ایزدت كو آفرینند ست ..."درودی می‌تراود از لبم بر اودرودی گرم.غروب است و افق گلگون و خوشرنگ ا ستو من بنشسته‌ام اینجا، كنار غار پرت و ساكتی تنهاكه می‌گویند:" روزی روزگاری مهبط وحی خدا بود ستو نام آن "حرا" بود ست..."                                                                                            علی موسوی گرمارودی    





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 262]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن