تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 24 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس از مرد يا زن مسلمانى غيبت كند، خداوند تا چهل شبانه روز نماز و روزه او را نپذ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829298244




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

فیلم بداقبال یا سینمای بداقبال؟


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > عصرآزاد، سحر  - سحر عصرآزاد - دومین فیلم سینمائی کاظم راست‌گفتار هم راهی شبکه نمایش خانگی شده تا این روزها سیاست‌های یک بوم و دو هوا در حوزه سینما و علامت سئوال‌های پیش روی سینمادوستان سر به فلک بزند. «نقاب» فیلمی که وزیر ارشاد اسبق را واداشت بابت اکران عمومی آن از مردم عذرخواهی کند و مانع از ادامه نمایش آن در سینماها شود، این روزها وارد شبکه رسانه‌های تصویری شده است. مخاطبان عام هستند که باید این سند عذرخواهی را در خانه کنار خانواده‌هایشان تماشا کرده و کلاهشان را قاضی کنند که آیا هیچ فیلم دیگری در طول این سال‌ها مستحق عذرخواهی نبوده است؟ یادم هست فضای پیرامون فیلم «نقاب» هنگام اکران عمومی به قدری تیره و مسموم بود که وقتی نقد‌گونه‌ام در یک روزنامه هنوز دولتی نشده، چاپ شد به دلیل تحلیل مثبت از فیلمنامه و فیلم با نگرانی از واکنش های بعدی همراه بود! اما به نظر می‌آید آن زمان هم مسئولان وقت سینما هم آن روزنامه فراموش کرده بودند یک فیلم فقط یک فیلم است نه بیشتر و واکنشی را بروز دادند که در کمتر از چند سال در یک دولت مشابه نقض شد و طبعاً هم تحلیل‌های خود را به دنبال دارد.  برای اینکه ما هم گرفتار حاشیه نشویم و متن را که اصل ماجرا است فراموش نکنیم، به تحلیل خود فیلم «نقاب» باز می‌گردیم. فیلمی که نام پیمان قاسم‌خانی را به عنوان فیلمنامه نویس بر پیشانی دارد و می توان گفت بعد از «دختری با کفش‌های کتانی» نخستین فیلمنامه جدی این نویسنده است که به تصویر درآمده و او در مقاطعی تصمیم داشت خودش کارگردانی آن را بر عهده بگیرد.  تحلیلی که آن زمان نسبت به «نقاب» داشتم و هنوز هم بر آن پابرجا هستم، این است که قهرمان اصلی این فیلم نه کارگردان است که آن زمان «عروس خوش‌قدم» را در کارنامه داشت و با کمی اغماض می‌توان گفت در خدمت فیلمنامه کارگردانی کرده، نه حضور برجسته زوج نامتعارف پارسا پیروزفر و امین حیائی در نقش دو جوان تلکه‌کن زنان و دختران که مخاطب را غافلگیر می‌کنند و نه ...  قهرمان اصلی نویسنده‌ای است که قصه‌ای تازه را با ساختاری پیچیده و متناسب با ماهیت داستان آنچنان جذاب روایت می‌کند که بیش از هر چیز توانائی‌های خودش به چشم می‌آیند. یادمان باشد آن زمان هنوز روابط پیچیده و تو در تو در مناسباتی این چنینی در سینما باب نبود و «نیش زنبور» هم هنوز ساخته نشده بود که نسخه کمدی «نقاب» است.  پیدا کردن یک خطی اصلی قصه تنها با پایان گرفتن فیلم امکانپذیر است که همه تعاریفی را که در طول فیلم شکل گرفته تحت تأثیر قرار می‌دهد: داستان دختری که پس از ازدواج متوجه اخلاق بد و روحیات خشن همسرش می‌شود، داستان دو جوان که با فریب دادن زن‌ها پول به جیب می‌زنند، داستان ... اما نهایتاً یک داستان پیچیده‌تر جای اینها را می‌گیرد و فیلم داستان دختری است که برای گرفتن انتقام خواهرش که فریب این دو جوان را خورده و خودکشی کرده، با طراحی یک نقشه برای انتقام می‌آید.  از همین یک خطی پیداست نویسنده مستقیم و سرراست بودن را که منجر به باز بودن دست خود برای مخاطب می‌شود، به کناری نهاده و به طرق غیرمستقیم قصد روایت قصه‌ای را دارد که مفاهیم ذاتی آن برای سینمای ایران نامتعارف است. به این ترتیب ساختار غیرخطی تبدیل به نقطه عطف فیلمنامه‌ای می شود که قابلیت تعریف شدن از نقاط مختلف را دارد و در واقع همین ویژگی است که پتانسیل اصلی فیلم را بر دوش می کشد و با تغییر تعاریف قصه، شخصیت‌ها و داستان، مخاطب را تا انتها با غافلگیری مواجه می‌کند که از نوع و زاویه نگاه به سوژه می‌آید نه صرفاً خود داستان.  فیلمنامه با فاصله گرفتن از ساختار خطی، قصه را از میان یعنی مقطعی جذاب برای آغاز شروع می‌کند و این بازی در بازی را که در ادامه بدل به موتیف فیلم می‌شود این چنین پایه‌ریزی می‌کند. از آنجا که فیلم وابسته به نقاط عطفی است که تعاریف قصه را عوض می‌کند و طبعاً جای قرار گرفتن این نقاط عطف و شیوه اطلاعات‌دهی اهمیت پیدا می‌کند، فلاش‌بک به کمک می‌آید.  فلاش‌بک از تمهیداتی است که در مقاطع مختلف به نوعی به توزیع اطلاعات داستانی کمک می‌کند، البته به سه شکل مختلف. در شکل اول که کدگذاری نویسنده برای گره‌گشایی پایانی شکل می‌گیرد، فلاش‌بک‌ها به صورت تصاویر لحظه‌ای و سیاه و سفید شکل می‌گیرند و نمی‌توانند در همان لحظه مفهوم و تعبیر خاصی را به دنبال داشته باشند مگر همان کد‌گذاری که بعد می‌تواند به آن رجوع شود یا حداقل یکی از نماهایش در ذهن مخاطب باقی بماند.  اولین فلاش‌بک زمانی شکل می‌گیرد که نگار (سارا خوئینی‌ها) هنگام بله گفتن به کامران در ذهن می آورد: چند نمای سیاه و سفید از پدر نگار در لباس سیاه که سینی خرما از دستش می‌افتد، دختر جوانی که به نظر می‌آید نگار است و لیوانی را سر می کشد، دستهای تتو‌شده نگار و چهره او در لباس عربی که در اولین سکانس در حال رانندگی است.  این فلاش‌بک از جهت لحظه‌ای بودن، رنگ سیاه و سفید و مهمتر از همه افشا کردن طرح و توطئه اصلی فیلم در امتداد فلاش‌بک نهایی نگار (روژان) قرار می‌گیرند و با بسط بیشتر انگیزه‌های او را برای شروع بازی شکل می‌دهند: روژان پس از خودکشی خواهرش روناک که فریب دو جوان را خورده، باز می‌گردد و با عکس عروسی خواهرش در کنار کامران و نیما وارد مجلس ختم می‌شود، دائی (که در نقش پدر وارد بازی شده- محمدرضا شریفی‌نیا) با دیدن او سینی خرما از دستش می‌افتد. نمای دختری که لیوان را سر می‌کشد متعلق به روناک است که با شربت خودکشی می‌کند و نهایتاً نقابی که روژان به چهره زده تا بازی را آغاز کند.  در کنار این فلاش‌بک‌ها که خط اصلی را با محوریت قهرمان یعنی روژان شکل می‌دهند، شکل دوم فلاش بک وجود دارد که مربوط به گذشته کامران و نیما است. این فلاش‌بک درست زمانی است که یکی از نقاط عطف مهم شکل می‌گیرد یعنی معلوم می‌شود نیما و کامران با هم همدست هستند.  در این مقطع ترسیم گذشته دو جوان از دو جهت اهمیت پیدا می‌کند. اول از نظر پرداختن به اینکه آنها این کار را به صورت زنجیره‌ای انجام می‌دهند و انگیزه‌هایی چون سنجش میزان وفاداری زنان و انتقامجویی روانی مردان از زنان را ندارند بلکه صرفاً برای پول این کار را انجام می‌دهند و دوم اینکه به روناک به عنوان دومین قربانی که به تصویر درمی‌آید پرداخته می‌شود.  به این ترتیب نحوه پول به جیب زدن و رسیدن آنها به دوبی و نهایتاً برخورد با نگار به گونه‌ای رنگامیزی می‌شود. یک روش آشنا، چند راهکار مشترک و نهایتاً قربانیانی که پس از جدایی سرنوشت‌های مختلفی پیدا می‌کنند و سرنوشت روناک به خودکشی انجامیده است.  نهایتاً وقتی با این فلاش‌بک، قصه به جایی بازمی‌گردد که نیما و کامران منتظر آمدن نگار هستند، ولی او تماس می‌گیرد و می‌گوید تصادف کرده است. این نشانه‌ای است برای نیامدن و با مرور فلاش‌بک این وجه برای مخاطب برجسته می‌شود که همه چیز طبق نقشه و برنامه‌های قبلی پیش نمی‌رود و تعیین‌کننده سویه بازی مانند همیشه کامران و نیما نیستند. پررنگ شدن وجه بازی در بازی که در انتها به بازی می‌انجامد که روژان شروع کرده با این تمهیدات صورت می‌گیرد.  در شکل سوم فلاش‌بک‌‌ها که به نظر می‌آید چندان کاربردی نباشد بلکه تکراری است بر مکررات، کاراکترها در زمان حال به مرور بخشی از گذشته می‌پردازند که درست در امتداد هم است و چیزی بیش از آنچه به تصویر درآمده را موکد نمی‌کند.  جایی در انتهای فیلم و در کش و قوس ماجرای کشتی، روژان اولین باری را که به رستوران کامران رفتند به یاد می آورد که پس از ریختن دوغ روی کامران، پدر (دایی) به او می‌گوید بازی خطرناکی را شروع کرده و جایی دیگر نیما که شاهد مرگ کامران است ادامه همان سکانس را به یاد می‌آورد که در دستشویی، کامران نگران لو رفتن بوده و در انتها نیما به تصویر خود در آینه نگاه می‌کند. با توجه به اینکه جنس قصه و نوع نزدیک شدن نویسنده به آن وابسته به فلاش‌بک با این کمیت و کیفیت است می‌توان درجه اهمیت آنها را مورد بررسی قرار داد. به نظر می‌آید ساختار روایی انتخابی، زاویه دیدی که نویسنده برای نزدیک شدن به قصه انتخاب کرده و برجسته شدن قهرمان قصه که مستلزم این انتخاب است، همه و همه برخاسته از این شکست زمان و مکان هستند. بخصوص شکل دوم فلاش‌بک که با قرار گرفتن در جایی درست و پرداختن به گذشته دو جوان، موقعیت زمان حال آنها را تحلیل می‌کند و بسیار هم قابلیت این را داشت که بدل به خط اصلی و دو جوان هم بدل به قهرمانان اول شوند، اما انتخاب روژان به عنوان قهرمان علاوه بر اینکه قصه، تم و زیر لایه را واجد عمق می‌کند، به نوعی تز منفی را که درباره زنان در حال شکل‌گیری است تعدیل و تا حد زیادی کمرنگ می‌کند. این تنها گذری است کوتاه بر ویژگی‌های فیلمی که هرچند اکران شد، اما در حاشیه‌های خود باقی ماند و درست دیده نشد. در کنار همه ابهاماتی که بررسی سرنوشت فیلم‌هائی که این روزها وارد شبکه نمایش خانگی می‌شوند، به ذهن می‌آورد و پیگیران سینمای ایران را وادار به مرور گذشته می‌کند شاید بتوان این نکته را به عنوان امتیاز در نظر گرفت که بحث‌های جدی درباره این فیلم‌های بداقبال حداقل در این زمان مرده طرح شود و در خوشبینانه‌ترین شکل درباره این وجوه کمی فکر شود. همین...  




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 474]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن