واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > دانشی، ذوالفقار - چرا شباهت وضعیت دست یک فرد در فیلم 80 سال پیش به موبایل در دست گرفتن امروزی مردم باید اینقدر جنجالی شود؟ و چرا چنین موضوعی اینقدر باید داغ شود که در صدر اخبار جهانی قرار بگیرد؟ ذوالفقار دانشی: ماجرای سکانس جنجالی فیلم سیرک چارلی چاپلین را که چند روزی است خبرساز شده شنیدهاید؟ (فیلم را در ادامه میتوانید ببینید) خبرش را دیشب و پس از پایان کلاس نجوم با چند دانشآموز دبیرستانی خواندم و از آنجاکه درکلاس پیرامون «علم، شبهعلم و عجیبتر از علم» صحبت کردیم؛ بهنظرم رسید درموردش یادداشتی بنویسم. امروز که دیدم این ماجرا در مقیاسی وسیع مطرح شده و مخاطبان بسیاری را به خود جلب کرده، اهمیت نوشتن این مطلب برایم دوچندان شد. در دوران نوجوانی ما و همنسلانمان (که خیلی هم دور نیست!) همیشه سوژههای داغی برای بحث با دوستان در زنگهای تفریح پیدا میشد؛ از مثلث برمودا و جنگل ارواح گرفته تا ردپای مسافران آینده و تمدنهای پیشرفته باستانی که به دلایل عجیب و غریبی ناپدید شده بودند. یکی از این بحثها، مسافرت در زمان و سفر به آینده یا گذشته بود. آیا امکان دارد کسی به گذشته یا آینده سفر کند؟ اگر میتواند، آیا امکان دارد تغییری در حوادث گذشته ایجاد کند و حوادث را به نحو دیگری رقم بزند؟ نتیجه این کار چه خواهد بود؟ ساعتها بر سر این سوژه و موضوعهای مشابه فکر میکردیم و به بحث مینشستیم. بعدها که سرکلاس فیزیک دانشگاه نشستیم و با نظریات نسبیت عام و مکانیک کوانتومی آشنا شدیم، فهمیدیم که سفر در گذشته اگر محال نباشد، بسیار بسیار دشوار است و برای سفر به گذشته، باید کرمچاله بزرگی را بهوجود آورد که این کار بهتنهایی سالیان سال طول میکشد و تازه اگر بتوان موفق شد، در بهترین حالت میتوان به همان لحظهای برگشت که فرآیند تولد کرمچاله را آغاز کرده بودیم! به عبارت سادهتر، هرگز نمیتوان به زمان بهدردبخوری در گذشته برگشت و چیزی را تغییر داد. فیلسوفان و منطقدانان هم دلایل عقلی محکمی بر نفی سفر به گذشته ارایه میدهند که توضیح آن از حوصله این متن خارج است. البته در مورد سفر به آینده ماجرا فرق میکند و به شرطی که بتوان ابزار مناسب را فراهم کرد؛ شاید بشود بلیت یکطرفه به آینده را خریداری کرد. البته این ماجرا هم فعلا در حد معادلات روی کاغذ است و به درد نویسندگان علمیتخیلی میخورد. اما چرا باید چنین سوالی اینقدر طرفدار داشته باشد؟ واضح است که همه افراد هدف مشترکی از توانایی «سفر به گذشته» دارند و آن، تصحیح اشتباهات و تصمیمهای نادرستی است که حوادث نامطلوبی در پی داشته است. اما آنچه در پی پاسخ به آن هستم، قدری پیچیدهتر است. چرا بهمحض اینکه کسی این سکانس از فیلم سیرک را میبیند، به این فکر میکند که آن شخص گوشی موبایل در دست دارد و احتمالا مسافری از آینده است؟ چرا احتمالهای معقولتر و محتملتر را جدی نمیگیرد؟ مثلا آیا امکان ندارد که چاپلین، این سکانس را عمدا در فیلمش گنجانده باشد؟ مثلا حدس زده باشد که در آینده مردم دستگاههای تلفن را همراه خود حمل خواهند کرد و احتمالا آنرا به این شکل در دست خود خواهند گرفت. چنین رویکردهایی به وفور در زندگی روزمره اتفاق میافتد. مثلا یک تیم فوتبال در چند بازی پیاپی میبازد و فوتبالدوستان از نفرین جادوگری علیه آن تیم خبر میدهند؛ یا رخدادن همزمان چند پدیده، ما را به فکر میاندازد که نکند این چند پدیده با هم مرتبط باشند. یوفوها مثالی مشهور در این زمینه هستند. فرض کنید همین الان سرتان را به آسمان بلند کنید و بهطور اتفاقی جسمی پرنور را در آسمان ببینید. خیلیها فکر میکنند بشقابپرندهای دیدهاند؛ بخصوص اگر در آسمان حرکت کند. درحالیکه ایستگاه فضایی بینالمللی و ماهوارههای ایریدیوم هم به شکل مشابهی در آسمان ظاهر میشوند. شهابهای پرنور و آذرگویهای کروی هم که جای خود دارند. جالب است بدانید بسیاری از گزارشهای ارسالی از مشاهده اجسام نورانی ناشناس (همان یوفو) در واقع مربوط به پدیدههای طبیعی است که برای بیشتر مردم ناشناخته باقی مانده است و با یککلاغچهلکلاغ شدن پس از آن، تبدیل به پدیده عجیبوغریبی میشود که نظیرش را در افسانههای سراسر دنیا میتوان پیدا کرد. آیا دلیل این رویکرد عمومی، ناآگاهی آنهاست؟ قطعا بخشی از اتفاقها به دلیل کماطلاعی است. اما بهنظر میرسد عامل اصلی، کمتر اندیشیدن است. با وجود رسانههای متعدد، سرگرمیهای فراوان و حتی جریان عظیم اطلاعاتی که اطرافمان را فراگرفته، مغز ما کمتر فرصت اندیشیدن پیدا میکند و در بهترین حالت، با رفتاری همانند یک موتورجستجوی اینترنتی، رویدادهای مشابهی را که به این موضوع ارتباط دارد، کنارهم قرار میدهد. البته معتقدم دلیل دیگر به رفتار خبرنگاران و اصحاب رسانه بازمیگردد. در دنیای امروز که قدرت عظیم رسانه بر کسی پوشیده نیست، شیوه ارایه خبر میتواند این رویکرد نادرست را تشدید یا جلوی آن را بگیرد. اگر بهجای آنکه بگوییم «آیا این تصویر، نشانهای از وجود موبایل در آن زمان است و بنابراین این زن، مسافری از آینده است» بگوییم «بهنظر شما با توجه به آنکه در آن زمان موبایل وجود نداشته، این حرکت به چه معنی است؟» نظر مخاطب تغییری نمیکند؟ شاید بگویید مخاطب خودش میتواند هر را از بر تشخیص دهد و اتفاقا هنر خبرنگار این است که از چنین موضوعی، چنان تیتر جنجالی و سوژه داغی بسازد که توجه همگان را جلب کند و به مخاطبان رسانهاش بیافزاید. اما متاسفانه تجربیاتی که طی سالها خبررسانی علمی نصیب بنده شده، تاثیر ماندگار و مخربی را از این کار نشان میدهد. مثالی از دانشگاه میتوان عمق فاجعه را نشان مدهد. استادانی که در ترمهای اول و دوم دانشگاهها درسهای فیزیک پایه را تدریس میکنند، همیشه از باورهای نادرست دانشجویان در مورد علم و نظریات علمی شکایت دارند. دلیلش هم این است که اغلب دبیران دبیرستانها و مدارس راهنمایی زمان کافی برای آمادگی در برابر سوالهای دانشآموزان را ندارند و اغلب نمیتوانند در برابر پرسشهای دانشآموزان خود پاسخهای درست و قانعکننده ارایه دهند؛ درنتیجه دانشآموزان به نظریات غلط ولی هیجانانگیز روی میآورند. وقتی اوضاع برای قشر فرهیختهای مثل دانشجویان از این قرار باشد، خودتان حساب کار بقیه را بکنید. برای مقابله با این معضل باید چه کرد؟ قطعا باید سطح آگاهی و تفکر را در جامعه افزایش داد. بخشی از این کار برعهده وزارت آموزشوپرورش و دیگر نهادهای تاثیرگذار است؛ بخشی دیگر هم برعهده خبرنگاران و اصحاب رسانه؛ اما وظیفه اصلی برعهده خود مردم است که بتوانند در این شلوغ بازار زندگی، زمانی را برای اندیشیدن و فکر کردن مهیا کنند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 405]