تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 16 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هيچ كس جز با اطاعت خدا خوشبخت نمى‏شود و جز با معصيت خدا بدبخت نمى‏گردد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805030622




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

با شهاب حسینی از زندگی تا سینما (1)


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: با شهاب حسيني از زندگي تا سينما (1)
شهاب حسيني
گفت و گويي درباره همه چيز، از زندگي تا سينما، با شهاب حسينيتغيير نکني، باخته‌اي تلويزيون كم كار و بي‌حاشيه ابتداي دهه هفتاد، يك برنامه عصرانه براي نوجوانان و جوانان داشت كه مجري‌اش هم پرانرژي بود و هم حرف‌هاي عجيب‌وغريبي مي‌زد. شهاب حسيني، همان مجري سرحال و پرانرژي، در فاصله‌اي كوتاه به‌عنوان بازيگر در سريال «پليس جوان» حاضر شد و بعد از چند قسمت خودش را مطرح كرد. تلويزيون بي‌سروصداي آن سال‌ها ديگر ستاره‌اي جوان داشت كه همه را به آينده اميدوار مي‌كرد. شما شروع به‌كار را بگذاريد در همان سال‌هاي بي‌حاشيه و جلوتر بياييد تا همين سال‌ها كه او ديگر بيش از 15 فيلم سينمايي در كارنامه‌اش دارد و با كارگردان‌هاي خوبي هم كار كرده است. شهاب حسيني اين روزها، همان شهاب حسيني روزهاي شروع است. همچنان به نقدها و نظرات سازنده ديگران خوب گوش مي‌دهد و مي‌گويد.هنوز در آغاز راه بازيگري است و نبايد به او ستاره خطاب كرد. او همچنان مي‌خواهد تجربه كند و بعد از يك دهه حضور فعال در سينما و تلويزيون بازي در هر فيلم و سريال را يك تجربه مي‌داند. اگر مي‌بينيد پاي حرف‌هايش نشسته‌ايم به‌خاطر نگاه به همين يك دهه است. به روزهاي اوج و فرود، به روزهاي پركاري و كم‌كاري و به‌خاطر سر زدن به تمام كوچه‌پس‌كوچه‌هاي ذهن بازيگر.موافقيد اول عکس بگيريم؟شرايط خيلي مهم است، گاهي اوقات آن‌قدر انسان در تلاطم زندگي و كار قرار مي‌گيرد كه حفظ آرامش، كار بسيار سختي است. به همين دليل هميشه خواهش مي‌كنم كه از عكس كار استفاده شود.همه ستاره‌هاي سينما كه شناخته شده هستند چنين وجه تصويري هم دارند.خواهش مي‌كنم كه راجع به ستاره‌ها صحبت نكنيد. من الان مدت‌هاست كه راجع به همين موضوع مصاحبه مي‌كنم كه چرا ستاره‌، چرا ستاره نه؟ خوشبختانه بنده جزو ستاره‌ها به حساب نمي‌آيم.چرا اين‌طور فكر مي‌كنيد؟ دوست نداريد جزو ستاره‌ها باشيد يا فكر مي‌كنيد ستاره محسوب نمي‌شويد؟گويا اين‌طور است. تا جايي كه از بازتاب سوالاتي كه در مصاحبه‌ها مطرح شده اين‌طور متوجه شده‌ام كه خيلي‌ها يك جدول تهيه كردند و براي خط سير بازيگرها منحني رسم كردند و براساس همان فرمول، همه بازيگرها را مي‌سنجند و تعيين مي‌كنند كه طبق آن نمودار چه كسي Star هست چه كسي نيست.شهاب حسيني ستاره نيست؟آره، خوشبختانه. طبق آن نمودار شهاب حسيني ستاره نيست.تعريف خود شما از ستاره چيست؟سوال سخت نپرسيد.وقتي مي‌پذيرد كه ستاره نيستيد حتما معيارهايي براي ستاره شدن در نظر مي‌گيريد كه خودتان را داراي آنها نمي‌دانيد.من هيچ‌وقت با خودم نگفته‌ام كه n سال كار مي‌كنم تا از نقطه A به نقطه B برسم. نمي‌توانستم چنين پيش‌بيني‌اي بكنم. شايد اولين كارم آخرين كار من بود، پس موظف بودم آن كار را تا جايي كه مي‌توانم به‌خوبي انجام دهم. تعريفي كه از بيرون براي جنس هنرمند و ورزشكار صورت مي‌گيرد براساس الگوهايي است كه من از آنها خبر ندارم. نمي‌دانم چي بعلاوه چي منهاي چي مساوي مي‌شود با سوپراستار. در اغلب مصاحبه‌هاي اخير به من گفته‌اند كه شهاب حسيني! به تو مي‌گويند بازيگر فرصت‌سوز يا مي‌توانستي سوپراستار باشي ولي حالا نيستي و.... معلم تجربه، به من آموخته كه چطور حركت كنم. اين معلم تجربه من را گوشمالي داده، از او جايزه هم گرفته‌ام. تشويق هم شده‌ام، سيلي هم خورده‌ام. اين‌طور نبود كه من هميشه نمره خوب بگيرم و قدم‌هايم را پشت سر هم طي كنم. نوسان و شكست هميشه وجود داشته است. فيلمي داشته‌ام كه در اكران موفقيت داشته، از طرفي فيلمي هم داشته‌ام كه فقط 2 روز اكران شده، و تمام زحمت‌ها و در باران ايستادن‌ها و در سرما لرزيدن‌ها طي 2 روز مثل يك حباب تركيده و رفته. اين براي من تجربه است. اگر سوپراستار را به بازيگر پرفروش تعريف مي‌كنند، من سوپراستار نيستم. لااقل شايد زمان پرفروش بودن فيلم‌هاي من الان نيست و من هم هيچ‌ عجله‌اي براي اين ماجرا ندارم. چون بازيگرهاي مرد از 40 سال به بعد زماني كه به پختگي مي‌رسند خودشان را نشان مي‌دهند، البته به شرطي كه پشت آن حداقل 15 10 سال سابقه كار بوده باشد. مثلا در فيلم پدرخوانده 1 بازي‌هاي شاهكارتر از آل‌پاچينو را بسيار مي‌بينيم ولي آل‌پاچينوي امروز قاعدتا از آل‌پاچينوي آن زمان خيلي پخته‌تر و بهتر است. در آن فيلم هم خيلي خوب بازي كرده ولي بعد از آن فيلم‌هايي مي‌بينيم كه اگر آل‌پاچينو بازيگر آنها نبود هرگز به موفقيت نمي‌رسيدند.شايد به اين دليل باشد كه در جواني هنر و استعداد، تحت‌الشعاع چهره است ولي وقتي بازيگر به پختگي مي‌رسد خود هنر بازيگري است كه خودش را نشان مي‌دهد.دقيقا همين‌طور است. به هر حال اگر بخواهيم از نظر marketing به سينما به چشم يك بيزينس پول‌ساز نگاه كنيم، نبايد خودمان را گول بزنيم؛ سينما در ايران سينماي اقتصادي و پولساز و فرامرزي نيست. پس بهتر است تعاريف‌مان را با توجه به امكانات و شرايط و محدوده‌اي كه داريم ارائه دهيم. در جهان بازيگراني وجود دارند كه بالاي 20 ميليون دلار دستمزد مي‌گيرند و عضو فعال يونيسف هستند. اين بازيگران وجهه جهاني دارند. بعضي از بازيگران متعلق به بشريت هستند. اگر نام چنين فردي را بگذاريم سوپراستار من قبول دارم.يك نسبتي وجود دارد. يك بازيگر هست كه در يك مقياس عجيب و غريبي سوپراستار است، يك بازيگر هم در محدوده كشور خودش سوپراستار است. تناقضي وجود ندارد.تناقضي ندارد ولي تعاريفشان فرق مي‌كند.وقتي گفتي اگر تعريف سوپراستار را معادل پول‌ساز بودن بگيريم من سوپراستار نيستم، اين نكته را در خودش داشت كه براساس تعاريف و معيارهاي ديگري سوپراستار هستي.اين بستگي به تعريف امروز آن دارد. شايد 10 سال ديگر تعريف آن عوض شود.تعريف شخصي و برداشت افراد، ماجرايي ديگر است ولي شهاب حسيني هم در سينما موفق بوده و هم در تلويزيون به اوج محبوبيت رسيده، و ديگر نمي‌توان گفت كه صرفا يك جرقه بوده و به خاطر چهره و تيپش معروف شده چون تو هم فيلم هنري بازي كرده‌اي و هم فيلم بفروش داشته‌اي.به هر حال به نظر من اين همان چيزي است كه ديگران در مورد آن فكر مي‌كنند و آن را تجربه و تحليل مي‌كنند. من در بطن حركتم هدف ديگري دارم. مثل هر انسان ديگري، مثل شما. مثلا نشريه شما با خيلي از نشريات ديگر متفاوت است، به دليل قطع‌اش، كيفيت و مطالبش و... اين حاصل انديشه شماست. شما با اين انديشه آمده‌ايد كه بگوييد ما مي‌‌خواهيم، به سهم خودمان يك تحول در كارمان ايجاد كنيم و به سليقه مخاطب بيشترين احترام را بگذاريم و كار مي‌كنيم كه مخاطب مجله ما را آرشيو كند. اگر چنين اتفاقي افتاد، اين موفقيتي است كه شما به دست آورده‌ايد. در مورد كارهايم همين‌طور است، اينكه به گذشته نگاه كنيم تا ببينيم در تاريخ هنر مملكت‌مان چه اتفاق‌هايي افتاده خوب است. اما اينكه از گذشته براي تكرار موفقيت‌هايمان استفاده كنيم جواب نمي‌دهد. امروز بايد با نگاه به گذشته، به آينده چشم داشت.شما براي كسب موفقيت چه مي‌كنيد؟اول از همه به خدا توكل مي‌كنم.اين كار را همه ما مي‌كنيم با توجه به صحبتي كه راجع به سهم تجربه‌هاي گذشته‌ات داشتي، اتفاق‌هايي كه در بيرون و درون تو افتاده چه تاثيري روي تو داشته؟تصور كنيد كه من قرار است يك قايق بسازم و با آن يك اقيانوس را طي كنم. به راحتي مي‌توانم بگويم كه در 12 10 سالي كه از سابقه كاري من مي‌گذرد، خيلي از ساحل دور نشده‌ام. در تمام اين مدت من مشغول امتحان كردن و رفع نواقص اين قايق بوده‌ام.يعني هميشه خواسته‌اي كه حاشيه امنيت خودت را حفظ كني؟نه، قطعا از ساحل فاصله گرفته‌ام ولي طي كردن اقيانوس تصور ذهني من است. بايد ببينم اين قايق در برابر موج‌هاي مرتفع و صخره‌ها چقدر مقاوم است و.... من تلاش خودم را مي‌كنم كه خردم، كارم و يافته‌هايم را آزمايش و پردازش كنم. سعي مي‌كنم به محصولي برسم كه براي من و كارم حركتي رو به جلو باشد. من ترجيح مي‌دهم به جاي واژه سوپراستار يا استار يا ستاره از لفظ مشاهير استفاده كنيم.تو يكي از چهره‌هاي مشهور سينما و تلويزيون هستي، نمونه‌ مشابه تو وجود ندارد. حتي در دنيا هم خيلي بازيگر سينمايي و تلويزيوني نداريم. در ايران فقط شهاب حسيني است كه جمع اضداد را دارد، اين اتفاق چطور افتاد؟ (حتي تو پيشنهادهاي همزمان بسياري براي بازي در تلويزيون سينما داري)من كارم را از تلويزيون شروع كردم و اولين پله‌هاي ترقي را در آنجا پيمودم و به نوعي به آن دوره از كارم مديونم. دوره‌اي كه از تئاترهاي دانشجويي شروع شد. مدتي بعد بازي در نمايشنامه‌هاي راديويي و گويندگي به آن اضافه شد. ما با اغلب بچه‌هاي بازيگري كه كار طنز مي‌كنند تيمي داشتيم كه به شهرهاي مختلف مي‌رفتيم و برنامه‌هاي شاد اجرا مي‌كرديم. من آيتم روي صحنه بازي كرده‌ام و فهميدم كه كارم طنز نيست و در اين زمينه بشدت بي‌استعداد هستم. شايد در زندگي عادي خلاقيت خنداندن ديگران را داشته باشم ولي در بازي اين‌‌طور نيستم. زيبايي طنز اين است كه از يك عمق و ژرفا بيرون مي‌آيد. به اين ترتيب بچه‌ها كار طنز را ادامه دادند و من شومن بودم. سلام و عرض ادب و...چه كساني در آن تيم بودند؟مي‌گويم ولي درج نكنيد: نادر سليماني، نصرالله رادش، يوسف صيادي، يوسف تيموري، رضا شفيعي‌جم.حالا اجازه بده بنويسيم. اماچه سالي اين برنامه‌ها را اجرا مي‌كرديد؟75 76. در فرهنگسراي شفق،كيش و اراك. اوايل كار كمي تپق مي‌زدم. بعد به تدريج با تماشاگر ارتباط پيدا كردم و توانستم ادامه دهم.به چه دليل تو را براي اين كار (اجرا) انتخاب كردند؟اينها همه پله بود. آن زمان من تئاتر دانشجويي كار مي‌كردم، يكي از بچه‌هايي كه در آن تئاتر كار مي‌كرد دستيار آقاي فردرو شد، ايشان مي‌خواستند مجموعه‌اي به نام «جمعه‌ها با شبكه 2» تهيه كنند. آن دوست ما موظف شد براي آيتم درطنز بازيگر انتخاب كند، بديهي بود كه اول سراغ ما آمد كه يك سال بود با هم تئاتر كار مي‌كرديم. آنجا بود كه من با 2 نفر آشنا شدم كه يكي كامران ملك‌مطيعي و ديگري نادر سليماني بود. از طريق كامران براي گويندگي در راديو دعوت شدم و از طريق نادر به آن تيم رفتم. در آن برنامه‌ها بين مردم مسابقه اجرا مي‌كرديم، مثل مسابقه خوانندگي و...و خلاصه جو شاد ايجاد مي‌كرديم و هر چقدر انسان از كاري كه مي‌كند انرژي مثبت كسب كند اعتماد به نفس‌اش براي ادامه كار بيشتر مي‌شود. در همين ايام يكي از دوستانم به من گفت: «آقاي رسول يك برنامه‌اي را براي شبكه دو تهيه و توليد مي‌كند به اسم اكسيژن و براي مجري آن تست مي‌گيرد». بين 150 نفر در تست شركت كردم و لطف خدا كه همواره همراهم بوده انتخاب شدم. به اين ترتيب كار من در تلويزيون شروع شد. آن برنامه خيلي موفق بود. در آن زمان اميرحسين مدرس و كاميار اسماعيلي در برنامه نيمرخ اين راه را هموار كرده بودند و ما در برنامه اكسيژن يك‌سري موزيك‌هاي پاپ و رپ كار كرديم كه خيلي باعث جذابيت برنامه شد.اجراي شما در آن زمان خيلي انرژيك بود، شهاب حسيني امروز نشاني از آن همه انرژي ندارد.يكي از بدترين حرف‌هايي كه 2 نفر بعد از يك زمان طولاني به هم مي‌زنند اين است كه فلاني تو اصلا تغيير نكرده‌اي.آن زمان مجرد بوديد؟نه من از سال 74 متاهل هستم.شادابي كه در آن اجرا داشتي...؟فضاي آن برنامه مي‌طلبيد كه اجرا آن‌طور باشد. من از ابتدا با مسووليت‌هاي زندگي خانوادگي وارد اين حرفه شدم. كساني كه اين مسووليت را دارند مي‌دانند كه چقدر دغدغه‌هاي خاص خودش را دارد ولي آن برنامه ايجاب مي‌‌كرد كه اين اتفاق‌ها در آن بيفتد. بنابراين من يك دوره‌اي از كارم را به تلويزيون و جوابي كه مردم و مخاطبين به من داده‌اند مديون هستم و حالا كه در سينما 4 3 فيلم بازي كرده‌ام نمي‌توانم بگويم خداحافظ تلويزيون و مخاطبين تلويزيون! چون اگر اين كار را بكنم احساس مي‌كنم تمام استقبال و جواب مثبتي كه گرفتم را تبديل به پلكان كرده‌ام و از آنها رد شده‌ام و بالا رفته‌ام. اين‌طور نيست. همه ما در اين جامعه مثل خانواده هستيم. همه هم از شرايط يكساني برخوردار هستيم و مشكلات و نقاط قوتمان چنين است. اگر نانواي محلي شما نان خوبي به دست شما بدهد ارزش دارد. بازيگر اگر بازي خوب ارائه دهد ارزشمند است، شما اگر نشريه خوبي داشته باشيد ارزش داريد.تلويزيون يك امتياز دارد و آن اين است كه آدم به آن وسيله به بطن جامعه مي‌رود ولي در سينما طيف كمتري به سينما مي‌روند. ولي در تلويزيون كساني كه سينما مي‌روند و در شهرستان‌ها بازيگر را مي‌بينند. اين بخش قضيه چقدر برايت مهم بوده است؟وقتي شما به عنوان مجري كار مي‌كنيد ناچاريد كه گويش‌ات را تقويت كني، اين موضوع براي بازيگر يك نقطه مثبت است. بازيگراني هستند كه تا وقتي دهان باز نكرده‌‌اند نمي‌توانيم با آنها ارتباط برقرار كنيم ولي وقتي با گويش خودش مي‌نوازد و خوش‌آهنگ حرف مي‌زند، انسان را جذب مي‌كند. من اگر در كار اجرا نمي‌رفتم به اين گويش نمي‌رسيدم. سينما يك هدف را دنبال مي‌كند. ما يك قصه تعريف مي‌كنيم كه در آن يك سري آدم وجود دارند. اين آدم‌ها مي‌توانند هر كدام از ما باشند. در داستاني كه اين افراد شكل مي‌دهند يك حرفي نهفته است كه تماشاگر، آخر ماجرا بايد آن را درك كند. خيلي از فيلم‌ها بوده‌اند كه در انسان‌ها دگرگوني‌هاي عميق ايجاد كرده‌اند مثل فيلم «ديگران». وقتي من اين فيلم را در «سينما فرهنگ» ديدم نمي‌دانستم كه مرده‌ام يا زنده‌ام. روحم يا جسمم. اين فيلم را من صرفا به خاطر خانم نيكول كيدمن دوست ندارم هرچند كه ايشان بازي حرفه‌اي و محشري داشتند ولي درواقع عضو موثر يك تيم بوده است، چون من همان قدر كه لحظات برجسته بازي خانم كيدمن را به خاطر سپرده‌ام، لحظه‌هايي از بازي آن مستخدمه را هم به ياد مي‌آورم. موسيقي فيلم، تدوين، دكوپاژ، همه و همه بسيار موثر بودند. يك دانه سنگ شايد به خودي خود ارزشي نداشته باشد ولي وقتي دانه‌هاي بيشتري در كنار هم قرار مي‌گيرند شكل يك تنديس يا يك فرم را ارائه مي‌دهند. پس به نظر شما بازيگر براي رساندن يك مفهوم يا ايجاد يك هنر متعالي كمك مي‌كند؟ بازيگر،آدم يك قصه است. در اين قصه مهم نيست كه من خوش بدرخشم يا نه. مهم اين است كه من آن قصه را باور كنم و كاري كنم كه تماشاگر هم آن را باور كند. اين نظر خيلي متواضعانه است. نه، اصلا. يك موضوع را نبايد در نظر گرفت. وقتي يك نفر در كارش سختي مي‌كشد يعني نسبت لذت بردنش به سختي كشيدنش يك به 10 است. كاري كه ارائه مي‌دهد خيلي ارزشمند است. هيچ بازيگري نيست كه از كار خودش لذت نبرد. بازيگر هنگام بازي در وهله اول خودش از كار خودش لذت مي‌برد. وقتي كات مي‌دهند ديگران به او مي‌گويند كه چه كرده است. به هر حال لحظه‌اي كه بازي صورت مي‌گيرد بازيگر لذت مي‌برد و وقتي بازيگر احساس لذت مي‌كند سهم خودش را از كار مي‌گيرد. حالا موظف است اين لذت را به ديگران هم منتقل كند. البته منظورم اين نيست كه نگاه‌هاي دلبرانه به تماشاگر بكند،‌گاهي اوقات وقتي نقش اقتضا مي‌كند تماشاگر بايد از من بدش بيايد. ما شخصيت‌هاي قصه هستيم و نمي‌توانيم كاري غير از قصه بكنيم. البته مي‌توانيم نقش‌مان را چند وجبي كنيم تا به باور تماشاگر برسد. مثلا آدم خوب را از تمام وجوه خوب نشان ندهيم. وقتي شخصيت را چند وجهي نشان دهيم نقش براي تماشاگر ملموس و بازي بازيگر درخشان مي‌شود. همه بازيگران كار مي‌كنند كه بدرخشند، ولي نتيجه كار بستگي به نوع مانيفست و ديدگاهي كه درمورد كارشان دارند، برمي‌گردد. بعضي‌ها مي‌آيند و معتقدند همه شرايط جمع شده تا من بدرخشم و به چشم بيايم. اين يعني تير خلاص. اگر آقاي رونالدينيو به اين حس برسد كه همه توجهات روي من متمركز است بازي خوب خودش را ارائه مي‌دهد. به من شهاب حسيني بازيگر، چه ربطي دارد كه كارگردان از من كلوزآپ بگيرد يا اكستريم كلوزآپ بگيرد يا لانگ‌شات يا اكستريم لانگ‌شات. من در آن لحظه شخصيت يك قصه هستم كه از زاويه چشم كارگردان نشان داده شدم. اگر بازيگر خوبي باشم از زاويه‌اي ديگر هم مورد توجه تماشاگر قرار مي‌گيرم. وقتي شما وارد مقوله عشق‌بازي با كارتان مي‌شويد به ماجراهاي ديگر فكر نمي‌كنيد. مجنون هيچ وقت فكر نمي‌كرد مردم پشت سرش چه مي‌گويند، چون عاشق بود. در جهان اين‌طوري به كارشان نگاه مي‌كنند. ديشب من فيلمي ديدم به اسم (King) داستان آدمي بود كه مي‌توانست زندگي خودش را كنترل كند. اين فيلم كمدي بود ولي دقايقي شما بغض مي‌كردي و اشك مي‌ريختي. اين فقط حاصل عشق كردن با كار است. شما چقدر از كارتان لذت مي‌بريد؟من وقتي تماشاگر از كارم راضي است لذت مي‌برم. ولي هيچ وقت كاري كه انجام داده‌ام به نظر خود من آرماني و ايده‌آل نيست. هميشه به نظرم مي‌توان بهتر بود. پس آدم سخت‌گيري هستيد. الان فهميدم به چه كسي مي‌گويند سوپراستار. سوپراستار كسي است كه بتواند از تمام داشته‌هاي دروني خودش به نحو احسن يا نزديك به كمال استفاده كند. اين شخص ديگر انسان نيست يك ابرانسان است. كسي كه 56 زبان صحبت مي‌كند، چند نوع ورزش حرفه‌اي، ساز را زيبا مي‌نوازد، خوب صحبت مي‌كند، دست به قلم است و... اين ديگر خيلي كمال‌گرايي است. انسان يك مدل از خداوند است كه آفريده شده است.به نظر خودت حركت كردن جلوتر و رفتن و تجربه‌هاي عجيب و غريب داشتن چگونه به دست مي‌آيند؟‌يك زمان شما يك فيلم كار مي‌كنيد، اتفاقاتي كه براي آن فيلم مي‌افتد به شما نشان مي‌دهد كه دفعه بعد چقدر بايد راه برويد. مثلا براي من افتخاري بوده كه در كنار آقاي خسرو شكيبايي كار كنم. دريايي از تجربيات خلاق در لحظه، من كاري نداشتم كه آن فيلم مي‌فروشد يا نمي‌فروشد. من فقط مي‌خواستم بروم با عموخسرو كاركنم. رفتيم و در شرايط بسيار سخت در زمستان چالوس شب‌ها كار مي‌كرديم. تا به حال پيش آمده كه كاري را كه نپسنديدي، صرفا به خاطر شرايط مالي زندگي‌ات قبول كني؟ نه، نشده. به اين خاطر مي‌گويم كه قبلا سه چهار فيلم، تله‌فيلم، سريال و اجرا پروژه همزمان به من پيشنهاد شد كه اگر آنها را قبول مي‌كردم مي‌توانستم 7060 ميليون به دست بياورم. اگر اين پول را گرفته بودم الان خانه‌ام را خريده بودم و راحت در خانه خودم زندگي مي‌كردم.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 580]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن