واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: وقتی در جمعی صحبت از سلامتی و رژیم غذایی سالم یا زندگی ایده آل، می شود اغلب حاضرین با کوهی از اطلاعات دسته اول شروع به بحث و مناظره می کنند و به قول معروف"رو دست یکدیگر می زنند" هرکدام با آب و تاب فراوان به شرح عوارض و علت بیماری های ناشی از آداب و عادت های غلط غذایی و رفتاری یا نمونه های زندگی ایده آل می پردازند و به گونه ای توضیحات خود را بیان می نمایند و در جمع رفتار می کنند که گویی از دوران کودکی تمام این موارد را تک به تک رعایت می کرده اند و به مرحله اجرا می گذاشته اند. اما وقتی حس زیبای "جوگیری" اثرش به پایان رسید و حال و هوای سخنرانی در جمع از سر مبارکشان به پایین افتاد، مجددا عادت های لذت بخش و رفتارهای راحت طلبانه جایگزین رفتار و آداب مدرن و رویایی می گردد. زندگی ماشینی امروز با همان سرعتی که پیشبرد تکنولوژی را حاصل می کند، سلامت و آداب زیبا و سنتی ما را به دست فراموشی می سپارد. در زندگی های امروز پیاده روی های قدیمی با آن صمیمیت و یکرنگی در کوچه باغ های شهر و تنفس پرطراوت صبح گاهی مابین درختان سر سبز و سر به فلک کشیده با طنین دلنواز صدای پرندگان، جای خود را به نشستن در وسایل نقلیه مدرن اما سرد و بی احساس داده است. دیگر به جای رایحه طراوت بخش گلها و درختان و استشمام آن هوای پاک و نشاط دهنده، هوای آلوده و دلگیر شهر عطر افشانی می کند و دود حاصل از زندگی ماشینی در ریه های ما جا خوش می نماید. محصولات غذایی که طبیعت از روی محبت خود با شکیبایی تمام و جان و دل پرورش می داد و تقدیم میهمانان زمینش می کرد، همگی تبدیل به گلخانه و مکان های پرورشی محصولات غذایی گردیده که در آن کودها و مواد شیمیایی جایگزین غذای پاک طبیعت شده اند و دیگر از آن صبر و محبت دلسوزانه طبیعت خبری نیست تا طعم و سلامت واقعی خود را به ما هدیه کند. در زمان های گذشته آدم ها که اکنون همان پدربزرگ و مادربزرگ های ما هستند، با صدای دلنواز پرندگان صبح گاهی از رویای شیرین شبانه بیدار می شدند. با پرداختن به ورزش و یا فعالیت های طبیعی مورد علاقه مانند باغبانی، پیاده روی، شکار و غیره در ابتدای صبح، جسم و روان خود را جلا می دادند و برای شروع روزی زیبا و پر انرژی آماده می شدند. عطر نان داغ به سفره طبیعی و سرشار از سلامت آنها هوایی دلنشین می بخشید و عطر چای "لبسوز و لبدوز و لبریز" آن زمان غبار کسالت را از تن سالم و پرانرژی آن ها دور می کرد. پیاده روی های همیشگی برای رفتن به محل کار و غیره و فعالیت های ساده و قوا دهنده در طول روز و خوردن نهاری طبیعی، سالمو دلچسب که عطر خود را تا هفت تا خونه می رساند و خواب کوتاه نیم روزی و گردش و تفریح عصرانه و محفل های شبانه توام با شعر و قصه های بزرگ ترها و شوخی و خنده در کنار کرسی یا نسیم خوش عطر طبیعت. آخر سرهم خوردن شامی سبک و خوابیدن بی دغدغه و نگرانی در نسیم پر طراوت هوای لطیف شهر، این بود داستان زیبای زندگی بابابزرگ و مامان بزرگ. ولی امروز ما هستیم و یک دنیای مصنوعی و پردغدغه که با سرعت برق و باد در حرکت است و یک لحظه توقف، ما را فرسنگ ها از خود به دور می کند. صبح را با صدای زیبا اما مصنوعی گوشی همراه از خواب بیدار می شویم و تشعشات نامرعی آن را پیشکش اعصاب ضعیف خود می کنیم. بی مقدمه صبح را آغاز می کنیم و صبحانه تقریبا ناسالم را با عجله میل فرموده و در ترافیک شهر شلوغ با آن هوای دودآلودش محو می شویم. خستگی ناشی از دشواری پیمودن راه در بدن ما جای می گیرد که تازه کار را آغاز می کنیم و... به راستی ما چه بر سر خود می آوریم؟ روزی هزاران بار از خطرات و عوارض استفاده از تلفن همراه سخن به میان می آوریم اما روز به روز از آن بیشتر استفاده می کنیم. در میهمانی ها از بدی و مشکلات غذاهای حاضری و فست فود شکایت می کنیم اما باز برای تفریح و تنوع به سراغ آن ها می رویم. از تنهایی گله داریم اما تمام وقت گوشه ای نشسته و در دنیای گوشی همراه و اینترنت و کامپیوتر غرق می شویم. از صمیمیت اعضای خانواده دم می زنیم اما هرکدام با خودروی شخصی خود جداگانه به تفریح و سفر می رویم. از مواد غذایی شیمیایی و هورمونی نگرانیم اما روزبه روز بر مصرف آن می افزاییم. از کمبود وقت خود سخن می گوییم اما اغلب اوقات را به بطالت می گذرانیم. از مزایا و خوبی های ورزش کتاب می نویسم اما از انجام آن بی زاریم. از ازدواج های ناموفق می ترسیم اما بازهم چشم بسته ازدواج می کنیم. از حجم بالای کار گله داریم اما بازهم اضافه کاری می کنیم. دیگران را نصیحت و مشاوره می کنیم اما خودمان همان اشتباه را مرتکب می شویم. از گرانی و تورم می گوییم اما به محض اینکه تورمی احساس کنیم خرید خود را چند برابر می کنیم. از ترافیک شهر شکایت می کنیم اما بی مورد از اتومبیل هایمان استفاده می کنیم. با عقاید و باورهای اشتباه خود را محدود می کنیم اما از محدودیت ها فرار می کنیم. از رفتار دیگران گله داریم و پشت سرآن ها شکایت می کنیم اما جلوی خودشان ابراز رضایت می کنیم. فرزندان خود را نصیحت و سرزنش می کنیم اما خودمان جلوی چشمان آن ها همان اشتباه را انجام می دهیم. از پیشرفت و موفقیت دیگران ناراحت می شویم اما سعی نمی کنیم خودمان را به آن ها برسانیم. خیلی خوب بود اگر آدم ها از دانشی که دارند به طور کامل برای خودشان هم استفاده می کردند و از نصایح و مشاوره ای که به دیگران می دادند، خود بهره می بردند. ای کاش می شد راه کارهایمان را خودمان هم به کار می گرفتیم و توصیه های پزشکی و درمانی را که نثار یکدیگر می کنیم در گوشه ای از زندگی خود جا می دادیم و در یک کلام هرآنچه را که برای دیگران می خواهیم خود انجام می دادیم. http://forum.patoghu.com
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 181]