واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: آه از آن ساعت که تبیانی شدم
شعر زیر را یکی از کاربران خوش ذوق سایت درباره تبیان سروده ،و کاربر نمونه تبیان آن را در وبلاگ خود (McLaren) ثبت کرده است ، خواندنش را برای همه کاربران خالی از لطف ندیدم .از مجنونu بخونید:نـوجـوانیهـای مـن در کــوی و بــرزن میگـذشـتمـثــل نــخ از روزن بــاریـک ســـوزن میگــذشـــتنــوجـوانیهـای مـن یـک شــور بیانــدازه بـــــــودیـاد وقـتـی کـه هــدف در ذهــن ِ مــن دروازه بــودتــا کــه روزی بیخـبــر رایــانــه بــابــایــم خـریــــدکـودک خـوشـحـالِ شـب از کـوچـه تـا مـنـزل دویـداولــــش رایـــانــــه را از بــهــر بـــازی خــواســتــمهــر چــه میکـُــشتم ولیــکـن آخـرش میبـاختـمداشـتــم کــمکــم از ایـن بـابــت روانـی میشـدمبـا خـودم درگـیـــر یـک جنــگ جهــانی مـیشــدم.*.*.*.... آه از آن ساعت و آن سالی که تبیـانی شـــدمعـضـوی از اعـضــای ایـن وبسـایــت ایرانی شدمبـا اکـانـت ِ رایـگـان تـبـیــان مــرا ایــنجـا کـشـیــدمـن بـــه دام افــتــادم و صــیــاد مـن هـورا کشیـددر پـس ِ هـر روشـنی تـاریـکی و خامـوشی استهـر کـه تـبـیـانی شود زیر ِ سر خاموشی(1) استثـبـت مـطـلـب، انـجـمـنهـا، چـت، اکـانت رایـگـانسـایـت لـوح و مـِـهر و ... آری خانـهی همسایگاندســت خـود را تــوی هـر سـوراخ تـبـیـان بــردهامخاک تـــبـــیــــان را از آن ایـــام دیــریــن خـوردهامپــول قـبــض تـلــفـن ِ مـــا گـــاه غــوغــا میکـنـدپـیــش بــابـــا نــوگـلـش را پــاک رســوا میکـنــدهــر کسی با دیدن این قـبـض مـجـنـون میشـودمـوی خـود را میکـِشـد آری پـریـشـون میشـودهـر دو مـاه از روی بــابــا مـاچ مـحــکـم میکـنــم: «بـاشه بـابـا بعد از این از مبلغش کـم میکنم».*.*.*.مـن نـمیدانـم کـه تـبیـان کی رهایـم میکــنـد؟در نـبـودش یـک نـفــر گــویــا صــدایــم میکــنــدیاد مجنون(2) میکنم گویی که او هم میسـرود!«کـار تـبـــیـان اعتـیـادست» و چـه زیبا گـفته بـودیـک نصحیــت بشنـو از مـن کـان ثمر دارد حسـنآه ... تبیـان هم حسن! با خود خطر دارد حسـن!.*.*.*.یــاد آنهـایی کـه از تـبـیـان فـراری گـشـتـــهانـدروی لـوح سـیـنـهی مــا یــادگـــاری گـشـتــهانـدیـاد زوجیـنی کـه تـبـیـان آشـناشان کـرده اسـتآن رفیـقـانی کـه وصل از ما جداشان کرده استیــــا رب آنهــا را خــودت پـــایـنــده و پــیــروز داردر مـسـیـر زنـدگـیـشـان هــــمدل و دلســوز داریــاد آنهــایـی کـه از تـبـیــان خوشیها دیـدهاندروزگـاری ایـن مـیــان بــا دوسـتــان خنـدیـدهانـــدبـعـضی از آنها کـه اکـنـون رفـتـهانـد و نیستـنــددر کــلاس مـهـربـانی، درس ایـمــان بـیـسـتــنـد!.*.*.*.میرسـد روزی کـه مـا هـم قصد رفتن میکنـیـمآتــشی در سیـنـهی ایـن کهنـه خـرمـن میکنیمیــاد مــا میمـــانــد از مــــا و ز خـاطـــر مـیرود!یـــاد مــا را هــم زمـــان از یـــاد ایـشــان میبـردپـیش دنیـا هـم حقیـقی هـم مجـازی زنـدگیستزنــدگی بــا آن بـسـازی یـا نسـازی زنـدگـیـسـتبهار86، کاظم بهمنیپ.ن * تبیان: روشن شدن(1) خاموشی: حجت الاسلام خاموشی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی (2) مجنون: یکی از اعضای قدیمی تبیان که خیلی وقته نیست و توی همایش بزرگ تبیان در سال83 اون شعر سهراب رو برای تبیان تغییر داده بود که:سایت تبیان چه کم از گوگل و یاهو دارد،چشم ها را باید شست.اون قسمت از شعرش که مدنظر من بود جایی بود که میگفت تبیان ما رو معتاد خودش کرده... (عین مطلب رو یادم نیست)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 289]