تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 7 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر جوانى كه در سن كم ازدواج كند ، شيطان فرياد بر مى‏آورد كه : واى برمن ، واى بر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834809039




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نبرد هوایی با چهار میگ


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نبرد هوايي با چهار ميگ  
نبرد هوايي
در طول هشت سال جنگ تحميلي و دفاع مقدس، يکي از کانون هاي اصلي درگيري، که نوک پيکان تمامي حملات هوايي دشمن به شمار مي رفت، پايگاه سوم شکاري همدان بود. اين پايگاه از آن جا که از نظر موقعيت جغرافيايي و امکانات دفاعي در سطح بسيار بالا و ممتازي قرار داشت، مدام مورد حمله همه جانبه هواپيماهاي دشمن متجاوز قرار مي گرفت. خلبانان ايثارگر اين پايگاه، شبانه روز با انجام چندين ماموريت جنگي، خواب را از چشم مزدوران صدامي مي ربودند و در خلال 24 ساعت شبانه روز، درگردان پروازي و آشيانه براي انجام ماموريت هميشه هوشيارو بيدار مي ماندند تا از فشار بي امان دشمن که در تمامي جبهه ها اعمال مي شد، بکاهند. عليرغم همه تلاش ها و جان فشاني هايي که انجام مي شد، به دليل همکاري تمامي جهان استکبار در تجهيز و تدارک امکانات نظامي و غير نظامي عراق، حملات دشمن مکرر و بي وقفه بود و خلبانان عراقي از آن جا که توان رويارويي با مدافعان تيزپرواز نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران را نداشتند، ناجوانمردانه نقاط مسکوني و مواضع غير نظامي را مورد هدف قرار مي دادند. دزفول، کرمانشاه، ايلام، همدان و...گويي سهميه اي روزانه از اين بمباران ها داشتند. ملاقات مجروحين حمله هوايي در يکي از حملات هوايي دشمن به شهر همدان، عده زيادي شهيد و مجروح شدند. مجروحان در بيمارستان پايگاه و بيمارستان هاي شهر در کنار بيماران عادي و مصدومان ساير شهرها بستري شده بودند و من که مسئوليت فرماندهي پايگاه سوم شکاري همدان را برعهده داشتم، روز بعد از حمله دشمن سعي کردم از تک تک مجروحان، عيادت کنم.در يکي از بيمارستان هاي شهر، در حين عيادت ازمجروحين، چشمم به دختر بچه چهار ساله زيبايي افتاد که چند جاي صورت نگران و معصومش، جراحت برداشته بود. به شدت مي لرزيد و به آغوش يکي از پرستاران پناه برده بود. در پرس و جوي که کردم، متوجه شدم وي تمامي افراد خانواده از جمله پدر و مادرش را در کرمانشاه در بمباران وحشيانه دشمن از دست داده است. در آن موقعيت، انزجار شديدي از اين اقدام غير انساني دشمن، همراه با ترحمي عميق نسبت به آن کودک پژمرده وبي گناه سراسر وجودم را پر کرده بود. صميمانه تصميم گرفتم در صورت امکان و از آن جا که خود دختري ندارم، او را به خانه ببرم و چون فرزند حقيقي خويش از وي نگهداري کنم. تحت تاثير قرار گرفتم  در پي اين تصميم، بررسي نموده و دريافتم که کودک مجروح، مادر بزرگي دارد که بايد موافقت وي را کسب کنم. براي اين منظور و به اتفاق چند تن از همکاران دل سوز به ملاقات ايشان رفتيم و من درخواست خود را مطرح کردم. مادر بزرگ کودک از من به خاطر دل سوزي و خير خواهي تشکر کرد اما از قبول اين درخواست، امتناع ورزيد. همراهان من، که به سرنوشت کودک، علاقه مند شده بودند، سعي کردند به شيوه هاي مختلف، نظر موافق مادر بزرگ را جلب کنند؛ ولي با همه تشويق ها و توضيحات آنها، پاسخ او هيچ تغييري نکرد. نهايتا اضافه کردند که اين دوست و همکار ما که متقاضي سرپرستي نوه شماست، فرمانده پايگاه هوايي منطقه و خلبان است و در مقابل مردم عميقا احساس مسئوليت مي کند و چنين درخواستي از ناحيه او بسيار طبيعي و از سر تعهد اخلاقي و ديني و ميهني است. مادر بزرگ کودک، پس از شنيدن اين مطلب و آگاهي از مسئوليت و شغل من با تامل و تعمقي کوتاه، به سادگي اظهار داشت : - چنانچه ايشان خلباني ماهر و مسلماني مسئول هستند، به جاي نگهداري از اين طفل بي سرپرست، بهتر است مانع حملات شبانه روزي دشمن شوند و به جاي نگهداري از يک کودک، از بي سرپرست شدن صدها طفل ديگر پيشگيري نمايند و حامي و سرپرست واقعي صدها نفر باشند. سخنان مادربزرگ چنان ساده و موثر بود که دوستان مرا از هرگونه اصرارمنصرف نموده و اثر شگرفي بر همه ما گذاشت.چند روز بعد از اين ماجرا، بعدازظهر يک روز شلوغ که من به علت تداوم و حجم زياد کار، قدري احساس خستگي مي کردم، به آشيانه آلرت (اتاق خلبانان آماده) رفتم تا به خلباناني که هموراه براي مقابله با هواپيماهاي دشمن، در آن جا آماده بودند، سرکشي کنم. درکنار آنان نشسته بودم که زنگ آماده باش و پرواز سريع به صدا در آمد. اين نشانه يورش هوايي دشمن به منطقه ما بود. فرماندهي عمليات از مرکز فرماندهي پايگاه شکاري درخواست نمود که با توجه به نزديک بودن غروب آفتاب و ابعاد وسيع حمله، در پاسخ به اين حملات تنها از خلبانان با تجربه استفاده شود. اين اختيار را داشتم که در صورت تمايل، پرواز نمايم. مقدمات کار با سرعت انجام شد و من آماده پروازشدم. پس از بلند شدن با رادار منطقه تماس برقرار کردم و به طرف هواپيماهاي دشمن، سمت گرفتم. پرسنل رادار که صداي مرا شناخته بود، مرتبا درباره حضور گسترده دشمن در فضاي منطقه هشدار مي دادند و بر مراقبت بيشتر تاکيد مي ورزيدند. رادار هشدار مي داد تعداد جنگنده هاي دشمن زياد است از رادار خواستم مرا به طرف دشمن هدايت کند. همچنان که به سوي آنها پيش مي رفتم، زياد بودن تعداد هواپيماهاي دشمن و لحن صحبت اضطراب آميز پرسنل رادار، موجب بروز هيجاني ناخودآگاه در من شده بود. به ياد چهره معصوم آن دختر بچه بي سرپرست و حرف هاي صادقانه و صميمي آن مادر بزرگ کرمانشاهي افتادم. از تصور جناياتي که ممکن بود هواپيماهاي دشمن تا دقايقي بعد مرتکب شوند بر خود لرزيدم. وضعيت خطرناک خودم را به فراموشي سپردم و به خود نهيب زدم که وقت کار است. بي درنگ هواپيماهاي دشمن را در صفحه رادار هواپيماي خودم رديابي کردم. با نزديک شدن بيشتر متوجه شدم که قادر نيستم روي آنها قفل نموده و آنها را از دور، هدف قرار دهم آنها به وسيله دستگاه هاي الکترونيکي مخصوصي مانع کار من مي شدند.اولين و دومين هواپيماي دشمن را پي درپي هدف قرار دادم و ... ناچار آن قدر نزديک تر رفتم که به راحتي در ديد چشمي من قرار گرفتند. يکي از آنها را به عنوان هدف در رنج راداري (برد راداري) خود قرار دادم و اولين موشک را به طرفش رها کردم. چند ثانيه بعد، اصابت موشک را به آن هواپيما، به چشم خود ديدم. لحظاتي چند گذشت، احساس کردم که يک هواپيماي ديگر عراقي درحالت پرواز جمع دور، با من پرواز مي کند. خلبان کابين عقب هم که متوجه جريان شده بود، تعجب زده پرسيد : - اين ديگه چيه ؟ چيکار مي خواهد بکنه؟ نتوانستم پاسخ او را بدهم چون ناگهان ديدم هواپيماي عراقي دارد با افزايش سرعت، فاصله خود را از ما کم مي کند. من هم با يک تصميم ناگهاني بلافاصله و به شدت به سمت او گردش کردم و پس از عبور از بالاي سرش به طرف او برگشتم و با مسلسل به سمتش شليک کردم. اصابت گلوله ها و جرقه هاي ناشي از آن را بر بدنه هواپيما به چشم مي ديدم. هواپيماهاي عراقي درحال فرار بودند که ... در همين حال، خلبان کابين عقب با هيجان گفت: - بالا را نگاه کن. ديدم دو هواپيماي ديگر دشمن در ارتفاع دو، سه هزار پايي بالاي سر ما پرواز مي کنند. تمامي موشک هاي مان را قبلا رها کرده بوديم و بجز چند تير فشنگ باقي مانده مسلسل، چيز ديگري براي دفاع از خود نداشتيم. از لحاظ بنزين نيز براي مراجعت به پايگاه در مضيقه بوديم. اما آن دو هواپيما هم بيشتر حالت فرار داشتند تا حالت حمله و اين خطر از سر ما گذشت. هواپيمارا به طرف پايگاه هدايت نمودم. در مسير بازگشت به پايگاه، درحالي که خيال مان نسبتا از ناحيه دشمن آسوده شده بود، ناگهان خلبان کابين عقب از وجود هواپيماي دشمن در پشت سرمان خبر داد و وحشت زده فرياد زد: - ما را هدف گرفته اند. هواپيما مورد هدف قرار گرفت ثانيه اي نگذشت که هواپيماي ما به شدت تکان خورد و شروع به از دست دادن ارتفاع کرد و من خود، ترکش انفجار موشک هاي دشمن را در اطراف هواپيما ديدم. درحالي که فشار منفي را تحمل مي کرديم، خلبان کابين عقب پيشنهاد کرد هواپيما را ترک کنيم. در آن لحظات، از غرب به سوي کرمانشاه، در پرواز بوديم و پدافند زميني منطقه آتش سنگيني را به اجرا در آورده بود و ما در صورت ترک هواپيما از آتش پدافند خودي، مصون نبوديم. به ناچار از پريدن و ترک هواپيما منصرف شديم. در عين نااميدي و رسيدن به اين احساس که همه درها به روي مان بسته شده، با همه وجود با خلوص تمام، يازهرا گفتم و فرمان هاي هواپيما را گرفته شروع به اوج گيري نمودم. متوجه شدم که هواپيما قابل پرواز است. حرکت خود را به طرف پايگاه ادامه دادم. آخرين هواپيماي عراقي که ما را تعقيب مي کرد نيز دست از تعقيب ما برداشت و ترجيح داد که منطقه را ترک کند. رادار زميني خودي مکررا در مورد حضور هواپيماهاي دشمن در فضاي منطقه، هشدار مي داد و از ما مي خواست که به سرعت به پايگاه برگرديم. من که از دفع دشمن و سقوط دو فروند هواپيماي عراقي و پاک شدن آسمان منطقه راضي و شوق زده بودم، به همکارم در کابين عقب گفتم: - دست مان درد نکند نبرد جانانه اي بود. هواپيما را به سختي به زمين نشاندم با آن که هواپيماي ما مورد اصابت موشک واقع شده بود و هوا هم رو به تاريکي مي رفت، از شدت خوشحالي به خاطر سلامت و موفقيت مان، چند بار هواپيما را حول محور طولي به چرخش در آورده و ابراز شادماني کرديم. دقايقي بعد به مقصد رسيديم و عمل فرود به راحتي انجام شد. هوا کاملا تاريک شده بود. هواپيما را به طرف پناهگاه، در نزديکي اتاق آلرت هدايت کردم و در محل مربوط، پارک و خاموش نمودم. هنگام خارج شدن از پناهگاه، با استقبال صميمانه دوستان و همکاران خلبان و مکانيسين روبه رو شدم که بي اختيار فرياد الله اکبر سرداده بودند و مرتبا صلوات مي فرستادند. از دوستان استقبال کننده تشکر کردم و سپس به اتفاق آنها به منظور بررسي خسارات، از هواپيما بازديد کرديم. با کمال تعجب و شگفتي مشاهده کرديم که ميزان خسارت هاي وارد شده به هواپيما خيلي بيشتر از تصور است؛ به طوري که تمامي سکان هاي افقي عقب هواپيما از بين رفته بود و جاي سالمي در بدنه هواپيما وجود نداشت. از اينها شگفت انگيزتر اين که ترکش يکي از موشک هاي دشمن، داخل خرج پرتاب تنها موشک رها نشده ما که نتوانسته بوديم از آن استفاده کنيم فرو رفته بود ولي آن را منفجر نکرده بود. به راستي معجزه اي رخ داده بود اين همه باعث تعجب من و ساير حاضران گرديد که چگونه ممکن است هواپيما با از بين رفتن دم، باز هم بتواند به صورت عادي پرواز کرده و سالم در باند فرود آيد؟ چگونه ترکش فرو رفته در موتور موشک آن را منفجر نکرده است؟ و... کارشناس قسمت مواد منفجره در پايگاه مي گفت: - نه من و نه هيچ يک از پرسنل فني پاسخي عملي براي آن چه مي بينيم، نداريم. اکنون که مدت ها از آن ماجرا گذشته استف هنوز هم جوابي نداريم جز اين که صميمانه اعتراف کنيم هرچه بود از توسل و توجه بود. توجه به عالم بالا و توسل به معصومين (ع)، آن چه روي داد براي من و همکارانم درسي تازه و براي دشمن مايه هراس و وحشت بود، بدين ترتيب که در تمام ماه بعد هيچ هواپيماي دشمني در آسمان کرمانشاه ديده نشد. منبع : ساجد 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 453]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن