تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  حضرت فاطمه (س):آن گاه كه در روز قيامت برانگيخته شوم، گناهكاران امّت پيامبر اسلام را شفاعت خواهم كرد....
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804699867




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

كاروان مي رود


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان:  كاروان می رود 
راهیان نور
قدم به مناطق جنوب كه می گذاری آسمان دلت بارانی می شود ، دیدگانت به اشك می نشیند و بغضی سنگین راه گلویت را می گیرد. از كنار شهرها كه می گذری بانگهای گرم و معصوم ، خود تو را به ضیافت سالهای جنگ فرا می خوانند و با تمام وجود ، زخمهای تنشان را در برابر دیدگانت به تماشا می گذارند تا روایت گر استقامت و ایثارشان باشی. آری! و تو عاشقانه به دیدارشان می شتابی! می دانی كه هنوز حرفهای ناگفته زیادی برای گفتن دارند. اما دریغ ! از محرمی كه گوش به حرفهای دلشان بسپارد.از میان شهرها غریب تر ، خرمشهر را می یابی خرمشهری كه هنوز آثار جنگ را بر پیشانی سترگ خود به یادگار دارد.خرمشهری كه زیر بارش رگبارهای آتش دشمن، چشمهای به خون نشسته اش را تقدیم غروب كرد خرمشهری كه مردانش كوهی از ایثار و شهامت بودند. مردانی كه عاشقی را در لبیك به امام و مقتدایشان به اوج خود رسانده بودند.سراغ بچه های جنگ را می گیریم ، او را می یابیم مردی از تبار مردان مرد! مردی از تبار آلاله های جا مانده از قافله شهدا ء! چقدر صمیمی با بچه ها برخورد می كنند! هنوز سادگی و صفای بچه های جنگ را دارد، با حرفهایش ما را به آن سالها می برد. گرم صحبت كه می شود برایمان از خرمشهر می گوید ، نگاه اشك ، میهمان ناخوانده چشمانش می شود ، جنان دقیق و لحظه به لحظه وقایع را برایمان بازگو می كند كه انگار همین دیروز بوده كه این حوادث اتفاق افتاده است.می گوید ! وارد این جا كه می شوی باید با وضو وارد شوی ! چرا كه قطعه قطعه این خاك بوی بچه ها را می دهد ، كوچه ای را نمی توانی پیدا كنی كه آغشته به خون شهیدی نباشد. می گوید وقتی شهید مرتضی آوینی این جا می آید تا از زبان بچه ها حرف بكشد نمی تواند چرا كه این جا هنوز هم حماسه هست. هنوز هم ایثار هست.وقتی از شب سقوط خرمشهر می گوید: یادی هم از شهید دانشجو «بهروز مرادی» می كند از او می گوید از حماسه هایش ، از بزرگی روحش!می گوید ، شبی كه حماسه ها به اوج خود می رسند ، شبی كه گلوله ها و تیرها بر تن چاك چاك بچه ها می نشیند شبی كه فریادهای « یا زهرا»« یازهرای » بچه ها بلند می شود شبی كه لحظه های ملكوتی دیدار معشوق بر چهره ها جلوه گر می شود شهید مرادی می آید درست زیر همین پل ( اشاره به پل خرمشهر) صدای كارون را ضبط می كند ، صدای بچه ها را ضبط می كند آن شب به جای اشك خون می گرید. وقتی از او علت را می پرسند، جواب می دهد: « مگر نمی بینید كارون دارد بچه ها را با خود می برد. مگر نمی بینید صدای «یا زهرا» « یا زهرای » بچه ها از دل كارون شنیده می شود، مگر ناله های عاشقانه بچه ها را نمی شنوید كه در راه رسیدن به دوست بی قراری می كنند ، می خواهم صداها را ضبط كنم تا برای همیشه در گوشم طنین اندار شود می خواهم به یاد همین بچه ها ، شب را به صبح برسانم ، می خواهم از همین بچه ها كه عاشقانه می روند تا انتقام سیلی زهرا را بگیرند بخواهم كه شفاعت ما را هم بكنند می خواهم ... . به این جا كه می رسد هق هق گریه هایش را می شنویم نگاهی را از بچه ها می گیرد و به سمت كارون خیره می شود.چشم به امواج متلاطم كارون می دوزیم انگار زمزمه های عاشقانه بچه ها را از دل كارون می شنویم ، لحظات زیبا ، غروب دلمان را با خود می برد گویا غروب هم دلش به اندازه آسمان دیدگان مابارانی است.مریم جلیل نژادمیاندوآب- رشته مدیریت دولتی منبع:سایت راهیان نور 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 247]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن