پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1851839834
تـزاردر سايــــــه اسكنـدر
واضح آرشیو وب فارسی:ايران: تـزاردر سايــــــه اسكنـدر
سيدسعيد ميرحسيني ـ جواد محرمي
حسن بهشتيپور كارشناس ارشد مسائل روسيه و آسياي مركزي ميگويد مهمترين مسئله روسيه در صحنه بينالملل، سامانه موشكي امريكاست. ايشان اعتقاد دارند، موضوع دومي كه پوتين وعده داده كه در سياست خارجي گسترش قابل توجهي دهد موضوع پيمان بريكس است.
روسيه تلاش ميكند تا با افزايش موقعيت پيمان بريكس حوزه تأثيرگذاري اقتصادي اين كشورها را گسترش دهد تا بتواند در عرصه اقتصاد بينالملل در برابر امريكا و متحدانش تعادل ايجاد كند. موضوع سوم در سياست خارجي روسيه دغدغهاي است كه در مورد گسترش ناتو به سمت شرق دارند. روابط ايران با آسياي مركزي و قفقاز، سياست روسيه در سوريه و سياست داخلي پوتين از موضوعات مهم ديگري است كه اين كارشناس حوزه اوراسيا به آن پرداخته، كه از نظرتان ميگذرد.
مهمترين چالشهاي مهم پيش روي پوتين در سالهاي آتي چيست؟
مهمترين مسئله روسيه در صحنه بينالملل، سامانه موشكي امريكا است كه به غلط سپردفاع موشكي نامگذاري كردند. بايد در رسانههاي ما نيز به اين واژهسازيهاي غربساخته توجه شود. در ارتباط با امريكا حل اين مسئله در اولويت سياست خارجي روسيه است. روسها مدعي هستند كه امريكاييها دو چيز را بايد ميپذيرفتند. يكي اين كه امريكا بايد تضمين ميداد كه از اين سامانه عليه روسيه استفاده نكند. امريكا ميگويد كه ما چنين تضميني نداديم و نخواهيم داد چون اساساً اين سامانه عليه روسيه طراحي نشده است. اما موظف به چنين تضميني نيستيم چون آزادي عمل از ما گرفته ميشود. بنابراين امريكاييها اين را رد كردند و روسها ناراحت هستند.
دومين موضوع اين است كه در نوامبر 2010 در اجلاس ليسبون سران ناتو در حاشيه اين اجلاس، اوباما و مدودف رؤساي جمهوري امريكا و روسيه ملاقات كردند و به ادعاي روسها، امريكاييها وعده داده بودند كه روسها را در ساخت و تجهيز سامانه موشكي مشاركت ميدهند. روسها از مفهوم مشاركت اين موضوع را برداشت كرده بودند كه بيايند پاي كار و در تمام جزئيات سامانه موشكي قرار بگيرند. ولي امريكاييها قبول نكردند و به روسها اعلام كردند كه سامانه مستقلي توسط روسها شكل بگيرد و اين سامانه با سامانه موشكي امريكا ارتباط برقرار كند. روسها علاقهمند بودند كه در سامانه موشكي امريكا همكاري كنند اما امريكاييها نپذيرفتند كه روسها در فرماندهي ناتو كنترل داشته باشند و فقط به روسها اجازه ميدادند كه تبادل اطلاعات كنند.
آقاي اوباما در سال 2008 طرح ايجاد سامانه موشكي در لهستان و راداري در چك را به حالت تعليق درآورد تا به روسها پيام دهد كه ميخواهد روابط خود را با روسيه بازسازي كند. وقتي اين سياست را پيش برد اعلام شد رادارها را به جاي چك در تركيه و موشكها را در روماني مستقر ميكنند. اما روسيه باز هم مخالفت كرد و گفت اين سامانه موشكي چه در جنوب باشد و چه در غرب روسيه باشد هر دو منافع روسيه را تهديد ميكند.
موضوع مهم ديگر گسترش ناتو به سمت شرق است كه در روابط روسيه و امريكا مطرح است. اكنون موضوع گسترش ناتو به اوكراين منتفي است. چون آقاي ياناكويچ رئيسجمهور فعلي اوكراين برخلاف يوشچنكو رئيس جمهور سابق اوكراين و خانم يوليا تيموشنكو به دنبال عضويت در ناتو نيست. بنابراين روسيه از اين بابت خيالش راحت است. اما در گرجستان آقاي ساكاشويلي همچنان به دنبال اين است كه به عضويت ناتو در بيايد. گرجستان بشدت پيگيري ميكند تا به عضويت ناتو دربيايد. عضويت گرجستان در ناتو يك فضاسازي و امكان جديدي براي ناتو در قفقاز جنوبي محسوب ميشود. اين موضوع براي روسيه بسيار نگرانكننده است به همين دليل با تمام تلاش خود سعي ميكند اين اتفاق نيفتد.
يكي از دلايل جنگ 2008 و لشكركشي روسيه در اوستياي جنوبي و آبخازيا اين بود كه گرجستان را مجبور كند تا نسبت به سياستهاي خود در اين زمينه تجديدنظر كند. آنگونه كه پوتين در مقالهاش نوشته است سعي ميكند همچنان اوستياي جنوبي و آبخازيا را تقويت كند و در صحنه بينالمللي آنها را به رسميت بشناسد. اين سياستها عليه گرجستان است و روسيه با اين كار سعي ميكند تا گرجستان را به تجديدنظر مجبور كند.
موضوع سومي كه پوتين وعده داده كه در سياست خارجي گسترش قابل توجهي دهد موضوع پيمان بريكس است. پيمان بريكس متشكل از پنج قدرت اقتصادي دنيا روسيه، چين، هند، آفريقاي جنوبي و برزيل است. روسيه تلاش ميكند تا با افزايش موقعيت پيمان بريكس حوزه تأثيرگذاري اقتصادي اين كشورها را گسترش دهد تا بتواند در عرصه اقتصاد بينالملل در برابر امريكا و متحدانش تعادل ايجاد كند. چين اكنون به دومين قدرت اقتصادي جهان تبديل شده است. هند قدرت در حال ارتقا است. برزيل در اين سالهاي اخير رشد قابل توجهي پيدا كرده است. بنابراين روسيه سعي ميكند در دنباله اينها از امكانات روابط با آنها استفاده كنند. به موازات اين موضوع چهارمين محوري كه پوتين قصد دارد آن را تقويت كند ايده تشكيل اتحاديه اوراسيا است. پوتين اعتقاد دارد همان طور كه اتحاديه اروپا با اتحاديه زغال و فولاد در 1956 شروع كرد و به بازار مشترك رسيد و نهايتاً از درون آن اتحاديه اروپا به وجود آمد روسيه نيز بايد بتدريج اين اوراسيا را از نطفه اصلياش يعني اتحاديه گمركي روسيه، قزاقستان، روسيه سفيد به سمت تشكيل بازار مشترك و در نهايت اتحاديه اوراسيا، ارتقا دهد و كشورهاي CIS كه كشورهاي مستقل مشتركالمنافع اوكراين مولداوي، ازبكستان، تركمنستان، قرقيزستان، تاجيكستان و ارمنستان را ملحق كند و در نهايت يك بازار مشترك اروپايي ايجاد كند كه نه تنها تعارضي با اتحاديه اروپا نداشته باشد بلكه همكاريهاي اوراسيا را با اتحاديه اروپا تقويت نمايد.
در باره سياست روسيه در سوريه، پوتين چه برنامهاي دارد؟
ما بايد درك درستي از منافع روسيه داشته باشيم تا بتوانيم رفتار پوتين را درست تحليل كنيم. در عراق و ليبي حكومتها ساقط شدند و روسيه مناسبات و قراردادهاي تجاري خود را از دست داد. اما در سوريه به شيوه راهبردي در مقابل غرب مقاومت ميكند و از روي كار آمدن دولت غربگرا در دمشق جلوگيري ميكند. چرا براي اينكه ميداند در صورت روي كار آمدن يك دولت طرفدار غرب، مسكو آخرين سنگر راهبردي خود را در خاورميانه عربي از دست ميدهد. روسيه در قضيه صربستان و كوزوو با غرب به نتيجه رسيد و در مقابل كمكهاي مختلفي كه در دوره يلتسين دريافت كرد، متحد خود يعني صربستان را رها كرد. روسها نشان دادند اهل معامله هستند. در سياست عملگرايي روسيه اين مهم است كه از بشار اسد حمايت كند به دليل اين كه دولت غربگرا سركار نيايد. عملگرايي روسيه و پوتين در شرايط امروز معامله با غرب نيست. روسيه براساس منافع ملي خود ميكوشد نوعي مصالحه بين اسد و مخالفانش به دست آيد تا با كمترين هزينه اين بحران حل و فصل شود. روسها عادت دارند از جيب ديگران هزينه كنند اما اينبار مجبور شدند خود را براي پرداخت هزينههاي سياسي و امنيتي آماده كنند تا جلوي ضرر بزرگتري را بگيرند.
روابط تركيه و روسيه تحت تأثير استقرار سامانه موشكي قرار نميگيرد؟
بله قطعاً بدون تأثير نيست اما تركيه هم توجيهات خاص خود را دارد كه براي روسيه قابل درك است. تركيه ميگويد استقرار سامانه موشكي امريكا در تركيه در چارچوب تصميم ناتو انجام شده است.تركيه عضو ناتو است. اگر كشوري عضو پيمانهاي امنيتي و نظامي شود، ديگر اختيار كامل ندارد. تركيه اگر بخواهد سامانه موشكي امريكا را كنار بگذارد، بايد هزينههاي آن را پرداخت كند و يا اينكه كاملاً از ناتو خارج شود. البته تركيه به دنبال اين كار نيست. درباره سياست تركيه در سوريه هم كه روسيه ميداند آنكارا دنبال به قدرت رساندن اخوانيهاي سوريه است و اين براي روسيه قابل قبول نيست. از نگاه روسيه اخوانيهاي سوريه طرفدار افراطگرايي مذهبي در منطقه هستند كه ايدههاي آنها حتي ميتواند به مسلمانان روسيه نيز منتقل شود.
در سياست دفاعي آيا پوتين تغييراتي ايجاد ميكند؟
ولاديمير پوتين آنگونه كه در مقاله خود نوشته است در دوره رياست جمهوري جديد سعي دارد تا رويكرد دفاعي خود را تغيير بدهد و ارتش را كارآمدتر اما كوچكتر كند. در مقابله با سامانه موشكي هم در عمل يك سري موشكهايي را در جنوب ارمنستان منتقل كرده و يك سري موشكهاي اسكندر را در كالينگراد نزديك مرز لهستان تقويت كرده است. از نظر امنيتي هم پوتين در برنامههاي رسمي خود اعلام كرده قصد دارد پيمان امنيت دستهجمعي را تقويت كند. اولاً اين پيمان را در سازمان ملل ثبت كند و ثانياً با كمك شش عضو ديگر اين پيمان موقعيت نظامي و امنيتي آن را ارتقا دهد تا قدرت مانور بيشتري در برابر ناتو داشته باشد.
مناسبات چين و روسيه چگونه ارزيابي ميگردد؟
روسيه و چين در عين اين كه در سالهاي اخير روابط خوبي با هم داشتهاند، اختلافاتي نيز دارند. در مسائل بينالمللي همكاريها و اختلافاتي نيز دارند و به صورت دو شريك راهبردي رفتار ميكنند.
به عنوان مثال چينيها با هند اختلاف دارند و تعامل رسمي و حسابشدهاي بين پكن و دهلي وجود دارد. اما روسها با دهلي به صورت سنتي نزديك هستند. چين روي خوشي به اين مناسبات نشان نميدهد زيرا اتحاد روسيه و هند را بر ضد منافع خود ميبيند. روسها ميخواهند هند به سازمان شانگهاي بپيوندد اما چينيها اعتقاد دارند اول اختلافات و مشكلات روابط دهلي با پكن حل و سپس اين اقدام انجام شود. اختلاف ديگر اين است كه روسيه با هستهاي شدن كرهشمالي مخالف است. در حالي كه چينيها با كرهشمالي به عنوان متحد استراتژيك خودشان تعامل دارند. همچنين در مورد مناسبات با امريكا، چينيها تعامل تجاري و بازرگاني دارند در حالي كه تعامل روسيه با امريكا بيشتر سياسي و امنيتي است. چينيها با اتحاديه اروپا در تمامي عرصهها بجز حقوق بشر روابط خود را گسترش دادند اما روسيه همچنان با اتحاديه اروپا در اول راه است. آنها به دليل اختلاف نظرها و نوع نگاهي كه به آينده اروپا دارند در همسايگي با اروپا ملاحظات امنيتي دارند. بخش جديد اتحاديه اروپا مثل چك و لهستان و مجارستان روابط خوبي با روسيه ندارند. در حالي كه با چينيها روابط خوبي دارند و اين رابطه در حال گسترش نيز است. بنابر اين روسيه و چين در كنار همكاري، رقابتهايي را نيز دارند. در آسياي مركزي و قفقاز، چينيها نفوذ خود را گسترش ميدهند و روسها از اين موضوع نگران هستند. البته چين بدون شك قدرت در حال ظهور است. اما توجه داشته باشيم چينيها از نظر اقتصادي جلو هستند اما از نظر تكنولوژي نظامي از روسيه عقب هستند. نكته ديگر روسيه در صنعت هوافضا از چين جلوتر است. در دنياي امروز فقط قدرت نظامي مطرح نيست بلكه در قدرت توليد علم، سهم بازرگاني در دنيا و رشد صنعت و كشاورزي و تأثيرگذاري بينالمللي مهم است اما اين اختلافها به تعارض بين چين و روسيه منجر نميشود.
درباره سياست داخلي پوتين با مخالفان خود چه ميكند؟
روسيه در حال تحول سياسي اجتماعي مهمي است. تحليل آقاي پوتين در مقالهاي كه نوشته اين است كه عامل اصلي و حامي مهم مخالفتها را در داخل كشورش امريكا ميداند و معتقد است امريكا از بستر NGOها استفاده ميكند. پوتين در نظر دارد تا در دوره جديد NGOهاي مستقل را تقويت كند و NGOهاي وابسته به غرب را محدود كند. پوتين ميگويد سعي ميكند تا با مخالفان داخلي گفتوگو كند. اخيراً آقاي مدودوف و پوتين در فاصله انتخابات پارلماني تا رياستجمهوري و همچنين در دوره بعد از رياست جمهوري، مذاكرات خود را با مخالفان انجام دادند تا از نزديك شدن بيشتر آنها به سمت غرب جلوگيري كنند. آقاي نِمتسف معاون نخستوزير در دوره يلتسين و همچنين آقاي كاسيانوف كه نخستوزير پوتين در سال 2000 تا 2004 بود و آقاي پُروخروف كه ميلياردر و رقيب آقاي پوتين در انتخابات رياستجمهوري اخير بود از مخالفين پوتين هستند كه در حال مذاكرهاند. رئيس جمهور جديد روسيه سعي كرده تا از طريق مذاكره با مخالفان خود و نشستهايي كه برگزار ميكند از پيوستن آنها به غرب جلوگيري كند. اما با اين حال تأكيد كرده با مخالفيني كه همكاري نميكنند مقابله خواهد كرد. گاسپاروف و خودوكوفسكي نيز از اين دسته افراد هستند. مخصوصاً موضوع جريان موسوم به «رمان سفيد» است كه سمبلي براي اتحاد مخالفين آقاي پوتين است. او ميگويد با شيوههاي مردمسالارانه ميتوان آنها را در انزوا قرار داد. آنچه مشخص است، اين است كه پوتين دريافته نميتواند بدون اصلاحات و صرفاً از طريق برخورد با مخالفان غربگرا سياست خود را به پيش ببرد.
نگاه رسانههاي روسي به مسائل ايران چگونه است؟
بيش از 70 درصد رسانههاي روسي در اختيار صهيونيستهاست و سيمايي كه اين رسانهها از ايران براي مردم روسيه ترسيم ميكنند منفي است.
جناحبنديهاي عمده سياسي در روسيه و نگاهشان به روابط با ايران به چه شكل است؟
در حاكميت روسيه 3 نگاه متفاوت برآمده از 3 جناح متفاوت وجود دارد. يك جناح غربگرا وجود دارند كه بهطور كلي مخالف روابط با ايران هستند و اساساً رابطه راهبردي با ايران را به ضرر منافع روسيه قلمداد ميكنند. عمدتاً لابي صهيونيسم در اين دسته نفوذ زيادي دارند. يك طيف مليگرا هم وجود دارد كه مخالف رابطه با ايران نيستند. اما خواهان روابط هوشمندانهتري با ايران هستند. آنها معتقدند روسيه تا آنجا بايد به ايران نزديك شود كه در مناسباتش با غرب مشكل ايجاد نشود. در همان حال بايد از كارت ايران در برابر غرب استفاده كند. گروه سوم حزب كمونيست روسيه و حزب ليبرالدموكرات هستند كه در پارلمان روسيه حزب دوم و چهارم هستند، آنها خواهان روابط بلند مدت و راهبردي با ايران هستند. جالب است كه نمايندگان هرسه طيفي كه ذكر كردم در حاكميت روسيه وجود دارند. اما در عرصه رسانههاي روسيه اخبار منفي بر ضد ايران بيشتر از اخبار مثبت است. ما بايد سعي كنيم كه نگاه دنيا و از جمله مطبوعات روسيه را نسبت به خودمان ارتقا بدهيم. به نظر شما ميتوان گفت روسيه آسياي ميانه و قفقاز را حياط خلوت خود فرض كرده، منطقهاي كه ريشههاي مشترك فرهنگي و زباني و تاريخي بسيار زيادي با ايران دارد و در مجموع بايد حضور و روابط ايران بهطور طبيعي در اين مناطق بيشتر باشد اما چنين چيزي متأسفانه اتفاق نيفتاده. در ميان كشورهاي آسياي مركزي، مردم تاجيكستان نگاه بسيار مثبتي به ايران دارند و اين به همان دلايلي است كه شما گفتيد و ربطي به دستگاه ديپلماسي ما ندارد. در حاليكه در ازبكستان كشور همسايهاش بدترين چهره را از ايران نمايش ميدهند. ما هنوز نتوانستيم از ميراث مشترك بين ايران و ازبكستان در سمرقند و بخارا استفاده كنيم خودمان را مشغول چيزهاي ديگري كرديم. اما در تركمنستان شرايط متفاوتي وجود دارد. يعني حالتي بينابين وجود دارد. ميراث مشتركي كه ما با اين كشورها داريم نه روسيه نه امريكا و نه حتي تركيه ندارد. در چنين شرايطي ما اگر بياييم دعوا كنيم كه مثلاً رودكي آيا تاجيك است يا ايراني و به آنها بگوييم چرا عكس رودكي را روي اسكناسهايتان چاپ كردهايد، در واقع به بيراهه ميرويم زيرا ما بايد خوشحال هم بشويم و از اين كار استقبال كنيم كه پدر شعر فارسي عكسش بر روي اسكناسهاي تاجيكستان است. رودكي افتخار ادبيات و پدر شعركلاسيك فارسي است. هركسي ميتواند به او افتخار كند. مفاخر شعر و ادبيات فارسي را كسي نميتواند مال خود كند بلكه اينها افتخارات تمام مردم حوزه تمدني ايران در منطقه است.
در جمهوري آذربايجان عليرغم اين كه مردم علقههاي زيادي به ايران دارند اما گروهي كه از اول قدرت را در اين كشور به دست گرفتند رويكردهاي ضدايرانيشان مشهود بود. از اول سعي كردند مردم آذربايجان را قرباني مطامع ايران و روسيه در طول تاريخ بنمايانند. در حالي كه ايران و جمهوري آذربايجان تا همين دو قرن پيش تاريخ مشترك، سرنوشت مشترك و ميراث فرهنگي مشترك داشتند و الآن هم دارند. هر نوع ايجاد تضاد از هر طرف بين ايران و جمهوري آذربايجان به نفع امريكا و صهيونيستها است. پشت طولاني شدن مناقشه قرهباغ امريكا،صهيونيستها و روسها هستند. بدون شك ما نبايد در ميدان اختلافافكني بيگانگان بازي كنيم.
روابط ايران با آسياي مركزي و قفقاز چه مقدار متأثر از روابط ايران با روسيه است؟
سياست غلطي كه از سوي ايران در زمان فروپاشي اتحاد جماهير شوروي اتخاذ شد اين بود كه ما رسماً اعلام كرديم نگاه ايران به مسائل آسياي مركزي و قفقاز از دريچه مسكو خواهد بود. اين سياستي بود كه ديپلماسي ايران را در حوزه كشورهاي به استقلال رسيده در آسياي مركزي و قفقاز بشدت محدود كرد در صورتي كه ما ميتوانستيم در آسياي مركزي و قفقاز سياست خارجي مستقل خود را دنبال كنيم بدون اينكه با روسها الزاماً در تمام موارد توافق داشته باشيم. البته ميتوانست سياستمان در اين مناطق لزوماً در تعارض با روسها نباشد اما نقش رقابتي خودمان را نيز دنبال كنيم. اين البته مسئلهاي بود كه در سال71 مطرح بود و بعدها اصلاح شد. روابط جمهوري اسلامي ايران با آسياي مركزي و قفقاز هيچ ارتباط مستقيمي با روسيه ندارد؛ اما بهطور غيرمستقيم تأثير ميپذيرد. زيرا روسيه در مدت بيش از هفتاد سال حاكميت بيچون و چرا در اين دومنطقه سياست يكجانبهاي را درتمام عرصههاي امنيتي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي اعمال كرده است.
بازگشت دوباره پوتين به صحنه قدرت روسيه تا چه اندازه ميتواند به موازات و در جهت منافع سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران باشد؟
در روابط دو كشور زماني همكاري اتفاق ميافتد كه منافع مشترك تعريف شود. هيچ كشوري منافع خود را قرباني منافع كشور ديگرنمي كند. يك سري افكار ژورناليستي و غيرواقعگرايانه در ذهن برخيها در كشور ما وجود دارد كه ميپندارند دولتمردان روسيه بدون توجه به منافع ملي كشورشان براي ايران جايگاه ويژهاي در روابط بينالملل قائلند. روابط بينالملل عرصه رودربايستيها و زد و بندهاي شخصي نيست. همانگونه كه ايران هيچگاه منافع ملي خود را قرباني منافع روسيه نميكند متقابلاً نبايد انتظار داشته باشد كه روسيه منافع خود را ناديده بگيرد. پس براي مناسباتي متقابلاً سودمند بايد منافع مشترك تعريف كرد.
اما درباره دوره جديد رياست جمهوري آقاي پوتين بايد عرض كنم ولاديمير پوتين از سال2000 تاكنون به مدت 12 سال است كه حاكميت بيچون و چرا در روسيه دارد در دوران نخستوزيري هم مرد بسيار تأثيرگذاري در روسيه بود. در اين سالها آقاي پوتين عوض نشده، اما اقتضائات و شرايط جهاني تغييرات عمدهاي كرده است. از مجموعه مقالات پوتين كه از آبانماه سال90 و در دوران نخستوزيري در رسانههاي گروهي منتشر شد ميتوان دريافت كه تغييراتي در نحوه نگاه او به روابط بينالملل ايجاد شده است. اين مقالات در زمينه سياستهاي دفاعي، امنيتي، خارجي، اقتصادي و اجتماعي، مسائل فرهنگي داخل روسيه را شامل ميشود همچنين مشخصاً ايده تشكيل اتحاديه اوراسيا را در برميگيرد. پوتين آنگونه كه وعده كرده است ميخواهد با نگاهي نو جايگاه روسيه را در مناسبات بينالمللي ارتقا دهد و سعي دارد القا كند كه نگاهش با پوتين سالهاي 2000 تا 2008 متفاوت است چرا كه براي تداوم حاكميت خود ميبايست سيماي متفاوتي از خود متناسب با نياز روز نشان دهد. متأسفم كه بگويم جايگاهي را كه روسيه نزد ايران دارد به هيچ عنوان ايران نزد روسها از اين جايگاه برخوردار نيست. وقتي به ايران از منظر روسيه نگاه ميكنيم ميبينيم كه ايران در اولويتهاي بسيار پائين قرار دارد و اين اعجابانگيز است. اين را ميتوان از سندهايي كه روسها بهعنوان دكترين سياست خارجي و امنيت ملي از سال2002 به بعد چاپ كردهاند به وضوح دريافت كرد. آخرين مورد آن را ميتوان در دستورالعمل سياست خارجي آقاي پوتين مشاهده كرد اين سند 2 ساعت بعد از مراسم تحليف پوتين، به وزارت خارجه روسيه در 6صفحه ابلاغ شده است. اين فرمان 20 بند دارد كه 54 مورد دستور اجرايي در آن وجود دارد. انتظار ميرود كه حداقل يكي از اين موارد مربوط به ايران باشد. فقط يك جا در ذيل بررسي بحرانهاي جهاني، مسئله هستهاي ايران مطرح شده و تأكيد شده روسيه مخالف هرگونه اقدام نظامي عليه ايران است و به دنبال راهكارهاي مسالمتآميز براي حل اين مسئله است. اما در مورد اوراسيا، اروپا، امريكا، هند، آسياي جنوب شرقي مفصل دستورهاي اجرايي ابلاغ شده است.
در مقاله پوتين درباره سياست خارجي روسيه و تعيين اولويتهاي اين كشور در 6 سال آتي كه در آبان 1390 در بيست صفحه چاپ شد، تنها در يك پاراگراف آن هم فقط در مورد مسئله هستهاي ايران اشاره دارد كه تكرار آن در حكم پوتين هم آمده است. به نظر من ايران بايد تلاش كند جايگاه خود را در سياست خارجي روسيه ارتقا دهد و پارامترهاي كافي براي رسيدن به اين مقصود وجود دارد. اين مستلزم آن است كه نگاه واقع بينانه به جايگاه و موقعيت روسيه امروز داشته باشيم. روسيه را نبايد بزرگ كرد و انتظاراتي را مطرح كرد كه خودشان هم دنبال آن نيستند و هم بايد روسيه را دست كم نگرفت و دقيقاً در جايگاهي كه در جهان امروز دارند وزن كشي كرد. روسيه امروز به لحاظ تجاري جايگاه مناسبي ندارد. 70درصد تجارت خارجي روسيه را صدور نفت وگاز تشكيل ميدهد. 10درصد نيز مربوط به فروش اسلحه است. روسيه با اين وضعيت طبيعي است كه براي ارتقاي جايگاه خود به فكر تعامل با جهان باشد. انتظارات ما از روسيه بايد واقعگرايانه باشد. همچنان كه بايد توجه كنيم روسيه به دليل برخورداري از حق وتو و عضويت دائمي در شوراي امنيت سازمان ملل براي ايران مهم است همچنانكه به دليل اينكه دومين قدرت بزرگ نظامي دنيا است و در عرصه هوافضا ميتواند نيازهاي ايران را تأمين كند.
گرايش جمهوري اسلامي به سمت روسيه و شرق آيا با سياست نه شرقي، نه غربي مغايرت ندارد؟
ببينيد دنياي حاضر دنياي دو قطبي نيست، تكقطبي هم نيست، برخي جديداً عنوان ميكنند دنياي امروز يك دنياي بدون قطب است. بنابراين نه شرقي نه غربي به معناي عدم وابستگي ميتواند درست باشد اما چالش جمهوري اسلامي ايران با امريكا و متحدانش موجب ميشود رويكرد و گرايش به همكاري با كشورهايي باشد كه منتقد سياستهاي امريكا هستند و يا لااقل متحد امريكا محسوب نميشوند. در گذشته بحث 2 بلوك ابرقدرت شرق و غرب مطرح بود، اما امروز نظام بينالمللي بر اساس مدلهاي جديدي شكل گرفته كه بايد از آن تعاريف تازهاي براي توجيه سياست نهشرقي و نهغربي ارائه كرد. من فكر ميكنم روح و جوهر اصلي سياست نه شرقي نه غربي نفي وابستگي و تأكيد بر استقلال در سياست خارجي بوده كه امروز بايد به عدم وابستگي به قدرتهاي بازيگر فعلي اعم از غربي يا شرقي، معنا شود. اين استقلالجويي و نفي وابستگي ميتواند ادامه همان شعار نه شرقي نه غربي باشد. وقتي ايران به عنوان يك كشور مستقل بنا را بر تعامل با جهان داشته باشد اين يك امر عقلاني و پسنديده است.
ما بايد بكوشيم جهان و از جمله روسيه بيش از پيش روي ايران در معادلات جهاني حساب باز كند، اقتدار ايران را بيشتر به رسميت بشناسد و احساس كنند در صورت عدم همكاري با ايران منافعشان به خطر ميافتد. افزايش ارتباطات صرفاً به معناي افزايش وابستگي نيست. ايران با گسترش روابط ميدان وسيعتري را در نظام بينالملل براي خود تعريف ميكند.
يکشنبه|ا|28|ا|خرداد|ا|1391
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-