واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: اهداي اعضاي بدن زني که قرباني جنايت خانوادگي شد ادامه بررسي ها نشان داد عباس دبير آموزش و پرورش بوده و سابقه ابتلا به بيماري هاي رواني داشته است. خانواده زني ميانسال که به دست شوهرش کشته شده بود، اعضاي بدن وي را به چند بيمار اهدا کردند. به گزارش اعتماد عصر روز چهارشنبه 13 آذرماه، طي تماس تلفني افسر نگهبان کلانتري 111 هفت چنار از سقوط مرگبار مرد ميانسالي مطلع شد. بلافاصله پس از اعلام اين خبر اکيپي ويژه از ماموران به محل حادثه اعزام شدند تا در اين باره به تحقيق بپردازند. افسران پليس در بدو ورود به محل حادثه با پيکر غرق در خون مردي به نام عباس - 49 ساله - روبه رو شدند و پس از تحقيقات مقدماتي دريافتند وي لحظاتي قبل از خانه اش واقع در طبقه سوم همان ساختمان سقوط کرده و در دم جان باخته است. در ادامه ماموران به آپارتمان عباس رفتند و دو فرزند خردسالش را در حالي که در کنار پيکر نيمه جان مادرشان بهت زده ايستاده بودند، مشاهده کردند. اين زن که اعظم نام داشت بر اثر ضرباتي که به سرش اصابت کرده بود، بيهوش شده و خون از سرش جاري بود. در چنين شرايطي موضوع به حسين روشن بازپرس کشيک قتل تهران گزارش شد و در فاصله زماني کوتاهي اکيپ امدادي اورژانس تهران نيز خود را به بالين زن مجروح رساندند. پس از حضور بازپرس روشن در محل حادثه تحقيقات ويژه براي فاش شدن علت سقوط عباس و همچنين دليل مجروح شدن اعظم آغاز شد. دو فرزند اين زن و شوهر به نام هاي فرزانه - 12ساله - و فرشاد - هشت ساله - در حالي که به خاطر فوت پدر و وضعيت اسفبار مادرشان وضعيت روحي نامناسبي داشتند، به تشريح ماجرا پرداختند. در اين بين از بيمارستان لقمان که اعظم به آنجا منتقل شده بود، خبر رسيد اعظم دچار ضربه مغزي شده و در اغما به سر مي برد.دو فرزند عباس و اعظم در بازجويي ها گفتند پدرشان، مادرشان را مجروح کرده و سپس خودش را کشته است. فرزانه حادثه را اين طور شرح داد؛ من و برادرم در اتاق مان بوديم و مادرم در حال نماز خواندن بود. صداي مادرم را که داشت نماز مي خواند مي شنيدم اما بعد از چند دقيقه نماز خواندن او با صداي ناله قطع شد. من و فرشاد با شنيدن اين صدا پيش او رفتيم و پدرمان را در حالي که با يک کپسول پيک نيک در حال ضربه زدن به سر مادر بود، ديديم. پدرم که خيلي عصباني بود وقتي ما را ديد تنبيه مان کرد و به اتاقش رفت. اين در حالي بود که سر مادرم خوني شده بود و ناله مي کرد.همان موقع بابا با موبايلش با يک نفر تماس گرفت و گفت زنم را کشتم و حالا مي خواهم خودم را به پايين ساختمان پرت کنم. از اين زندگي نکبت بار خسته شده ام. بعد از آن پدرم دوباره چند ضربه به سر مادرم زد و جلوي چشمان من و برادرم پنجره را باز کرد و خودش را به پايين انداخت. پس از افشاي ماجرا جسد عباس به پزشکي قانوني انتقال يافت و تحقيقات براي روشن شدن ابعاد زندگي اين مرد ادامه پيدا کرد و ادامه بررسي ها نشان داد عباس دبير آموزش و پرورش بوده و سابقه ابتلا به بيماري هاي رواني داشته است. ماموران هنگامي که به جست وجوي وسايل شخصي او پرداختند چند نسخه پزشکي مربوط به يکي از بيمارستان هاي بيماران رواني پيدا کردند. به دست آمدن اين نسخه ها و همچنين پرس و جو از آشنايان عباس باعث مطرح شدن اين فرضيه شد که او به خاطر مشکلات رواني دست به اين اقدام زده است. به رغم تحقيقات گسترده يي که در مورد اين پرونده صورت گرفت همچنان دو سوال بي پاسخ در برابر کارآگاهان قرار داشت نخست آنکه عباس پيش از خودکشي با چه کسي تماس گرفته بود و ديگر اينکه آيا بيماري رواني مرد ميانسال در چه مرحله يي قرار داشته و آيا اين بيماري به حدي بوده که او صرفاً به خاطر جنون دست به اين اقدام جنون آميز بزند يا نه. در شرايطي که تحقيقات پليس در اين باره ادامه داشت تلاش پزشکان براي نجات اعظم بي نتيجه ماند و او دچار مرگ مغزي شد. به همين دليل تلاش ها به گرفتن رضايت از خانواده او براي اهداي اعضاي بدنش معطوف شد و سرانجام خانواده اعظم که فرزندشان را از دست رفته مي ديدند به اهداي عضو راضي شدند و اعضاي بدن اعظم به چند بيمار نيازمند هديه شد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 423]