واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: آیا عزاداری های ما قبول است؟ حسين رمضاني خردمردي [email protected] مقدمه محرم آغاز سال نو هجري قمري و آغاز عزاداری شيعيان است. سالهاست که مردم ايران با آزادی کامل و هر آن گونه که خود می خواهند برای امام سوم، حضرت سيدالشهدا (ع) عزاداری می کنند و بعد از آن به هم می گويند «عزاداری قبول». در اين نوشتار برآن شدم بي پرده، فلسفة عزاداری را گوشزد کنم و صريح و صادقانه بگويم که عزاداریهاي بسياري از ما، مقبول نيست و اگر هم خداوند و به تبع او ائمة اطهار عنايتی میکنند، نه به خاطر عزاداری ما که به خاطر بزرگواری خود آنان است. 1: حضرت امام حسين (ع) همة ما امام حسين (ع) را در ذهن خود به گونهای که مظهر ايمان، شجاعت، شهامت، ايثار و ديگر سجايای اخلاقی است تصور کرده و میکنيم. در اينجا ابتدا لازم است به بازشناسی خود از امام حسين (ع) بپردازيم تا تأمل كنيم چرا آن چنان شخصيتی «مظلومانه شهيد» شده است. امام حسين (ع) فرزند امام علی و حضرت زهرا (سلام الله عليهما) و نوة دختری پيامبر گرامی اسلام (صلی الله عليه و آله) است. احاديث بسياری از پيامبر اکرم (ص) در وصف کرامت و بزرگی آن حضرت و برادر بزرگوارش امام حسن (ع) نقل شده است. از جمله احاديث بارز و مشخص در اين كه اين پنج تن، مشمول لطف خداوند متعالند، حديث شريف کساست. در اين حديث به صراحت آمده است که خداوند فرمود: «به راستی که آسمان برافراشته، زمين گسترانيده، ماه روشنی دهنده، خورشيد تابنده، فلک چرخنده، دريای جاری و کشتی رونده را خلق نکردم؛ مگر در دوستی و محبت اين پنج تنی که در زير اين عبايند»! 2: قيام امام حسين (ع) امام حسين (ع) در زمانی قيام کرد که يزيد بن معاويه به شکل موروثی به جای پدر بر تخت خلافت (سلطنت) نشست. حدود ده سال قبل از آن، برادر بزرگترش، حضرت امام حسن مجتبی (ع)، با معاويه، پدر يزيد، صلح کرد و از حکومتی که مردم با عنوان خليفه به او واگذار کرده بودند، دست کشيد. دقيقاً بيست سال پس از آن صلح حکيمانه و ده سال پس از شهادت مظلومانه امام حسن (ع)، امام حسين با حرکتی که در ظاهر 180 درجه با اقدام برادرش تفاوت داشت، برای گرفتن حکومت از يزيدی که بر خلاف مواد صريح صلحنامه، به جای پدر نشسته بود، قيام کرد. شايد در ظاهر، صلح امام حسن با قيام امام حسين (عليهما السلام) تناقض داشته باشد؛ اما با تأملی کوتاه، هدف همة اقدامات ائمه اطهار را میتوان در اين حديث حضرت علی (ع) يافت که «حکومت بر شما، نزد من، مانند آب بينی بز يا کفش چند وصله دار است؛ مگر اين که با آن حقی را برپای دارم يا از ظلمی جلوگيری کنم.» با اين وصف، پيامبر اكرم (ص) پس از هجرت، حکومتی در مدينه تشکيل داد؛ زيرا در آن دوره با «حکومت» میتوانست حقی را به پا دارد و از ظلمی جلوگيری کند؛ حضرت علی (ع) پس از رحلت پيامبر برای اين 25 سال خانهنشين شد که با «آن حکومت» نمیشد حقی را بهپا داشت و وقتی که شد، آن را به دست گرفت. امام حسن (ع) هم دنبالهروي صراط مستقيم پدر شد؛ اما وقتی حکومت (به واسطة به گمراهی رفتن مردم و نامقبول شدن حکومت عدل در نزد آنان) دوباره ماهيت احقاق حق کردن خويش را از دست داد و امام حسن (ع) نيز آن را رها نمود و با دقت در تنظيم صلحنامه، سعی کرد در بيشتر شدن دامنة ظلم آن تقصيری از او نزد خداوند نباشد؛ امام حسين (ع) نيز همان کرد که امامان قبلی او کردند: تا زمانی که مردم میخواستند به گمراهی بروند، به دنبال احقاق حق بدون حکومت بود و وقتی که مردم «وسيلة حکومت» را به او پيشنهاد کردند، دور از شخصيت خود در نزد خداوند ديد که در سطحی گستردهتر به احقاق حق و جلوگيری از ظلم نپردازد؛ همان گونه که بلافاصله، وقتی در صحرای نينوا ديد که مردم ديگر خواهان حکومت او نيستند، آمادگی خود را برای «بازگشت از هجرت به کوفه» به دشمنانش اعلام کرد. اما اين که چرا سرنوشت امام حسين (ع) و اقدام سياسی او در برابر حکومت با اقدام و سرنوشت پدر و برادر بزرگوارش متفاوت بود را بايد در تفاوت نوع برخورد يزيد با معاويه و ديگران جستجو کرد؛ معاويه از امام حسن (ع) مشارکت در ظلم را خواستار نشد. به بيانی آشکارتر، معاويه از امام حسن (ع) برای حکومت ظالمانة خود بيعت نخواست و همين گونه امام علی (ع) حاضر به بيعت مرسوم با ديگران برای خلافت نشد؛ اما يزيد از امام حسين (ع) قول همراهی در حکومت ظلم را درخواست کرد. يزيد با بيعت، از امام حسين (ع) میخواست که به او قول دهد در حکومتش اخلال نکند و بگذارد که او هر ظلم و ستمی که میخواهد بکند و امام اعتراضی نکند. اين بود که شخصيت امام حسين (ع) حتی برای ذرهای مشارکت در ظلم و گناه را نپذيرفت و به سوی شهادت شتافت. 3: شهادت امام حسين (ع)در حديثی از پيامبر اکرم آمده است که «يا حُسَين اِن الله َشاءَ اَن يَراکَ قَتِيلاً»؛ يعنی «ای حسين! خداوند خواست که تو را کشته شده ببيند». با اين حديث، قطعاً هر آرزو و حسرتی که داير بر شهيد نشدن امام حسين (ع) باشد، بيهوده است؛ به عبارتی بهتر، خدا خواست که امام حسين (ع) با خاندان و يارانش در روز عاشورای سال 61 هجری قمری در کربلا تشنه و تنها و غريب، گرفتار قومی لعين شوند و با او و خاندانش آن جفا کنند که کردند و ما همه ساله برای آن میگرييم. آری خدا خواست که امام حسين (ع)، حضرت ابوالفضل(ع)، حضرت علی اکبر(ع) و ... در صحرای داغ کربلا گرفتار قوم بیوفا شوند و به شهادت برسند. بنابراين، وقتی خدای امام حسين (ع) ـ کسی که دوستی ما نسبت به امام حسين (ع) در مقابل دوستی او هيچ است ـ برای او اين گونه خواست، ما چرا گريه کنيم و بر سر و سينه بزنيم؟ به راستی چرا؟اينجاست كه به فلسفه عزاداري ميرسيم! 4: فلسفة عزاداری سؤال بالا با پاک کردن صورت مسأله حل نمیشود. يعنی نمیتوان گفت که چون خدا خواست که امام حسين و يارانش شهيد شوند، پس عزاداری چيز بيهودهای است؛ زيرا همان گونه که احاديث به ما میگويند «حوادث کربلا خواست خداوند برای امام حسين (ع) بوده است»، احاديث بسياری نيز لزوم عزاداری برای امام حسين (ع) را گوشزد میکند و احاديث بسياری يادآوری میکند که گريه برای امام حسين (ع) و عزاداری برای آن حضرت، از امور مستحبِ مهمی است که نبايد ترک شود. پس بايد دوباره درباره شهادت امام حسين (ع) فکر کرد. امام حسين (ع) خود فرموده است که برای امر به معروف و نهی از منکر و احيا يا اصلاح دين جدش قيام کرده است. با اين وصف هدف امام حسين (ع) از قيام و شهادتش برای ما هم مشخص است؛ اما عزاداری برای کسی که به ارادة خود قيام کرده و قضا و قدر الهی بر شهادتش قرار گرفته، چه فايدهای دارد؟ در پاسخ به اين سؤال دو جنبة کلی به ذهن میرسد: اول اين که عزاداری ما برای امام حسين (ع) مفيد است و با زنده نگهداشتن ياد او و خاطرة رشادتها و ايثارش در تاريخ، نفعی به او میرسد؛ مثلاً جايگاه او را نزد خداوند متعالیتر میکند. اين گفته، سخنی پوچ و بیاساس است؛ زيرا واضح و آشکار است که امام حسين (ع) مقامی شامخ نزد خداوند داشته و اطاعت او از خواستِ خداوند، اين جايگاه را برای او فراهم نموده است نه بر سر و سينه زدنهاي ما؛ بنابراين، عزاداری کردن يا نکردن و گريستن و نگريستن ما تأثيری بر آن ندارد. دوم اين که عزاداری امام حسين (ع) برای ما فايده دارد؛ زيرا کاری که ما میکنيم بايد برای ما مفيد باشد و تأکيد ائمه اطهار بر ثواب عزاداری برای عزادار امام حسين (ع) تأئيدی بر اين نکته است مفيد بودن است. اما اين عزاداریهای مکرر و اين گريستنها و بر سر و سينهزدنهای دائمی، چگونه ميتواند برای ما مفيد باشد؟ به نظر می رسد در صورتی مفید است که در عمل نمودی داشته باشد. به راستی نمود عملی عزاداریهای ما چيست؟ براي دريافتن پاسخ اين سؤال، بايد فلسفه عزاداري را دوباره بازگشود: يقيناً فلسفة عزاداری، همانا، در راستاي فلسفة قيام امام حسين (ع) است: امام حسين (ع) برای احيای دين جدش قيام کرد؛ دين اسلام؛ دينی که ما پيرو آنيم؛ پس فلسفة عزاداری هم ادامة راه امام حسين (ع) است: «اصلاح امت» با «امر به معروف و نهی از منکر» يا به عبارتی بهتر «اصلاح امت و احيای عناصر اسلام ناب محمدي». سخن پاياني حال اگر ما در عزاداريهايمان چيزی از احيای دين يا امر به معروف يا نهی از منکر ببينيم، در راستاي هدف سيدالشهدائيم و ميتوانيم به مقبولي عزاداريمان اميدوار باشيم؛ اما اگر عزاداري و ايام محرم را همان گونه به پايان ببريم که شروع کردهايم؛ يعني دروغگو وارد ايام عزاداري شويم و با دروغگويي آن را به پايان ببريم؛ يا با فحش و ناسزا گفتن به اين و آن، آغاز و بدون درنگي بر اين رفتار گناه، به پايان ببريم؛ و خلاصه اگر بر خلاف مولايمان امام حسين (ع) اهل امر به معروف نباشيم و پس از ده روز عزاداري نيز ندانيم امر به معروف چيست، سالها عزاداری کردن هم فايدهاي براي ما ندارد. به جرأت می توان گفت که در چند سال اخير، تنها اقدامی که با فهم فلسفة قيام امام حسين (ع) در زمينة عزاداریها انجام شده، امر به معروف مقام معظم رهبري برای اقامة نماز در هر جاي عزاداري در ظهر عاشورا بوده است. خلاصه اين که: به نظر نگارنده، بايد با تفکر و تعقل بيشتر عزاداری کنيم. بايد ابتدا از دين محمد (ص) بيشتر بدانيم، بعد دربارة آن بيشتر فکر کنيم، عمل کنيم و سپس با عزاداری اعتقادات و اعمالمان را تقويت کنيم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 544]