واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > سلحشور، یزدان - مجموعه ی «گم شده»ساخته ی راما قویدل اثر قابل توجهی ست آن هم در روزهایی که تلویزیون ایران عمیقا دچار گرته برداری از آثار پر بیننده ی امریکایی ست حداقل قضیه این است که قرار نیست شبیه «هم نام» بسیار مشهورش باشد . زندگی تریلری اوخر دهه ی هشتادی ما! یزدان سلحشور یک:از این قویدل تا آن قویدل مجموعه ی «گم شده»ساخته ی راما قویدل اثر قابل توجهی ست آن هم در روزهایی که تلویزیون ایران عمیقا دچار گرته برداری از آثار پر بیننده ی امریکایی ست حداقل قضیه این است که قرار نیست شبیه «هم نام» بسیار مشهورش باشد و از هویتی مستقل برخوردار است.زن محوری این مجموعه هم ارتباطی ندارد با موج فمینیستی سینما و تلویزیون ما که به جای پرداختن به حقوق زنان، از حقوق مردان می کاهد و البته به حقوق این گروه اجتماعی هم نمی افزاید! تریلر ی که در این مجموعه شاهدش هستیم از نوعی ست که این روزها می شود در مجموعه ی«راهب» دید یعنی از مسیر تولید «ناقهرمان» می گذرد. ناقهرمانانی که در دهه ی هفتاد میلادی شبکه های تلویزیونی را به تسخیر خود درآورده بودند: «راک فورد» با آن اتومبیل درب و داغانش که دائم خرج می گذاشت روی دستش ؛ «کوجک» با آب نبات چوبی اش که استعاره ی تر و تمیزی بود ازتضاد میان جامعه ی درب و داغان امریکا با کودکی های یک میانسال کله تاس که یادآور ضد قهرمان قصه ی سوپرمن هم بود؛ «کنن» با آن اضافه وزن وحشتناک اش که نمی توانست بدون نفس نفس زدن دو قدم راه برود یا حتی آن کار آگاه جوان «خیابان های سانفرانسیکو» با بازی مایکل داگلاس که دست پاچگی وحیرانی اش داشت مثل آن بارانی به وام گرفته از «کلمبو» ، ازتن اش می ریخت. حتی مابه ازای مونث «شفت» هم شباهتی به «زن اتمی»[بانام اصلی «جمی»] نداشت نه! کریستی لاو انگار درست از وسط انقلاب 1968بیرون آمده بود [انقلابی بی قهرمان که «مالرو»ی قهرمان دوست را با خود همراه نکرده بود]. البته این کاشف معمای درگیر با مشکلات یک زن خانه دار ایرانی شباهت اش با کریستی لاو فوق العاده اندک است و بیشتر یادآور همتای مونث «ناوارو»ست[یک «ناقهرمان» دیگر!] با آن دو دخترش که این جا بدل به دو پسر شده. این ناقهرمانی توانسته در فیلمنامه بریکی مشکلات عمده ی تریلر های ایرانی فائق بیاید:پیچده نبودن معما. تمرکز متن بر زندگی خانوادگی [البته به دور از حواشی نالازم خاص ملودرام های ایرانی] توانسته مثل شگردهایی که شعبده کاران به کار می بندند تا حواس مخاطبان را از کلک خود منحرف کنند کارآمد باشد. گرچه می توان در این میان بر ازدحام خون در برخی از سکانس ها عیب گرفت این ازدحام با قواعد «زیرژانر» ناقهرمان سازی سر سازگاری ندارد همچنان که با محور قرار دادن دو کودک در قصه. دردهه پنجاه، تریلر سازی درتلویزیون ایران باامیر قویدل قوت گرفت و اکنون انتظار می رود این قویدل تازه به میدان آمده بتواند همان تحولی را که آن جوان دهه ی پنجاهی در تریلر سازی ایرانی پدید آورد دردهه ی هشتاد رقم بزند. دو:فخیم زاده ی این روزها فخیم زاده رابا «میراث من جنون» می شناسیم وبا «تشریفات»[که گرته برداری فیلمی از روسلینی ست] وبا «همسر» وبا چند قسمت در یادماندنی از «ولایت عشق»[ از سقوط بغداد تا ترور فضل بن سهل] وبا «خواب و بیدار». «ساختمان 85» در این میان جایگاه مشخصی ندارد مگر در حوزه رونویسی از روی دست خود!تریلری کم جان که قدرت همراه سازی مخاطبان عام را با خود ندارد و مخاطبان خاص را هم بی خیال خود می کند. واقعا چرا ؟کارنامه ی او تا به حال خیلی پر دست انداز بوده و این دست انداز ها تناسبی ندارند با دانش غنی سینمایی او و همچنین یادآور دست انداز های کارنامه ی فیلمسازی دیگرند که روزگاری نامش با نام فخیم زاده گره خورده بود: میرلوحی. واقعا چه نسبتی بود میان «تپلی» و «اشباح» با«شیلات» و«شورش»؟ وچه نسبتی هست میان «همسر» و«خواستگاری»؟ فخیم زاده هم همان فخیم زاده ی قدیم! چرا«ساختمان 85» ریتم ندارد؟ چرا بازی ها[حتی مال حرفه ای ها]تعریفی ندارد؟ چراآن فخم زاده ی «میراث من جنون» جایش به عنوان یک بازیگر پیشنهاد دهنده در سینما وتلویزیون ما خالی ست؟یک نفر باید به این سوال ها جواب بدهد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 373]