واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: عشق کتایون بوی خون می داد ایسکانیوز : پسری که نمی خواست پدر سالخورده اش برای دومین بار رخت دامادی بر تن کند به جرم کشتن وی ، در دادگاه کیفری استان فارس محاکمه شد. *** عکس از ایسکانیوز به گزارش گروه حوادث ایسکانیوز: بازپرس کشیک داسرای امور جنایی شیراز 16 دی 85 از کشته شدن مرد 60 ساله ای به نام «علی» باخبر شد. سپس این مقام قضایی به همراه افسران اداره آگاهی به نقطه مورد نظر رفت و با دیدن جنازه کاردآجین ، رسیدگی به ماجرا را در دستور کار خود قرار داد. تحقیق میدانی نشان می داد «علی» و پسر 28 ساله اش «همایون» همکار بودند و پیرمرد به زن 25 ساله ای به نام «کتایون» دل بسته بود. با افشای این موضوع «همایون» تحت بازجویی قرار گرفت و گفت : من به «کتایون» شک دارم.شاید این زن ، پدرم را کشته باشد. با طرح این ادعا «کتایون» به اداره آگاهی فراخوانده شد و با بیان این که بی گناه است اظهار داشت : هشت سال پیش ازدواج کردم اما به خاطر اعتیاد شوهرم طلاق گرفتم. وی ادامه داد : بعد از آن با خواهرم در شیراز زندگی می کردم که با مردی جوان آشنا و صیغه او شدم.شوهر موقتم به من گفت ، هر وقت مرد دلخواهم را یافتم می توانم با او ازدواج کنم.در این بین به دنبال کاری که در یک دفتر داشتم با «علی» آشنا شدم.مرد خوبی بود و به خواستگاری اش جواب مثبت دادم. «کتایون » اضافه کرد : همسر «علی» فلج است و به همین دلیل می خواست با من ازدواج کند.به همراه «علی» به خانه اش رفتم تا همسرش مرا ببیندو با او صحبت کنم.همسر «علی» مرا پسندید و قرار شد چند روز بعد عقد کنیم. وی توضیح داد : بچه های «علی» اما با ازدواج دوباره پدرشان موافق نبودند.یکی از پسرانش به نام «همایون» از تصمیم پدرش خیلی خشمگین بود و ما را تهدید به مرگ کرد. با افشای این مسئله «همایون» با مدرک های دادگاه پسند رو به رو شد و وقتی فهمید راهی جز بیان حقیقت ندارد به پدرکشی اعتراف کرد.گزارش ایسکانیوز می افزاید ، به دنبال باسازی صحنه جرم ، پرونده با صدور قرار مجرمیت و کیفرخواست به شعبه پنجم دادگاه کیفری فارس فرستاده شد و «همایون» پای میز عدالت ایستاد. در این نشست که به ریاست قاضی «رضاییان» تشکیل شد ابتدا نماینده دادستان ، کیفرخواست را خواند : «نظر به رضایت اولیای دم ، طبق ماده 612 قانون خواستار مجازات پدرکش از جنبه عمومی جرم هستم.» نوبت دفاع به «همایون» که رسید اظهار داشت : دلم برای مادرم می سوخت و نمی خواستم هوو داشته باشد.مادرم آن قدر مهربان و مظلوم است که وقتی فلج شد برای ازدواج دوباره پدرم رضایت داد اما من نمی توانستم با این مسئله کنار بیایم. وی اضافه کرد : تصمیم داشتم به هر قیمت ممکن ، پدرم را از تصمیمی که گرفته منصرف کنم.تلاش من اما فایده ای نداشت و پدرم گفت می خواهد برای ماه عسل به تهران برود.با شنیدن این جمله ، خونم به جوش آمد و با هم گلاویز شدیم.پدرم چاقویی به دست گرفت و به من حمله کرد اما به خودش خورد رد و جان باخت. هیئت قضایی پس از شنیدن این اعترافها پایان محاکمه را اعلام کرد و برای «همایون» پنج سال زندان در نظر گرفت.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 231]