واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: كبوتری همراه هزاران دل
همصحبتِ برندهی مسابقهی مقاله نویسیطرح چرا سكوت ای مسلمان برای گوش دادن به صدای این مصاحبه اینجا را كلیك كنید بعد از کلی صحبت با مدیر محتوایی سایت بر سر نتیجهای که هیأت داوران مسابقه داده بودند، قرار شد برنده را دعوت کنیم که بیاید تبیان و علاوه بر آشنایی خودمان، او را با یک مصاحبه به اعضای سایت نیز معرفی کنیم. تلفنش را از بخش عضویت گرفتم و زنگ زدم، گویا در جریان نبود، انگار که فراموش کرده بود، برای فردا ساعت 11 قرار گذاشتم. آدم منظمی بود، سر وقت آمد. پسری محجوب، با سر و رویی ساده . پیراهن مشکی بر تن داشت، آخر ایام، ایام فاطمیه است. با هم که نشستیم خودم را معرفی کردم و از او به رسم آشنایی خواستم که خودش را معرفی کند. اما او صحبتش را با تبیان آغاز کرد و خلاصه کلامش این بود که واقعاً تبیان طلایهدار پایگاههای دینی- فرهنگیست و بعد خودش را این چنین معرفی کرد: - من حمید مروجی طبسی هستم. متولد سال 62، اهل و ساكن قم. و فارغ التحصیل رشته علوم قرآنی. یک روز که روبروی ضریح حضرت معصومه (س) نشسته بودم شروع کردم به نوشتن مواد مقاله. درباره كارش پرسیدم: الان مشغول چه کاری هستید؟ - کارشناس واحد انفورماتیک شورای عالی قرآن هستم و منتظرم تا دفترچه خدمت بیاید که... البته کارشناسی ارشد هم شرکت کرده بود و میگفت که دعا کنید تا قبول شوم. بدون هیچ مقدمهای یک سوال داغ به زمین جناب طبسی فرستادم، انتظارش را نداشت، از او پرسیدم که آیا برای جایزه شرکت کرده یا برای دلش و اگر طرح ما جایزه هم نداشت باز هم این موضوعها او را جذب میکرد؟ ولی او با خونسردی شروع کرد که: - خود عنوان «چرا سکوت ای مسلمان» مرا جذب کرد و یک روز که روبروی ضریح حضرت معصومه نشسته بودم شروع کردم به نوشتن مواد مقاله و بعد آمدم و شروع کردم به تایپ و بعد هم به یکی از دوستان نشان دادم و ارسال کردم. فضای بحث را عوض کردم و گفتم: شما کسی هستید که از دریچهی تبیان برای زیارت نبی مکرم اسلام (صلیاللهعلیهوآله) به خاطر ارادتتان به ساحت آن "بزرگ مرد عاشقی" دعوت شدید، وقتی که برای اولین بار چشمتان به گنبدخضرا و حرم پیامبر میافتد از آستان آن حضرت چه میخواهید؟ بغض کرده بود و اگر کمی دیگر ادامه میدادم میزد زیر گریه، بعد از کمی سکوت همانطور که سرش پایین بود گفت: -فکر کنم اولین چیزی که بخواهم فرج آقاست که بیایند و انتقام مادرشان و حضرت ابی عبدالله را بگیرند و آن حکومت حقی که وعدهاش را دادهاند «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض...» را بر پا کنند تا اگر ما هم لایق باشیم در آن حکومت نفس بکشیم.
میخواستم اول از او بپرسم که از پیامبر چه انتظاری دارند و بعد بپرسم که فکر میکنند پیامبر چه انتظاری از ایشان دارد، قسمت اول را پرسیدم. اما او جواب سوال دومم را که هنوز نپرسیده بودم داد. معلوم بود که اهل معرفت است، گفت: - قرآن می فرماید«قل لا اسئلکم اجراً الا المودت فی القربی» حداقل چیزی که پیامبر انتظار دارند محبت و مودت اهل بیت است و ما اگر این را به جا بیاوریم دیگر جای انتظاری از ایشان باقی نمیماند اما اگر بخواهیم انتظاری داشته باشیم، انتظار شفاعت است. و من که به خانوادهی خودمان (همان خانوادهی بزرگ تبیان را میگویم) تعصب خاصی دارم فوراً آرزوی شفاعت پیامبر را برای تمام اعضای آن کردم و همین مقدمهای شد تا از ایشان درباره آشناییاشان با تبیان بپرسم:- سه چهار سالی میشود که عضو تبیانم و فکر کنم اولین بار به خاطر اَکانت رایگان سراغ آن آمدم ولی خُب کم کم از مطالب آن استفاده کردم، از پرتالهای تبیان و همچنین کتابخانهی آن هم خیلی استفاده میکنم. با یک سوال بی ربط به ما قبل، او را تکان دادم و پرسیدم که: اگر "ویلدرز" را ببینی چه کارش میکنی؟ ، ویلدرز را به اسم نمیشناخت، بعد از توضیح من یادش آمد که عکسش را دیده است و پاسخ داد: - حکم امام درباره سلمان رشدی همه چیز را مشخص کرده است. فکر کنم اولین چیزی که بخواهم فرج آقاست که بیایند و انتقام مادرشان و حضرت ابی عبدالله را بگیرند و آن حکومت حقی که وعدهاش را دادهاند را بر پا کنند تا اگر ما هم لایق باشیم در آن حکومت نفس بکشیم.پرسیدم: اگر میخواستید فیلمی در پاسخ به این حرکتهای ضد اسلامی و یا در تبیین اسلام بسازید ، موضوع آن چه می بود؟ - بنا به فرمایشات مقام معظم رهبری درباره تاریخ اسلام ضعف زیادی وجود دارد. شناخت تاریخ و سیره پیامبر و ائمه تکلیف ما را مشخص میکنند. هم برای ما مفید است و هم برای غیرمسلمانان. خلاصه معرفی چهره واقعی دین اسلام هم برای مسلمانان خوب است تا بدانند پیرو چه آیینی هستند و هم غیر مسلمانان بدانند كه این دینی که مسلمانان از آن دم میزنند چه دینی است. از نحوه تهیه مقالهاش پرسیدم که چگونه کار کردهاند و گفت: - روزهایی که مسابقه و طرح، مطرح شد ایامی بود که این موضوعات تازه بود و من ذهنم آماده، و لذا با توجه به مطالبی که قبلاً خوانده بودم و آمادگی ذهنی که داشتم شروع به نوشتن کردم. در نوشتهاش آورده بود که "بدی را نباید با بدی جواب داد" از او پرسیدم پس باید چه کار کینم، که گفت: - در مقابل نیکی که حتماً باید نیکی کرد «هل جزأ الاحسان الا الاحسان» اما در مقابل بدی باید گفت که دین اسلام، دین منطق است لذا از راه منطقی باید وارد شد. چرا که اگر بخواهیم غیر منطقی جواب بدهیم، غیر منطقی جواب میشنویم. منطقی بودن اسلام این را به ما درس میدهد.
خواستم حرفهایم را جمع کنم، از او تشکر کردم و دوست داشتم حرف پایانی ما دعایی باشد از طرف ایشان. اما او خواست تا قبل از حرف آخر چیزی بگوید: - ترم 7 که بودم برای عمره دانشجویی ثبت نام کردم و اسمم هم در قرعه کشی درآمد اما وقتی با قرآن مشورت کردم آیهای آمد که جوابش این بود که "فعلاً صبر کن تا به موقعش" ، و دیروز که شما تماس گرفتید با خودم گفتم که خدا چقدر بزرگ است. با توکل به خدا و توسل به ائمه میشود خیلی راهها را رفت. اما دعا، " انشا الله خدا دست ما را از دامان اهل بیت جدا نکند". از او خواستم وقتی که رفتنی شد، کبوتری باشد که هزاران دلِ اهل این خانه و خانواده را به همراه خود به آستان حضرت دوست ببرند. و خداحافظی کردم. حسین عسگریدبیر بخش دین و اندیشه سایت تبیانوظیفه یك مسلمان بیدار چیست؟ (مقالهی برگزیده مسابقه)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 380]