واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: فردوسي و شاهنامه دو نام جهاني اند كه هر يك از آنان ديگري را تداعي مي كنند و هر دوي اين نامها زبان پارسي را ؛زباني كه در اوج حمله اعراب به ايران مي رفت كه نابود گردد و از ذهن ها براي هميشه پاك شود و به تاريخ بپيوندد. در اين ميان روستا زاده اي برخاست و زبان آبا و اجدادي خود را كه حاكي از تمدن قومش بود با سرايش اثري جاويدان براي هميشه تاريخ زنده نگاه داشت. شاعر بلند آوازه اي كه دوستداران و علاقه مندان او در سراسر جهان هر روز و هر لحظه او را تحسين و در روز بزرگداشتش ، اگر امكان حضور در آرامگاهش را نداشته باشند ، با خواندن چند بيتي از اشعارش ياد او را زنده نگه مي دارند و او كسي نيز جز حكيم ابوالقاسم فردوسي. حكيم ابوالقاسم حسن بن علي توسي معروف به فردوسي حدود سال 319 تا حدود 397 هجري خورشيدي در ناحيه توس خراسان به دنيا آمد و همانجا درگذشت و به خاك سپرده شد. او شاعر حماسهسراي ايراني و سراينده معروف ترين اثر حماسي پارسي و طولانيترين منظومه به زبان پارسي تا زمان خود بود و به همين دليل نيز او را از بزرگترين شاعران پارسيگو دانستهاند. بنا به نظر پژوهشگران امروزي، فردوسي در حدود سال 319 هجري خورشيدي در روستاي پاژ در ناحيه توس خراسان متولد شد. استدلالي كه منجر به استنباط سال 319 شده است ، شعر زير است كه پژوهشگران بر اساس جدول ابجد بيت آخر را اشاره به قدرت رسيدن سلطان محمود غزنوي در سال 375 شمسي ميدانند: بدانگه كه بد سال پنجاه و هشت نوانتر شدم چون جواني گذشت فريدون بيدار دل زنده شد زمين و زمان پيش او بنده شد پژوهشگران از اين كه فردوسي در سال 375، پنجاه و هشت ساله بود، نتيجه ميگيرند او در حدود سال 319 به دنيا آمد. آرامگاه فردوسي در توس خراسان در نزديكي مشهد قرار دارد و هر ساله ميزبان شمار زيادي از گردشگران داخلي و خارجي و علاقه مندان به فرهنگ و تاريخ كهن است. نظامي عروضي، به عنوان اولين فردي كه درباره زندگي فردوسي مطلب نوشت ، تولد فردوسي را در ده باز ( پاز ) نوشته كه معرب كلمه پاژ است؛ اما منابع جديدتر به روستاهاي شاداب و رزان نيز اشاره كردهاند كه محققان امروزي اين ادعاها را قابل اعتنا نميدانند. روستاي پاژ امروزه در 15 كيلومتري شمال مشهد در استان خراسان واقع شده است. كودكي و تحصيل ........................ پدر فردوسي دهقان بود كه در آن زمان به معني ايرانيتبار و نيز به معني صاحب ده بود. از اين ميتوان نتيجه گرفت كه وي زندگي نسبتاً مرفهي داشت و به عبارتي خانواده فردوسي احتمالا در كودكي مشكل مالي نداشت و وي نيز تحصيلات مناسبي كرد. بر اساس شواهد موجود از شاهنامه ميتوان نتيجه گرفت كه او جدا از زبان فارسي دري به زبانهاي عربي و پهلوي نيز آشنا بود و به نظر ميرسد كه فردوسي با فلسفه يوناني نيز آشنايي داشت. جواني و شاعري ...................... كودكي و جواني فردوسي در دوران سامانيان واقع شد كه از حاميان مهم ادبيات فارسي محسوب مي شدند. با وجود اين كه سرودن شاهنامه را بر اساس شاهنامه ابومنصوري از حدود چهل سالگي حكيم ابوالقاسم فردوسي ميدانند، با توجه به توانايي وي در شعر فارسي نتيجه گرفتهاند كه در دوران جواني نيز شعر ميگفت و احتمالاً سرودن بخشهايي از شاهنامه را در همان زمان و بر اساس داستانهاي اساطيري كهني كه در ادبيات شفاهي مردم وجود داشت ، شروع كرد. اين حدس ميتواند يكي از دلايل تفاوتهاي زياد نسخههاي خطي شاهنامه باشد، به اين شكل كه نسخههايي قديميتري از اين داستانهاي مستقل منبع كاتبان شده باشد. از جمله داستانهايي كه حدس ميزنند در دوران جواني وي گفته شده باشد داستانهاي بيژن و منيژه ، رستم و اسفنديار، رستم و سهراب، اكوان ديو، و سياوش است. سرودن شاهنامه ...................... شاهنامه ، مهم ترين اثر فردوسي و يكي از بزرگ ترين آثار ادبيات كهن فارسي است. فردوسي براي سرودن اين كتاب در حدود پانزده سال بر اساس شاهنامه ابومنصوري كار كرد، و آن را در سال 372 شمسي پايان داد. از آنجا كه فردوسي به قول خودش هيچ پادشاهي را سزاوار هديه كردن كتابش نديد («نديدم كسي كش سزاوار بود»)، مدتي آن را مخفي نگه داشت و در اين مدت بخشهاي ديگري نيز به به شاهنامه افزود. پس از حدود 10 سال (در حدود سال 382 هجري شمسي و در سن شصت و پنج سالگي) فردوسي كه فقير شده بود و فرزندش را نيز از دست داده بود، تصميم گرفت كه كتابش را به سلطان محمود غزنوي تقديم كند؛ از اين رو تدوين جديدي از شاهنامه را شروع كرد و اشاره هايي را كه به حاميان و دوستان سابقش شده بود، با وصف و مدح سلطان محمود و اطرافيانش جايگزين كرد. تدوين دوم در سال 388 هجري شمسي پايان يافت كه بين پنجاه تا شصت هزار بيت داشت؛ فردوسي آن را در شش يا هفت جلد براي سلطان محمود فرستاد. به گفته خود فردوسي ، سلطان محمود به شاهنامه نگاه هم نكرد و پاداشي را كه مورد انتظار فردوسي بود برايش نفرستاد. پس از اين واقعه تا پايان عمر، فردوسي بخشهاي ديگري نيز به شاهنامه اضافه كرد كه بيشتر به اظهار نااميدي و اميد به بخشش بعضي از اطرافيان سلطان محمود از جمله سالار شاه اختصاص دارد. آخرين اشاره فردوسي به سن خود يكي به حدود هشتاد سال است ، كنون عمر نزديك هشتاد شد / اميدم به يك باره بر باد شد، و يكي به هفتاد و شش سال ،كنون سالم آمد به هفتاد و شش / غنوده همه چشم ميشار فش. به رغم اينكه شاهنامه در زمان خود نيز اثري گرانمايه بود اما مورد توجه محمود غزنوي قرار نگرفت و چنين شد كه فردوسي از سلطان محمود گلايه كرد: به سي سال بردم، به شهنامه رنج كه تا شاه بخشد مرا تاج و گنج به جـز خـون دل هـيـچ چـيـزم نــداد نـشـد حـاصـل من از او غير باد اگـر شــــاه را شـــــاه بـــودي پــدر بـه سـر بـر نـهـادي مرا تاج زر اگــــر مـــادر شــــــاه بـــانــو بـدي مـرا سـيـم و زر تـا به زانو بدي چـــو انـــدر تــبــارش بـزرگــي نبود نيارسـت نـام بـزرگـان شـنـود و به اين ترتيب به غلامزاده و بي اصل و نسب بودن محمود غزنوي، بنيانگذار سلطه ترك ها بر ايران، اشاره مي كند، اين شاعر بلند آوازه در نهايت نيز در سختي و تنگدستي حاصل 30 سال تلاش براي اعتلاي ادب پارسي درگذشت . مرگ و آرامگاه .................. آرامگاه وي در مشهد قرار دارد.اولين منبعي كه به سال مرگ فردوسي اشاره كرده است مقدمه بايسنغري است كه آن را در سال 403 هجري شمسي آورد. اكثر منابع همين تاريخ را از مقدمه بايسنغري نقل كردهاند، به جز تذكرة الشعراء (كه آن هم بسيار نامعتبر است) كه مرگ او را در 398شمسي آوردهاست. پس از مرگ، جنازه فردوسي اجازه دفن در گورستان مسلمانان را نيافت و در باغ خود وي يا دخترش در توس دفن شد. منابع مختلف علت دفن نشدن او در گورستان مسلمانان را به دليل مخالفت يكي از دانشمندان متعصب توس (چهار مقاله نظامي عروضي) دانستهاند. عطار نيشابوري در اسرارنامه اين داستان را به شكل نماز نخواندن شيخ اكابر، ابوالقاسم بر جنازه فردوسي آوردهاست و حمدالله مستوفي در مقدمه ظفرنامه اين شخص را شيخ ابوالقاسم كركاني دانسته كه مريدان زيادي داشت. در بعضي منابع ديگر نام اين فرد ابوالقاسم گرگاني يا جرجاني نيز آمدهاست كه احتمالا مسخ نام كركاني است. از زمان دفن فردوسي ، آرامگاه او چندين بار ويران شد. در سال 1263 شمسي به دستور ميرزا عبدالوهاب خان شيرازي، والي خراسان محل آرامگاه را تعيين كردند و ساختماني آجري در آنجا ساختند. پس از تخريب تدريجي اين ساختمان، انجمن آثار ملي به اصرار رييس و نايبرييس يعني محمدعلي فروغي و سيد حسن تقيزاده متولي تجديد بناي آرامگاه فردوسي شد و با جمعآوري هزينه اين كار از مردم (بدون استفاده از بودجه دولتي) كه از 1304 هجري شمسي شروع شد، آرامگاهي ساختند كه در 1313 افتتاح شد. اين آرامگاه به علت نشست در 1343 دوباره تخريب شد تا بازسازي شود كه اين كار در 1347 پايان يافت. به هر روي فردوسي نزديك به سي سال از بهترين ايام زندگي خويش را وقف شاهنامه كرد و بر سر اين كار جواني خود را به پيري رساند و به اميد اتمام شاهنامه تمام ثروت و مكنت خود را اندك اندك از دست داد. چه خوب است امروز همزمان با روز بزرگداشت او با هدف كسب معرفت چند بيتي از اشعار اين شاعر شهير را بخوانيم و ياد او را زنده نگاه داريم. 7496/1654/659
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 316]