واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی:
1. براى فرد نقش زنان تحصيل کرده را از قبل از ازدواج تا حين تأسيس خانواده، در اين مراحل مىتوان گنجاند: الف) آغاز آشنايى: آشنايى به بهانه زندگى مشترک، از دو طريق ممکن است: اول، مستقيم، که در اين شيوه دو فرد بر حسب تصادف، تجربه مشترک کارى، سابقه تحصيلى مشترک و مانند آن با هم آشنا مىشوند و در مسير ازدواج قرار مىگيرند و روش دوم، غيرمستقيم است که در آن، افرادى که از دختر و يا پسرى اطلاعاتى دارند، واسطه مىگردند و دو جوان را به قصد زندگى مشترک با هم آشنا مىکنند. در هر دو شيوه، تحصيلات اين امکان را به زنان مىدهد که در ظواهر مخاطب متوقف نشود و به الفاظ و کلمات مطرح شده بسنده نکنند. هرچه سطح تحصيلات بالاتر رود، يک دختر بيشتر اين قابليت را پيدا مىکند که از ظواهر عبور کند، چهره واقعىتر مخاطبش را بشناسد و از روى گفتههاى او به ناگفتههايش پى برد. دختر تحصيل کرده چون براى علم ارزش قائل است و نيز تأثيرات تلاش سنجيده و متّکى به اطلاعات و داده را نسبت به اقدامات جاهلانه مىداند، از منابع پژوهشى که در روابط اجتماعى به او توانايىهاى لازم را مىدهد، بهره مىبرد، بخصوص از دانش روانشناسى و علوم مربوط به آن (روانشناسى اجتماعى، روانشناسى ارتباطات و...). ب) عشقورزى: معمولاً گفته مىشود که «عشق» با «علم» نمىسازد. عاشق چشمانش درست نمىبيند و آگاهىهاى عاشقانه چندان قابل اعتماد نيستند. در اين صورت، تحصيل کرده بودن يا نبودن در قبل از تأسيس زندگى، چندان نقش مثبتى نخواهد داشت. اما اگر مسير تأسيس خانواده از عشق بگذرد (که مطلوب نيز همين است) مىتوان نقش تحصيل و دانش را در قبل از تأسيس خانواده توجيه نمود، با اين مبنا که جايگاه علم و دانش نسبت به عشق، در دو مقام قابل فرض است: اول، علم قبل از آن و دوم، علم بعد از آن. در علم قبل از عشق، چون دل آزاد است و احساسات غيرفعال، و عقل فرصت تجزيه و تحليل دارد، نظريهها و دادههاى علمى در شناخت مخاطب مفيدند. حاصل آنکه تحصيلات زنان پيش از عشق، چراغى است که در گزينش فرد و ديدن ويژگىها و خصوصيات و ادراک درستتر او نسبت به فرد غيرتحصيل کرده، نقش جدى و سازندهاى دارد. ج) خواستگارى: در فرهنگ ايرانى، تعامل رسمىتر دو فرد براى ازدواج، با مراسم خواستگارى و پاسخ مثبت بدان آغاز مىگردد. اما فقدان علم و تحصيل براى دختر، ممکن است مستلزم پيآمدهايى باشد: اول آنکه به خاطر جهل و فقر دادهها، اعتماد به نفس لازم براى اظهارنظر، بررسى و تحقيق و تصميمگيرى نهايى نداشته باشد و اين نقش را به ديگران و از جمله اعضاى خانواده واگزارد. دوم آنکه فقدان تحصيلات، روحيه علمگرايى و تخصصمحورى را نفى مىکند و ازاينرو، يک دختر درک درستى از مشاوره و کارشناسى ندارد و تصميم او کورکورانه و يا با دادههايى اندک و احياناً مخدوش است و گاهى اين پيآمدها موجبات آسيبها و آفتهايى براى بنيان ازدواج مىشوند. سوم آنکه بىسوادى قدرت استنباط و تجزيه و تحليل دادهها را نيز از فرد مىگيرد. حال آنکه زن تحصيل کرده هم از اعمال نظر بىجاى ديگران در سرنوشتش جلوگيرى مىکند و اين علاقه را دارد که دادههاى لازم را از مراجع معتبر بگيرد و هم آنها را در آموزش و پژوهش، تمرين و استنباط و تجزيه و تحليل اعمال کند و ازاينرو، مىتواند دادههاى ديگران را جمعبندى نمايد و به تأسيسى مناسب اقدام کند. د) گذار از خواستگارى تا ازدواج: اينکه از اين فرصت به دست آمده چه بهرهاى مىتوان برد و چه توشههايى مىتوان ذخيره کرد، پرسشى است که علىالقاعده، هر کس نور علمى بيشتر و تحصيلات عالىترى داشته باشد، مىتواند دستاوردهاى مناسبترى از آن برگيرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 294]