واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نقش پيامبر در توليد قرآن

گروهي بر اين باورند كه قرآن نوشته خود پيامبر است چرا كه الهاماتي كه از خداوند دريافت مينمود، چون نفس خودش با خدا يكي شده گشته بود، براي خودش قابل فهم بوده ولي در حدِ فهمِ بشرِ عادي نبوده است لذا وقتي بسان شاعري آنها را دريافت ميكرد، يافتههايش را به زبان ساده و بشري مينگاشت تا همهفهم باشد. بنابر اين، قرآن تحت تأثير وضعيت روحي و احوالات پيامبر نوشته شده و اوضاع روحي و شرايط پيراموني وي در بياناتش تأثير گذار بوده است.نتيجهاي که از اين انگاره بر ميآيد از اين قرار است: «تمام احکام فقهي اسلام موقتند و متعلق به جامعه پيامبر و جوامعي که شبيه به آن جامعه هستند، مگر اين که خلافش ثابت شود.» اين نظريه داراي اشکالات فراواني است که به برخي اشاره ميشود:1- هرگاه بگوييم: «نفس پيامبر با خدا يکي شده است» ديگر نميتوان در مورد چنين شخصي انتظار اشتباه و ناداني داشت ولي متاسفانه اين گروه درباره چنين شخصيتي امکان خطا را رد نميکنند و معتقدند دانش او در حد دانش ناقص عصر نزول قرآن بوده است و به صراحت ميگويند: پيامبر «اين دانشي را که ما امروز در اختيار داريم، نداشته است» و «وحي ميتواند در مسايلي که به اين جهان و جامعهي انساني مربوط ميشوند، اشتباه کند. آنچه قرآن دربارهي وقايع تاريخي، ساير اديان و ساير موضوعات عملي زميني ميگويد، لزوماً نميتواند درست باشد.» و معناي اين حرف اين است كه پيامبري که نفسش با خدا يکي شده باز هم اشتباه ميکند. در حاليكه اين تناقضي آشکار است.مگر اين که آنان خدا را نيز خطاکار بداند.تمايز احاديث نبوي با آيات الهي نه تنها براي حضرت و خانواده و اطرافيانش مشخص بوده بلکه براي کافران نيز کاملا مفهوم و شناخته شده بوده است2-اين سخن که «اوضاع روحي و احوالات پيامبر در قرآن تأثير گذار بوده لذا هر گاه شاد و طربناک بوده بسيار فصيح و در حالي که پرملال است، در بيان سخنان خويش بسيار عادي و معمولي است.» و اين که در وحي نيز خطا راه دارد، ريشه در صدر اسلام و شبهات قريشيان بر ضد پيامبر دارد. مشابه اين شبهه را برخي از قريشيان درباره پيامبر مطرح کرده بودند و پيامبر به صراحت بدان پاسخ داده است. اين روشنفکر نماها به برخي مؤمناني که سخنان پيامبر را ثبت ميکردند ميگفتند: چرا هر چه ميشنوي را مينويسي؟ در حالي که پيامبر انساني است که در حالتهاي مختلف خوشنودي و ناراحتي سخن ميگويد.(پس حالتهاي مختلف روحي در او اثر ميگذارد و ممکن است برخي سخنانش از روي غضب باشد) پيامبر در پاسخ اينان اشاره به لبانش کرده فرمود: از اين دو لب جز سخن حق بيرون نميآيد.(1) 3- اگر کسي اندک تأملي در مجموع قرآن داشته باشد، به وضوح در مييابد که کلمات و جملات قرآن از طرف خداوند است و پيامبر اکرم نقشي جز ابلاغ آنچه خداوند به او به زبان عربي مبين وحي ميکرده نداشته براي اين گفتار به چند دسته از آيات قرآن و نيز چندين دليل تاريخي ميتوان استدلال کرد:1-3. تمام آياتي که مشتقات کلمه «قرأ» درباره قرآن به کار رفته بر اين مطلب دلالت ميکنند که وظيفه پيامبر قرائت و خواندن مطلبي بوده که از جبرئيل دريافت ميکرده مانند آيات اوليه سوره علق: اقْرَأْ بِاسمِ رَبِّک الَّذِي خَلَقَ*خَلَقَ الانسانَ مِنْ عَلَقٍ*اقْرَأْ وَ رَبُّک الأَکْرَمُ؛ بخوان به نام پروردگارت که آفريد. انسان را از عَلَق (خون بسته) آفريد. بخوان، و پروردگار تو کريمترين (کريمان) است.چنانکه ميبينيم ابتداي نبوت رسول اکرم با قرائت آنچه بر او نازل شده بود آغاز شد. و قرائت خواندن عين کلامي است که انشاء ميشود و نه محتواي کلام.قرائت و خواندن در چه موردي به کار ميرود؟ در مواردي که محتوايي را به کسي بگوييم و از او بخواهيم با هر زباني که خودش ميخواهد بيان کند يا در جايي که بخواهد عين مطلبي که بر او انشا کرده را بخواند بدون اين که کلمهاي از متن کم يا زياد کند؟کلمه قرائت در ساير آيات قرآن نيز به کار رفته و از مردم خواسته آيات قرآن را بخوانند آيا مردم حق دارند به جاي خواندن آيات قرآن محتواي مطالب را واگويه کنند و ادعا کنند قرآن ميخوانند؟! آيا فهم هر کس از قرآن را ميتوان کتاب الله ناميد؟! 2-3. تمام آياتي که مشتقات کلمه «تلو» در باره قرآن به کار رفته زيرا اين كلمه در لغت عرب به معني پيروي کردن(2) و در قرآن به معني خواندني است که همراه پيروي باشد. پس وقتي خداوند به پيامبر اکرم دستور ميدهد آنچه بر تو نازل کردهايم را تلاوت كن هيچ مقصودي جز اين متصوَّر نيست که قولي بر پيامبر نازل شده و او بايد اين قول و گفتار عربي را تکرار کند او نه تنها بايد همان گفتاري که بر او نازل شده را تلاوت کند و به دنبال فرشته وحي از همان خواندن پيروي کند بلکه حق هيچ تغيير و تبديلي نيز ندارد.اگر کسي اندک تأملي در مجموع قرآن داشته باشد، به وضوح در مييابد که کلمات و جملات قرآن از طرف خداوند است و پيامبر اکرم نقشي جز ابلاغ آنچه خداوند به او به زبان عربي مبين وحي ميکرده نداشته4- نظم دقيق آيات و اعجاز معنوي آن که بسياري از نويسندگان و فرزانگان گوشهاي از آن را به زبان علمي بيان کردهاند بر الهي بودن آيات دلالت دارد. تنها خداوند است که ميتواند چنين صورتي به قرآن بدهد نه شخصيت مکتب نرفتهاي که به فرموده خداوند بشري است که بر او وحي ميشود. اشتباه نشود ما در پي آن نيستيم که مقام رسول خدا را پايين بياوريم، در پي آن هستيم که بدون سفسطه بازي، مقام قرآن را همان گونه که هست بيان کنيم. 5ـ تمايز احاديث نبوي با آيات الهي نه تنها براي حضرت و خانواده و اطرافيانش مشخص بوده بلکه براي کافران نيز کاملا مفهوم و شناخته شده بوده است. وقتي پيامبر پس از نخستين وحي، خانواده خود را ملاقات ميکند و آيات وحي شده را ميخواند، آنان به راحتي ميفهمند که اين نوع سخنان از سخنان بشري نبوي نيست. اين کلمات با همان الفاظ، هم براي خودش تمايز داشته و هم براي خانواده، چيزي که تا پايان حيات و رسالت کلمات قرآني معلوم بوده است. از اين رو براي اطرافيان آن حضرت کلمات وحي با ساير سخنان آن حضرت قابل تفکيک بوده است. مخالفان آن حضرت نيز به راحتي در يافته بودند که آيات قرآن مستقل از شخصيت اوست. به عنوان نمونه، کفار آيات قرآن که خوانده ميشد، درخواست ميکردند که آيات ديگري غير اينها براي آنها خوانده شود، و او ميگويد من از پيش خود چيزي نميتوانم بياورم، من تنها از آنچه به من وحي ميشود، پيروي ميکنم: وَإِذَا تُتْلَي عَلَيهِمْ آياتُنَا بَينَات قَالَ الَّذِينَ لاَ يرْجُونَ لِقَأنَا ائْتِ بِقُرْآن غَيرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يکُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَأ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يوحَي إِلَي إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيتُ رَبِّي عَذَابَ يوْم عَظِيم (3).حتي قرآن خبر ميدهد که کفار اميدوار بودند بتوانند در وحي پيامبر ـ که از شخصيت خودش مستقل بود ـ تصرفي کنند و کاري نمايند تا پيامبر به اشتباه بيافتد و ميان کلمات خود و قرآن امتزاجي ايجاد شود، اما از آنجا که خداوند نگهدار پيامبر بود و عصمت او را با اين مواظبتها تضمين کرده بود - و بارها به اين معنا تأکيد نموده بود - جلوگيري کرد. 6- قرآن کريم نه تنها بر نزول آيات قرآن تاکيد دارد بلکه گاه به صراحت از نزول سورههاي قرآن سخن ميگويد و اين روشنترين دليل بر اين مطلب است که کلمات قرآن به صورت آيات يا سورهها بر حضرت ختمي مرتبت نازل ميشده است. به عنوان نمونه قرآن به اين نکته اشاره ميکند که منافقين از اينکه سورهاي نازل شود و اسرار آنها آشکار گردد، همواره در ترس و هراس بودند: «يحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِي قُلُوبِهِمْ» (4)و روشن است که نزول سوره به معني نزول چند آيه است نه نزول محتوايي بيصورت که پيامبر اکرم بخواهد هر گونه که بخواهد به آن صورت بدهد.گروهي بر اين باورند كه قرآن نوشته خود پيامبر است چرا كه الهاماتي كه از خداوند دريافت مينمود، چون در حدِ فهمِ بشرِ عادي نبوده است لذا يافتههايش را به زبان ساده و بشري مينگاشت تا همهفهم باشد.7- وحي به اراده و اختيار پيامبر نبوده است، که چه بگويد، چه وقتي بگيرد و چه وقتي تمام کند. گاهي وحي را ميگرفته، بدون آنکه انتظار آن را داشته باشد، يا درخواست وحي ميکرده و ميخواسته پاسخ سوال و حل مشکلي بيايد، اما وحي نميآمده و گاهي انتظار آمدن، چنان طولاني ميشده است که شبههگران در اين باره شبهه ايجاد ميکردند و ميگفتند ربّ محمد او را فراموش کرده است از اين رو وحي بر او نازل نميشود که گاه آياتي در اين باره نازل شده و به شبهات پاسخ ميداد. 8- شاعران منبع الهام را درون، و انبيا، منبع الهام را برون از خود ميدانند. پبامبران به صراحت و بدون هيچ واهمهاي بر اين نکته تاکيد ميکنند که آنچه ميگويم تماما وحي الهي است: وَ النَّجْمِ إِذَا هَوَي؛ مَا ضلَّ صاحِبُکمْ وَ مَا غَوَي؛ وَ مَا ينطِقُ عَنِ الهَْوَي؛ إِنْ هُوَ إِلا وَحْي يوحَي؛ عَلَّمَهُ شدِيدُ الْقُوَي؛ سوگند به ستاره هنگامي که افول ميکند، که هرگز دوست شما (پيامبر) منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است، و هرگز از روي هواي نفس سخن نميگويد! آنچه ميگويد چيزي جز وحي که بر او نازل شده نيست! آن کس که قدرت عظيمي دارد (جبرئيل) او را تعليم داده است.(5)نقطه بارز تفاوت پيامبران و شاعران در اين دو نوع الهام است. افرادي که در مسائل فلسفي و عرفاني دست توانايي ندارند، نميتوانند مرز اين دو نوع الهام و دو نوع احساس را از هم جدا سازند، لذا همان مشرکان عصر رسول خدا نيز به خاطر عدم توانايي در درک تفاوت اين دو نوع احساس، با خود فکر ميکردند که چگونه ممکن است فردي از برون خود، الهام بگيرد و مامور هدايت مردم شود. ز احمد تا احد يک ميم فرق است جهاني اندر اين يک ميم غرق است 1- احمدي ميانجي، مکاتيب الرسول، ج 1، ص 5862- کتاب العين، ج 8، ص 1343- يونس، 154- توبه،645- نجم، 1-5پرسمان قرآني
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 244]