واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: "آخ اگه بارون بزنه!"
نمايش عامه پسند ايراني، نگاهي به نمايش"آخ اگه بارون بزنه!" نوشته فخرالدين خاک زند و کارگرداني هادي عاملنمايش طنز ايراني يکي از پر طرفدارترين شيوههاي نمايش در ايران است که سالهاي سال به واسطه نوع ارتباط سادهاي که با مخاطب برقرار ميکند و همچنين ارضاي ميل به انتقاد اجتماعي و انساني همواره مخاطبان بسياري داشته است. در واقع ميتوان اين شيوه را به عنوان يکي از هدفدارترين شاخههاي کمدي در بسياري از آثار ايراني روي صحنه، مورد بررسي قرار داد."آخ اگه بارون بزنه" عنوان نمايش هادي عامل است که در همان شکل و ريخت زبانياش مولفههايي از گونه و شاخه اثر را با خود به همراه دارد. نخستين مواجهه مخاطب با عنوان نمايش، عاميانه بودن زبان را در شناسنامه و نام آن يادآور ميشود و معناي عنوان تمايل به اصلاح و بهبود شرايط را براي يک گروه(اجتماع) مورد انتظار قرار ميدهد.با توجه به اين دو ويژگي ريختاري و معنايي عنوان نمايش، ميتوان حدس زد که نمايش با چه لحن و ساختاري قصد روايت رويدادهايش را دارد.نمايش هادي عامل داستان اهالي روستايي را روايت ميکند که مورد تظلم ارباب و ابزار قدرت(ژاندارمري) قرار گرفتهاند و يک سياه زرنگ و شوخ طبع که با طنز کلام و رفتارش ميتواند به همه حوزههاي ارتباطي ميان افراد وارد شود، در مقابل ظلم اربابان به کمک آنها ميآيد. سادگي و قابل پيشبيني بودن قصه نمايش مهمترين مشخصه اين کار است و فخرالدين خاک زند تنها با شروع و پايانبندي کوتاه در متن، تغييرات اندکي در ساختار معمول و کليشهاي داستان وارد کرده است.آخ اگه بارون بزنه سه حوزه اصلي را بستر پرداخت رويدادهايش قرار داده است؛ داستان اصلي ارباب و رعيتها محور اصلي رويدادهاي نمايش است که دو حوزه ديگر را دربر ميگيرد؛ درواقع دو رويداد ديگر در اين داستان اصلي قرار گرفته و حرکت و درگيري دراماتيک را در آن بوجود ميآورند: يکي از اين رويدادها، خبر آمدن مستنطق به ژاندارمري شاهنشاهي است که استوار و خانقليخان را به خاطر در خطر افتادن منافعشان نگران ميکند و موقعيتهاي نمايشي را به دنبال ميآورد. دومين رويداد فرعي همان روايت عشق رعيتزاده به دختر ارباب يا رئيس است که در اين نمايش با حضور يک رقيب عشقي در راه رسيدن سياه به گلنار مورد پرداخت قرار گرفته است.بنابراين به سادگي ميتوان يک چهارچوب معمول و مرسوم را در کليت ساختار داستاني نمايش مورد ارزيابي و بررسي قرار داد. اين داستان معمول، البته عناصر و جزئيات خود را هم با خود به همراه آورده است.تيپهاي شناخته شده يکي از اين عناصر معمول هستند که هر يک شناسنامه و مشخصههاي مربوط به خود را دارند و نمايشنامهنويس، کارگردان و تماشاگر براي شناساندن و شناسايي آنها کار دشواري در پيش ندارند.بشاش، سياه فضول، زرنگ و بذلهگوي نمايش است که هيچکس از نيش زبان و آزار او در امان نيست، استوار همان ژاندارم سيبيلوي زورگو و کمهوش است که با توجه به جايگاهش و با همکاري يک ارباب سلطهجو(خانقليخان) خون مردم آبادي را توي شيشه کرده، گلنار دختر ساده و مهربان ارباب يا رئيس است و ننه کلثوم و قربان نمونههاي سادهاي از روستائيان مظلوم هستند. همانطور که ميبينيد همه اين تيپها به واسطه مشخصههايي که در مورد آنها به تثبيت رسيده، بدون پرداختن به جزئيات، کارکردهاي معمول ولازم را در حوزه رويدادهاي قابل پيشبيني داستان و نمايش با خود به همراه دارند.بر اين اساس تنها کاري که کارگردان و نويسنده ميتوانند در مورد اين داستان و شخصيتها انجام بدهند آنست که بر اساس جايگاه و حضورشان در ساختار متن و اجرا به ارائه موقعيتها و رويدادهاي جذاب و کميک و ارائه نکات پراکنده- اما- هدفمند انتقادي در راستاي موضوع بپردازند.درواقع يک وظيفه اصلي نمايش به خنده واداشتن مخاطب و وظيفه ديگر آن ارضاي ميل به انتقاد مخاطب از سوي اجراست. اما در اين گستره به نظر ميرسد که کيفيت کميک نمايش ضعفها و کاستيهايي داشت که آن را در دستيابي به طنز درگير کننده و ناب نمايش ايراني دچار اشکال کرده است. آخ اگه بارون بزنه همه بسترها و مولفههاي اوليه را براي درگير کردن مخاطب با اجرا و ارائه انتقاداتش دارد، اما متأسفانه در زمينه پرداخت و استفاده از قابليتهاي موجود موفق عمل نکرده است. شايد مهمترين ضعف نمايش در دستيابي به اين اهداف را بتوان در عدم توانايي گروه در انطباق داستان و رويدادهاي آن با شرايط جامعه و مخاطبان جستجو کرد. نمايش هادي عامل رويدادهاي گذشتهاي را روايت ميکند که به گونهاي مطلوب امروزي نشدهاند. به همين دليل هم هست که مخاطب بيش از آنکه با مولفههاي درگير با زندگياش مواجه شود، در مقابل اتفاقات قابل پيشبيني و تکرار شده کمدي انتقادي نمايش قرار ميگيرد. و اين مولفهها تنها ميتوانند در دامن موقعيتهاي اندک نمايش لبخند را به لبان تماشاگران بياورند. البته بايد اعتراف کرد که گروه تئاتر پاپتيها همواره حرکات، موقعيت ها و گفتار کميک متفاوت و جذابي را نيز در بخشهاي مختلف اجرايشان ارائه ميدهند که کارکردهاي لازم را در ارتباط با هدف نمايش دارا هستند، اما نکته مهمتر آنست که بيشتر موقعيتها و رويدادهاي نمايش قابل پيشبيني، تکراري و کم تأثير هستند. هادي عامل و فخرالدين خاک زند، بسترها و محملهاي مناسب و مطلوب زيادي در نمايش نشان دارند که به خوبي آنها را پرورش ندادهاند و بسياري از اين موقعيتها تنها در حد بهانهاي براي روايت منطقي داستان باقي ماندهاند.استفاده از موسيقي يکي از عناصر بديهي نوع نمايش است که با ترکيب تار، ني، تنبک و کمانچه به خوبي در خدمت نمايش قرار گرفته است. کارگردان از همان ابتداي اجرا گروه نوازندگان را به درستي وارد زندان ژاندارمري در انتهاي صحنه ميکند و ضمن توجيه حضور آنها در صحنه به کارکرد نمايشي موسيقي اعتباري نمايشي ميبخشد.نکته مهم ديگر آخ اگه بارون بزنه حضور موفق بازيگران خلاق و چهره و فيزيک تيپيک آنهاست. البته مطمئناً کارگردان نمايش خيلي بهتر از اينها مي توانست از وجود بازيگراني چون هدايت هاشمي، سينا رازاني و فرزين محدث براي افزايش قدرت کمدي نمايشاش استفاده کند.در مجموع آخ اگه بارون بزنه يک نمايش خوب و عامهپسند ايراني است که در حوزه ارتباط با مخاطب هم موفق نشان داده است. اما مسلماً پردازش و دقت در ترتيب موقعيتها و گفتار آن ميتوانست اين نمايش را بهتر از آنچه که هست به اجرا بگذارد. مهدي نصيري
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 713]