تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  بنر تستی
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805493440




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

خاله لیلا


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: خاله لیلا
روز پرستار
سلام اسم من هدی است. من دیروز با پدر و مادرم به بیمارستان رفتیم.بین راه مادرم یک دسته گل بزرگ و یک جعبه شیرینی خرید.وقتی به بیمارستان رسیدیم، مادرم به بخش اطلاعات رفت، بعد از چند دقیقه خاله لیلا با لباس و مقنعه سفید از پله ها پایین آمد.من و پدرم به طرف آنها رفتیم.مادرم دسته گل و جعبه شیرینی را به او داد.خاله لیلا ما را به اتاقش برد و برای ما چای ریخت.من از مادرم پرسیدم که چرا امروز با دسته گل و شیرینی به اینجا آمدیم؟مادرم دستی روی موهایم کشید و گفت: عزیزم آخه امروز روز پرستاره.من پرسیدم: پرستار یعنی چی؟مادرم گفت: وقتی آدمها بیمار می شوند برای معالجه به بیمارستان مراجعه می کنند، بعد از تجویز دارو اگر حالشان خیلی بد باشد باید چند روز در بیمارستان بمانند در این چند روز که فرد بیمار در بیمارستان است به کسی نیاز دارد تا از او مراقبت کند و سر وقت داروهای او را برایش بیاورد، این کار مهم به عهده پرستاران بیمارستان است.از مادر پرسیدم: خوب چرا امروز رو برای روز پرستار انتخاب کردند؟خاله لیلا خندید و گفت عزیزم امروز روز ولادت حضرت زینب (س) است، چون ایشان در زمان جنگ امام حسین با دشمن از برادر بیمارشان امام سجاد نگهداری و مراقبت می کردند، به همین خاطر امروز را به عنوان روز پرستار انتخاب کرده اند.من هم به خاله لیلا روز پرستار را تبریک گفتم و بعد از خوردن چای و شیرینی از بیمارستان خارج شدیم.تمام راه به این فکر کردم که من هم می خواهم پرستار شوم. پرستو 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1409]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن