واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: به گزارش ايرنا، شاهنامه تبارنامه ملت كهن ايران زمين بوده كه در گذشت روزگاران همچون سروي مشتاقان اين سرزمين را به خنكاي خويش فرا خوانده است. بسياري در دامن اين دايه پير باليده اند و با داستانهاي شگفت انگيزش ايام گذرانده و با حكايت رستم و سهراب اشكي فشانده و از خاطره خونين سياوش برخود لرزيده اند. شاهنامه، حافظ راستين سنن ملي و شناسنامه قوم ايراني است، شايد بدون اين اثر سترگ، بسياري از عناصر مثبت فرهنگ آبا اجدادي ما در حوادث تاريخ نابود مي شد و اثري از آثارش باقي نمي ماند. شاهنامه فقط در جنبه شاعرانه آن خلاصه نمي شود و پيش از آنكه مجموعه اي از داستانهاي منظوم باشند، تبارنامه اي است كه بيت بيت و حرف حرف آن ريشه در اعماق آرزوها و خواسته هاي ملتي كهن دارد. ملتي كه در ادوار تاريخ خود، نيكي و روشنايي را ستوده و با بدي و اهريمنان ستيز داشته است. صاحب شاهنامه حكيم، ابوالقاسم منصور بن حسن موسوم به فردوسي طوسي را بايد پيشرو كساني دانست كه به افتخارات كشور ايران، جان داده و عظمت آن را آشكار ساخته است. وي شاعري متعهد و مومن به ولايت معصومين (ع) بود و در اشعارش خود را دوستدار اهل بيت مي دانست و اين حماسه سراي بزرگ، مظهر وطن پرستي واقعي است، بطوريكه او را مي توان حافظ تاريخ ايران دانست. مطالعه منابع عربي دوره اسلامي و آثار باقيمانده پيش از اسلام نشان مي دهد كه بسياري از روايت شاهنامه مطابق خداينامه پيشينيان است و حكيم فردوسي در نقل آنها امانت را رعايت كرده است. نكته ديگر اينكه، در منابع قديم آورده اند كه مطالعه شاهنامه ماخذي براي جامعه شناسي تاريخي ايران است. فردوسي در طبران طوس در سال 329 هجري به دنيا آمد. پدرش از دهقانان طوس و از نظر مادي داراي ثروت و موقعيت قابل توجهي بود. از احوال او در عهد كودكي و جواني اطلاع درستي در دست نيست، ولي مشخص است كه در جواني با درآمدي كه از املاك پدرش داشته به كسي محتاج نبوده است، اما اندك اندك آن اموال را از دست داده و به تهيدستي گرفتار شده است. فردوسي از همان ابتداي كار كه به كسب علم و دانش پرداخت، به خواندن داستان هم علاقه مند شد و به خصوص به تاريخ و اطلاعات مربوط به گذشته ايران عشق مي ورزيد و همين علاقه به داستانهاي كهن بود كه او را به فكر به نظم در آوردن شاهنامه انداخت. چنانكه از گفته خود او در شاهنامه بر مي آيد، مدتها در جستجوي اين كتاب بوده است و پس از يافتن دستمايه اصلي داستانهاي شاهنامه، نزديك به سي سال از بهترين ايام زندگي خود را وقف سرودن شاهنامه كرد. فردوسي در سال 370 يا 371 به نظم در آوردن شاهنامه را آغاز كرد و در اوايل اين كار هم خود فردوسي ثروت و دارايي قابل توجهي داشت و هم بعضي از بزرگان خراسان كه به تاريخ باستان ايران علاقه داشتند او را ياري مي كردند، ولي به مرور زمان و پس از گذشت سالهايي، در حالي كه فردوسي بيشتر شاهنامه را سروده بود دچار فقر و تنگدستي شد. بر خلاف آنچه مشهور است، فردوسي سرودن شاهنامه را تنها به خاطر علاقه خودش و حتي سالها قبل از آن كه سلطان محمود به سلطنت برسد، آغاز كرد، اما چون در طي اين كار رفته رفته ثروت و جواني را از دست داد، به فكر افتاد كه آن را به نام پادشاهي بزرگ كند و به گمان اينكه سلطان محمود چنان كه بايد قدر او را خواهد شناخت، شاهنامه را به نام او كرد و راه غزنين را در پيش گرفت. اما سلطان محمود كه به مدايح و اشعار ستايش آميز شاعران بيش از تاريخ و داستانهاي پهلواني علاقه داشت، قدر سخن فردوسي را ندانست و او را چنانكه شايسته اش بود تشويق نكرد. گويند به سبب بدگويي حسودان، فردوسي نزد محمود به بي ديني متهم شد (در واقع اعتقاد فردوسي به شيعه كه سلطان محمود آن را قبول نداشت هم به اين موضوع اضافه شد) و از اينرو سلطان به او بي اعتنايي كرد. گفته اند كه فردوسي از اين بي اعتنايي سلطان محمود بر آشفت و چندين بيت در هجو او گفت و سپس از ترس مجازات وي غزنين را ترك كرد و چندي در شهرهايي چون هرات، ري و طبرستان متواري بود و از شهري به شهر ديگر مي رفت تا آنكه سرانجام در سن 82 سالگي در زادگاه خود، طوس در حدود سال هاي 411 تا 416 درگذشت و در باغ خود كه در كنار دروازه شهر بود، به خاك سپرده شد. در تاريخ آمده است كه چند سال بعد، محمود به مناسبتي فردوسي را به ياد آورد و از رفتاري كه با آن شاعر آزاده كرده بود پشيمان شد و به فكر جبران گذشته افتاد و فرمان داد تا ثروت فراواني را براي او از غزنين به طوس بفرستند و از او دلجوئي كنند. اما چنان كه نوشته اند، روزي كه هديه سلطان را از غزنين به طوس مي آوردند، جنازه شاعر را از طوس بيرون مي بردند. از فردوسي تنها يك دختر به جا مانده بود، زيرا پسرش هم در حيات پدر فوت كرد و در تاريخ آمده است كه دختر فردوسي هم اين هديه سلطان محمود را نپذيرفت و آن را پس فرستاد. استاد زبان و ادبيات فارسي دانشگاه بين المللي امام خميني قزوين درباره بزرگداشت حكيم ابوالقاسم فردوسي به خبرنگار ايرنا گفت: شاهنامه از نظر ادبي، حماسي، روانشناسي و جامعه شناسي، حائز اهميت است. دكتر سيد اسماعيل قافله باشي افزود: شاهنامه كتابي اخلاقي - تعليمي بوده كه داراي ارزش بالاي ادبي، زبانشناسي، لغت شناسي و جامعه شناختي است كه تمام خصايص خوب و ارزشهاي يك حماسه ملي را دارد. وي اظهار داشت: ايمان به اصول اخلاقي از ويژگي هاي ممتاز اين شاعر حماسه سراي ايراني است و اين حكيم در عبارات خود حتي يك لفظ ركيك و سخن ناپسند هم نياورده است. قافله باشي اضافه كرد: فردوسي در وصف منظره ها و نمايش پرده هاي مختلف رزم و بزم بر بسياري از شاعران پارسي برتري دارد و در وصف هاي او سادگي، دقت و لطافت بيان با هم آميخته است. اين استاد دانشگاه گفت: شاهنامه فردوسي نقش بسزايي در ماندگاري زبان و فرهنگ ايران دارد و به لحاظ حماسي نيز آثاري ماندگار از زندگي قوم ايراني را به تصوير كشيده است. وي اضافه كرد: موسيقي كلامش فخيم و استوار بوده و واژگان نيز بسيار بجا بكار رفته و در عين حال خيلي با عاطفه با احساس سروده شده است. استاد زبان و ادبيات فارسي دانشگاه بين المللي امام خميني (ره) قزوين گفت: شخصيت اول شاهنامه رستم به عنوان جهان پهلوان مطرح است كه تمام خصايص نيك يك انسان را دارد. دكتر قافله باشي يكي از وظايف يك ايراني را شاهنامه خواني و انس با آن عنوان كرد و افزود: هويت ملي و فرهنگي ايران در گرو بسياري از متون ادبي ما بالاخص شاهنامه است. وي اظهار داشت: در گذشته يكي از مهمترين تفريحات مردم شاهنامه خواني يا شنيدن آن از نقال ها در قهوه خانه ها بود و مردم با داستانهاي تراژديك اين اثر نظير رستم و سهراب اشك مي ريختند و در واقع با داستان هاي شاهنامه زندگي مي كردند. اين استاد دانشگاه با ابراز تاسف از كمرنگ شدن شاهنامه خواني خاطرنشان كرد: رسانه هاي صوتي و تصويري با ساخت فيلم از داستانهاي شاهنامه، مولانا، كليله و دمنه و ساير متون ادبي، مي توانند تاثير بسزايي در شناساندن اين آثار به نسل جوان ايفا كنند. 7389/ 614/ 1644
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 666]