واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > پورمحبی، فرزین - چرا باید همیشه یک جای کار بلنگه؟ مگه چه گناهی از ما ملت همیشه در صحنه سرزده که انواع مصیبت ها در بیشتر مواقع ، فقط و فقط بر سر ما آوار می شن. تازه از شر وارونگی دما و آلودگی هوای زمستون راحت شده بودیم که یکهو به بلای کوتاه شدگی و یا مختصر مفید شدن پوشش خانم ها در فصل تابستان دچار شدیم...آخه تا کی قراره یک لیوان آب خوش از گلومون پایین نره؟ بیخود هم نبوده که شاعره معاصر در یکی از ابیات عرفانی خودش چنین گفته: باز تب اومد.....تب اومد.........تب (منظور موسم گرماست) جون به لب اومد... لب اومد... لب (منظور لب جوب است) اصولاً آلودگی های زمینی از آلودگی های هوایی مزخرف ترند. چون آلودگی هوایی را لااقل می شه با تعطیلی ادارات و مدارس، یک خاکی بر سرش کرد. اما بی ناموسی که دوا و درمون نداره. تا حالا چند تا آدمو می شناسین که ناموس و غیرتشون رو دست به سر کرده باشن؟ بدبختی اینکه با تعطیلی ادارات و مدارس اوضاع بی ریخت ترهم می شه. چون تعطیلی، یجورایی فرصت رو برای جولان دختران (بعنوان منابع آلاینده زمینی) در خیابانها و بالاخره عرض اندامشون مهیا می کنه!!پیشنهاد خود زن ها در موقعی که آلودگی زمینی به مرز هشدار و تذکرات منکراتی می رسه، اینه که آقایون بلافاصله چشاشونو درویش کنند. حتی یک شاعره معاصر همین رویکرد رو بخوبی در قالب شعر در آورده: هیزی خجالت داره آره که قباحت داره اما روزی از روزها خود بنده درمواجهه با یک مورد منکراتی خوش برو رو، به همین توصیه عمل کرده و چشامو درویش کردم؛ اما بعدش متوجه شدم که درویش ها، جهان هستی و مظاهرش رو خیلی بهتر و موشکافانه تر از ما می بینند!! کسی چه می دونه شاید لذت کشف و شهود آنها در همین نکته ظریف نهفته باشه!تعدادی ازخانمهای افراطی اصول گرا هم برای رفع و رجوع این آسیب اجتماعی به شعر بابا طاهرعریان متوسل شده اند: بسازم خنجری نیشش ز فولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد اما به نظر می رسه این راه حل هم در نهایت به ضرر خود خانمها تموم بشه. چون تجربه نشون داده، مردایی که چشاشون از حدقه دراومده و دلاشون از تعلقات زمینی آزاد شده؛ اولین چیزی که از سرشون بیرون انداخته اند، قدر مسلم فکر ازدواج بوده!! تازه زمانی این موضوع پیچیده تر هم می شه که بدونیم، قدمت آلودگی زمینی خیلی بیشتر از آلودگی هوایی است. اما با اینهمه، بشر با تمامی اهن و تلپش هنوز نتونسته تکلیف این قضیه رو در طول تاریخ مبارزه با مفاسد اجتماعیش، یکسره بکنه. پس به ناچار مردان همیشه معصوم کشور ما هم سالهای سال قر و غمزه و قمبیل و برخی چیزهای زهر ماری دیگر رو در وجود مونثین دیدند و دم برنیاوردند و فروتنانه یجورایی با آن سر کردند! مثلاً، همه ما می دونیم که در عصر حافظ ،به قطع و یقین مشکل ذرات معلق در هوا ( سرب ، منوکسید کربن و...) وجود نداشته اما همین حافظ در یکی از غزل هایش در مورد ذرات معلق در زمین چنین می سراید: زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم ناز بنیاد نکن تا نکنی بنیادم اما با همه این احوال نگران نباشید. چون من یک طنز نویس متعهدم (بعبارتی بهتر، از اوناش نیستم! ) یعنی بعد ازهر غرزدنی ، سریعاً راه حل ارایه می دهم. می پرسید چطوری...؟ اینطوری: پیش فرض : تمامی خانمها بارها و بارها در مجامع و شرائط گوناگون اقرار کرده اند که دلیل بارز ارتکاب آنها به جرم اسف بار کنارزدگی پوشش، وقوع و شیوع گرما در فصل تابستان است. زنان نجبب ایرانی در همین راستا قول مردانه داده اند که اگر مسئولین بتوانند مشکل همیشگی و تاریخی گرما درفصل تابستان را به طریقی حل و فصل نمایند(!) آنها نیز در قبال چنین حرکتی، متعهد خواهند شد که خودشان را جمع و جور کرده و دست و پایشان را هم از لباسشان دراز نکنند. ضعیفه ها در مقام دفاع از خود چنین می گویند:"هما نقدر که مردان در برابر زنان، ضعیف النفس هستند، طبیعی است که زنان هم در برابر گرما ضعیف و کم طاقت باشند."خب همه اینها را داشته باشید تا اصل حرفم را بگذارم کف دستتان و از حضورتان مرخص شوم:اما ارائه طریق : آیا به خاطر می آورید که برای رفع آلودگی هوای تهران چندین هواپیمای آبپاش روزهای متوالی بر سر تهرانیها آب ریختند؟ آیا باز هم به خاطر می آورید که این کار هیچ نتیجه ای در بر نداشت؟ دلیش هم فقط این بود که از این ابتکار خلاقانه در جای خودش استفاده نشده بود. چراکه جای آب بازی و آب پاشی در فصل تابستان است و نه در سوز سرمای زمستان! هر نکته مکانی دارد و... خب، قضیه روشن شد .... جای هواپیمای آبپاش همین جا و در شرائط فعلی است . فقط کافیست چند هواپیمای آبپاش به هوا بفرستیم تا آنها ازآن بالا، ملت ما و بالاخص جمعیت نسوان را خیس خالی کنند، بدیهی است، زنانی که با چنین اقدامی همچون موش آب کشیده شده اند بشدت سردشان می شود در نتیجه خودشان را می پوشانند و حتی در پاره ای از موارد جلوی دهان و دماغشان را هم با دستمال کاغذی می گیرند. و سرانجام همه این ماجرا ختم به خیر می شود!خدایا سرانجام کار چنان کن که تو خوشنود باشی و ما رستگار
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 324]