پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1851371813
مسائل جنسي علت بسياري از طلاق هاست /مسولان زنگ هشدار طلاق را نمي شنوند
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاين: مسائل جنسي علت بسياري از طلاق هاست /مسولان زنگ هشدار طلاق را نمي شنوند
آسيبها - آماري كه ثبت احوال از طلاق و ازدواج مي دهد بسيار نگران كننده است.مطابق آخرين آمارهاي ثبت احوال در ديماه سال جاري 12 هزار و 855 واقعه طلاق به ثبت رسيده كه نسبت به آذرماه يكهزار و 326 مورد افزايش داشته است. در اين مدت در مجموع نسبت ازدواج به طلاق 6.7 است كه در مقابل هر 6.5 ازدواج يك طلاق به ثبت رسيده است .
مريم صدرالادبايي- زهرا تالاني:درباره آسيب شناسي رشد طلاق ميزگردي را با حضور ناصر قاسم زاده دبير انجمن حمايت از سلامت و بهداشت روان جامعه و اصغر مهاجري جامعه شناس و استاد دانشگاه و البته موسوي چلك رييس انجمن مدد كاران اجتماعي هم روز بعد با حضور در كافه خبر در مباحث اين ميز گرد شركت كرد .مشروح اين ميزگرد را مي خوانيد:
چند سالي است كه نرتب اين هشدار را مي شنويم ،آماري كه از ثبت احوال ارائه مي شود نشان مي دهد كه ازدواج به شدت كاهش و طلاق در مقابل افزايش يافته است.اصلا چرا چنين شده است؟
قاسم زاده: وقتي جوانان در جامعه حاشيه امن اقتصادي نداشته باشند، شاهد معضلاتي مانند پايين آمدن آمار ازدواج و بالا رفتن آمار طلاق خواهيم بود.جوانان بايد مطمئن باشند كه مي توانند هزينه هاي ابتدايي زندگي را تأمين كنند كه با وجود مشكلات اقتصادي، چنين شرايطي ممكن نيست.عدم تفاهم، مشكلات اقتصادي و اعتياد سه عامل اصلي است كه باعث طلاق در كلان شهرها است.متاسفانه وجود خانواده هاي نا به سامان، والدين معتاد، نا امني هاي اقتصادي و اجتماعي شرايط را ايجاد مي كند كه فرد به اعتياد رو بياورد. به طور قطع ارتباطات بين فردي و حتي زندگي زناشويي اين افراد تحت تاثير اعتياد است. فرد بيمار در ابتداي ازدواج به دليل آنكه توانايي جسمي بالاتري دارد، اعتيادش را پنهان مي كند. اما پس از گذشت يكي 2 سال از زندگي مشترك، رفتار هاي نامتعادل، وضعيت ظاهر و عدم حضور فرد، زن را متوجه اعتياد مرد مي كند.
مهاجري: به نظر من بيشترين علت طلاقها در كشور به ناتواني در برقراري ارتباط درست جنسي برميگردد و در صورتي كه طلاق انجام نشود و با تكيه بر باورهاي سنتي زندگي ادامه پيدا كند، تبعات منفي رواني و جسمي آن بسيار زياد است.
. حق زنان در اين نابرابريهاي جنسي بيشتر از مردان تضييع ميشود. نبود آموزش درخصوص مسائل جنسي بزرگترين آسيب در ازدواجها است و برنامهريزان و سياستگذاران جامعه بايد نگاهي مقدس و باز به مقوله روابط زناشويي داشته و با آموزش و ترويج فرهنگ درست اين روابط كه در آموزههاي ديني ما نيز به آن اشاره شده است، نگاه تابو و پنهانكارانه به اين موضوع را پاك كنند.
امكان آموزش همگاني و مبتني بر رسانه در اين آموزشها وجود ندارد؛ بلكه بايد بر آموزش چهره به چهره، كارگاهي و كاربردي در قالب آموزشهايي در محلات، بين خانوادهها و حتي ادارت و محل كار تكيه كرد.
موسوي چلك:همانطور كه مي دانيد هر پديده اجتماعي معلولي از مجموعه عوامل است و موضوعي مانند طلاق تك علتي نيست و علل طلاق در كشورهاي مختلف متفاوت است و همچنين در يك كشور علت طلاق در مناطق و اقشار مختلف،علت هاي متفاوتي دارد.
برخي از علل و عوامل طلاق آشكار هستند و زوجين به هنگام طلاق اين علل را در دادخواست خود بيان مي كنند مانند مصرف مواد مخدر، خشونت، دخالت والدين و گاهي فقر اما برخي از علل طلاق در دادخواست بيان نمي شود مانند نارضايتي از روابط زناشويي كه به دليل مسائل فرهنگي حاكم بر جامعه در غالب عدم تفاهم در دادخواست ذكر مي شود و يكي از عوامل موثر در طلاق است و كمتر در دادخواست هاي طلاق به آن توجه مي شود همچنين مي توان به سوء ظن و يا انحراف اخلاقي كه معمولا بيان نمي شود، اشاره كرد. فرهنگ گفت و گو در ميان خانواده هاي ايراني پايين آمده است و مطابق تحقيقاتي كه انجام گرفته است مشخص شده است كه مدت زمان گفت و گو بيشتر از 15 دقيقه نمي شود در صورتي كه بالاي 70 درصد از اختلافات ميان زوجين بناي سوء تفاهم دارد و اين مشكل تنها با صحبت كردن زوجين با يكديگر برطرف مي شود و در بيشتر موارد نيز صحبت و گفت و گو ميان زوجين در خصوص مسائل و مشكلات ديگران است كه در اين موارد نيز به نتيجه اي نمي رسند.
امانكته كليدي و تاثيرگذاري كه بايد به آن اشاره كرد اين است كه تمام عواملي كه منجر به طلاق مي شود از درون خانه منشاء نمي گيرد بلكه عوامل بيرون از خانه نيز در طلاق موثر هستند كه مي توان به سلامت اجتماعي اشاره كرد و براساس آمار وزارت بهداشت حدود 34 درصد از مردم به يكي از انواع اختلالات رواني مبتلا هستند كه بالاترين آمار به تهران بر مي گردد در صورتي كه در گذشته اين آمار حدود 20 تا 24 درصد بوده است.
شادي و نشاط در خانواده هاي ايراني كم رنگ شده است و زماني كه فردي شادابي نداشته باشد در برخورد با ديگران با بي حوصلگي رفتار مي كند كه مي تواند به اشتباه از سوي طرف مقابل برداشت منفي از اين رفتار شود.
بخش ديگري از عوامل موثر در طلاق مشكلات اقتصادي، ناباروري، عدم شناخت و يا معيارهاي نادرست و ازدواج هاي اينترنتي و آشنايي در پارك واتوبوس و ...است و همانطور كه اشاره شد در مناطق مختلف طلاق علل متفاوتي دارد.
علاوه بر آمار رسمي كه از طلاق مطرح مي شودبرخي جامعه شناسان نسبت به رواج پديده طلاق عاطي هم هشدار مي دهندوحتي معتقدند رواج اين طلاق ها به مراتب بيشتر و خطرناكتر است.
مهاجري : زناني كه دچار طلاق پنهاني هستند به دليل بيپناهي، نبود امنيت مالي و همچنين به خاطر فرزندان از طلاق رسمي صرفنظر كرده و راه «بسوز و بساز» را در پيش ميگيرند. مطابق مطالعات جامعهشناختي خانواده، طلاق داراي 13 مرحله بوده و «طلاق حقوقي» مرحله هفتم آن است كه با ثبت در دفترخانهها انجام ميشود، اما پيش از آن و در مرحله ششم، «طلاق اجتماعي» قرار دارد كه از آن به عنوان «طلاق پنهاني» ياد ميشود. متاسفانه 80 درصد از زندگيهاي مشترك در كشور ما در مرحله طلاق اجتماعي قرار دارند.
طلاق اجتماعي، طلاق واقعي است و در آن ارتباطات ميان ركنهاي خانواده يعني همسران قطع شده و روابط سازندهاي در خانواده وجود ندارد. در برخي فرهنگها و جوامع بنا بر مسائل فرهنگي، اجتماعي، طلاق از مرحله اجتماعي به مرحله حقوقي گذر نميكند؛ اين در حالي است كه كاركردهاي منفي طلاق اجتماعي بيش از طلاق حقوقي است. در جامعه ايراني، به دليل اين كه طلاق امري مذموم است و اين كه اگر زنان طلاق بگيرند، مورد اتهام و برچسبزني قرار ميگيرند و با طلاق حقوقي پايگاه اقتصادي و اجتماعي خود را از دست ميدهند، لذا با ايثاري كه معمولا زنان از خود نشان ميدهند، طلاقها از مرحله اجتماعي به حقوقي گذر نميكند و زنان به خاطر فرزندان و آموزههاي فرهنگي خود نتايج و آسيبهاي ناشي از طلاق اجتماعي را تحمل ميكنند. سهم زنان در نظام تربيتي جامعه بسيار ضعيف است و بايد با ايجاد تغيير در نگرشها و قوانين شرايط را براي بهبود و ارتقاي وضعيت زنان در اجتماع فراهم كنيم.
آقاي مهاجري شما بيشترين علت طلاق را دركشور عدم رضايت جنسي و مسائل جنسي عنوان كرديد چرامعتقديد اين بحث عامل اصلي طلاق در كشور است؟
مهاجري: من بر اساس تحقيقات مدون مي گويم كه تحريكات جنسي در جامعه نسبت به 30 سال گذشته بيش از صد برابر شده و ميانگين ها نشان مي دهد كه سن ازدواج در كشور نيز به بيش از 10 سال به تاخير افتاده. ميزان بلوغ جنسي نيز به بيش از 5 سال كاهش پيدا كرده است و بستر هاي فرهنگي نيز براي ازدواج آسان و به موقع جوانان تضعيف شده است .در اينجا با مشكلي ديگري بنام تأخير در ازدواج برخورد ميكنيم؛ وقتي ميانگين بلوغ جنسي روي عدد 11 سال و 7 ماه حدود 12 سال است و ميانگين سن ازدواج در كلانشهرها مانند تهران روي عدد 26،5 است، سن ازدواج براي پسرها 28-29 و براي دختران 24-25 صورت ميگيرد كه نشاندهنده يك فاصله حدود 15 – 16 سال بين بلوغ جنسي و بلوغ رسيدن به ازدوج است.
هزينههاي بالا، تجملات، عدم كاركردهاي دولت در حوزه تأمين مسكن و شغل مانع از ازدواج در سن مناسب مي شود به طور كلي در 30- 40 سال قبل ميانگين بلوغ جنسي روي عدد 15،5 بوده است و ميانگين سن ازدواج روي عدد 15 است يعني اين دو مقوله متناسب با يكديگر رشد داشتهاند اما هماكنون بلوغ جنسي حدود 16 سال با تشكيل خانواده فاصله دارد.
بنابراين اين فاصله ايجادشده موجب ميشود كه افراد براي رفع نيازهاي خودشان بيشتر به دنبال الگوهايي بگردند از طرف ديگر الگوهاي پوياي در داخل كشور طراحي نميشود بنابراين الگوهاي آن طرف آب ميتواند براي پاسخ به اين نيازها الگوي قابل دسترسي باشد.
يكي از پاسخها به اين دسته از نيازها در جامعه روي آوردن به خانههاي مجردي است از طرف ديگر تغييراتي هم در سن جوان رخ داده است به عنوان مثال پيش از اين به كسي نوجوان اطلاق ميشد كه سن او از حدود 13 سالگي آغاز شده و تا تا 18 سالگي ادامه داشت اما هماكنون سن نوجوان از 18 سالگي آغاز شده و تا 24 سالگي ادامه مييابد بنابراين با توجه به اينكه از خصوصيات اين دوران عدم مسئوليت پذيري است ميتوان خانههاي مجردي را بهترين مكان براي خروج از تعهدات زندگي انتخاب كرد..هم اكنون فاصله ميان بلوغ جنسي تا سن تشكيل خانواده در مقايسه با 40 سال گذشته 16 سال افزايش داشته است؛ اين مسئله موجب شده است تا برخي از جوانان براي رفع نيازهاي خود به خانههاي مجردي رو بياورند.
در مسئله فرهنگ جنسي نيز همچنان ورود به اين حوزه يك تابو به حساب مي آيددر حالي كه در آموزه هاي ديني ما احاديث غني و قوي و توصيه ها خيلي شفاف است اما جامعه اين صراحت را بر نمي تابد و آموزش هاي جنسي در كشور خيلي پايين است. برخي از محققان مي گويند كه زنان و مردان ايراني رضايت كاملي از ارتبا ط جنسي خود در خانه ندارند و مدت اين ارتباط كمتر از10 دقيقه است. بنده معتقدم كه ما در فرهنگ جنسي كشور تنها مسئله نداريم بلكه بحران داريم .البته باز تاكيد مي كنم كه راه حل ها در اين حوزه ها با توجه به آموزه هاي ديني بسياراست. ما مسائل جنسي را بايد حرمت دار كنيم. اين نوع روابط نبايد به عنوان مسائل شهوتراني و حيواني مطرح شوند بلكه به عنوان بعدي از حركت معنوي انسان ها به سوي كمال به حساب آيند. در بسياري از خانواده هاي ايراني طلاق هاي پنهان وجود دارد و رابطه ميان زن و شوهرها پويا و با نشاط نيست
آقاي موسوي از آنجا كه شما سالهاست بر روي موضوع طلاق مطالعه مي كنيد آيا قبول داريد كه سن طلاق در كشور پايين آمده است؟
موسوي چلك:بله.فاصله بين زندگي مشترك در ميان زوجين در حال كاهش است لذا سن افرادي كه طلاق مي گيرند پايين تر آمده است. مطابق آمار رسمي كشور در سال هاي 88 و 89، آمار ازدواج در سال 89 كمتر از 02/2 نسبت به سال 88 و طلاق در سال 89 حدود 9 درصد نسبت به سال 88 رشد داشته است اما همين آمار در سال 88 نسبت به سال 87 حدود 02/4 در ازدواج و حدود 12 درصد در طلاق رشد داشته است.
سياستهايي كه از سوي دولت براي كاهش طلاق مطرح مي شود را چطور ارزيابي مي كنيد؟اصلا دولت در قبال اين وضعيت چه وظيفه اي دارد؟
مهاجري: برخي مواقع دولت در نهاد خانواده بدون داشتن برنامهاي منظم و مطالعات خاص دخالت ميكند مانند يكي از طرحهاي سازمان ملي جوانان كه خانوادههاي نيمه مستقل را مطرح كرد كه اين مسئله خود موجب به هم ريختگي خاصي در نهاد خانواده شد.از طرف ديگر مسائلي در برخي از خانوادهها وجود دارد كه معمولاً خانواده از آن پنهانكاري ميكند يا اينكه خانواده دوست ندارد مشكلات دروني خود را بازگو كند به همين دليل دردهاي پنهان در خانواده درمان نشده و نتيجه كاركرد منفي خانوادهها فرار دختر و پسرهايي مي شود كه شاهد هستيم.زماني كه ساختارهاي اقتصادي و فرهنگي جامعه تغيير پيدا ميكند، مواجه با باورها، ارزشها و هنجارهاي جديدي ميشويم .طبق يك دستور حكومتي و فقاهتي، خانواده بايد به عنوان مبنا در تمام برنامههاي كوتاه مدت، ميان مدت و بلند مدت دولت مد نظر قرار گيرد اما متأسفانه دولت كه وامدار اين دستور فقهي و حكومتي است از اهميت نهاد خانواده غافل مانده است. غربيها كه روزي خانواده گريز بودند هماكنون براي حل مشكلات اجتماعي خود به خانواده روي آوردهاند چرا كه خانواده به دليل ساختار و كاركردهاي خاصي كه دارد، مانند توليد نسل، شكلدهي اوليه شخصيت، ارتباطات عاطفي عميق و ارتباطات چهره به چهره و بسياري از ويژهگيهاي ديگر، قادر است نه تنها مشكلات خود را حل كند بلكه ميتواند بسياري از مسائل اجتماعي، سياسي و اقتصادي را حل و فصل كند.
در دنياي پيشرفته بنگاههاي اقتصادي سعي ميكنند مسائل و موضوعات خود را بر اساس نهاد خانواده حل و فصل كنند اما متأسفانه در كشور ما عليرغم اينكه داراي پيشينه قوي ملي و ايدولوژي ملي در خانواده هستيم، به دليل تأخر فرهنگي كه در ساليان اخير پيشآمده خانواده دچار چالش شده است كه نه تنها نميتواند مسائل اجتماعي بيرون را حل كند بلكه به آن دامن هم ميزند.
آموزش يكي از مهمترين شاخصههايي است كه در نهاد خانواده بايد گنجانده شود چرا كه بعضاً پدر و مادرها قادر به حل و فصل مشكلات رواني، اجتماعي و اقتصادي بين خود نيستند از سوي ديگر با تغييراتي كه در سطح جامعه وجود دارد، والدين نيازمند فاكتورهاي تربيتي براي فرزندان خود نيز هستند كه با آموزشهاي نهادينهشده ميتوان به فاكتورهاي تربيتي مناسب دست پيدا كنند.
موسوي چلك:متاسفانه طلاق آسيب جدي است كه از سوي مسئولان ناديده گرفته مي شود و با وجود تكرار اين موضوع و بيان آمار و تحليل هايي كه در مورد طلاق ارائه مي شود، اما هنوز اين موضوع به دغدغه جدي مسئولان تبديل نشده است و با وجودي كه زنگ هشدار آن از سال ها قبل به صدا درآمد مسئولان خود را به نشنيدن و خواب غفلت زده اند.مهمترين علل طلاق مطابق آنچه زوجين در مراكز مداخله در خانواده براي كاهش طلاق بهزيستي اعلام كردهاند به ترتيب دخالت اطرافيان، اعتياد، عدم برخورداري از محبت زوج، عدم توانايي حل مشكلات، عدم رضايت از روابط زناشويي و بالاخره سوظن است.
نكته ديگر در حوزه زندگي مشترك اينكه مدتزمان زندگي مشترك تا طلاق توافقي طي سه سال گذشته از پنج به سه سال رسيده است. جالب اينكه 62 درصد افرادي كه قصد طلاق دارند در همان ماه اول آغاز اختلاف به مراكز بهزيستي مراجعه كردهاند كه خود نشان از تصميم جدي براي جاري شدن صيغه طلاق است. تحقيق در ميان افرادي كه امسال طلاق گرفتهاند مشخص كرده كه 70 درصد مردها و 74درصد زنها در خانوادهشان سابقه طلاق نداشتهاند. يكي از راهكارهايي كه براي طلاق توصيه مي شود مشاوره هاي قبل ازدواج است اما نكته مهم اين است كه آموزش مهارت هاي زندگي بايد از دوران كودكي آغاز شود و دانش آموزان در كنار ساير درس هايشان با مهارت زندگي آشنا شوند. بايد طلاق را به عنوان آسيب اجتماعي كه درصدر ساير آسيب ها قرار دارد و حتي علت بسياري از آسيب هاي اجتماعي است جدي بگيريم در غير اين صورت در سال هاي آينده خانواده تنها در حد يك نام و شعار خواهد بود.
درحال حاضر برنامه هاي متعددي در حوزه كاهش طلاق طراحي شده است اما مشكل اين است كه اولا متولي دقيقي براي اجراي اين برنامه ها نداريم و دوم اين كه منابع مالي مناسبي براي اجراي برنامه هاي كاهش طلاق در كشور در نظر گرفته نشده است به همين دليل تمام برنامه ها در حد شعار و حرف باقي مانده است و با وجود روند صعودي آمار طلاق در حوزه اجراي برنامه ها در نقطه صفر مانده ايم.
قاسم زاده:بهوجود آوردن شرايط ازدواج سالم از وظايف مسوولان و مديران در جامعه است. اگر مديري دلسوز آينده مملكت باشد، بايد ايجاد اشتغال كند و جوانان بيكار را از سرگرداني نجات دهد. در حال حاضر اكثر جوانان داراي شغل هاي تخصصي نيستند و همين باعث درآمد پايين آنهاست. پس اگر بتوانيم اشتغال زايي كنيم، شرايط مالي و مشكلات اقتصادي در جامعه را تحت كنترل قرار دهيم، نيمي از اين مشكلات حل خواهد شد.
آقاي قاسم زاده موضوعي كه امروز بسيار در نزد خانواده ها مطرح مي شد گرفتن حق طلاق است.شما چقدر اين موضوع را درست مي دانيد؟
قاسم زاده:الفباي ازدواج بايد اصلاح شود، يعني در ابتدا دختر و پسر بايد در قالب عرف و شرع مدتي را نامزد باشند، در مدت نامزدي مشاوره ازدواج بگيرند و بعد عقد كنند، اگر در اين مدت انتخاب درست صورت گرفته باشد ديگر احتياجي به گرفتن حق طلاق نيست. اين مساله بيشتر در كلان شهرها مشاهده مي شود و در شهرهاي كوچك كمتر مورد توجه قرار مي گيرد. از آنجايي كه دركلان شهرها با كاركرد فرهنگي دچار مشكل بوده ايم و يك قشري از جوانان كه به ازدواج رو مي آورند با مشكل وارد مقوله ازدواج مي شوند، عامل اين مشكلات مي تواند عدم شناخت كافي و از طرفي نادرست عمل كردن در امر تحقيقات قبل از ازدواج باشد و همين امر باعث مي شود پايه هاي بنيان خانواده سست شود.
از آنجايي كه در قانون راه هاي بيشتري براي آقايان براي فرار از مشكلات زندگي باز است و معمولا خانم ها هستند كه در اين پيوندها متضرر مي شوند، به همين دليل دختران ترجيح مي دهند با گرفتن حق طلاق، پشتوانه و تضميني به دست آورند كه اگر در آينده نتوانستند به زندگي ادامه دهند، يك آزادي در زمينه طلاق داشته باشند.
اگر دختران قبل از ازدواج مشاوره صحيح داشته و شناخت كافي از همسر به دست آورده باشند، دليلي براي جدايي ندارند و پسران هم اگر مشكل اخلاقي نداشته باشند، ترسي از واگذاري حق طلاق نخواند داشت. اما از آنجايي كه اين شناخت حاصل نمي شود، پايه هاي زندگي سست و لرزان است و دختر مي ترسد به پسر اعتماد كند.
براي همين من پيشنهاد مي دهم در صورتي كه ازدواج به صورت سنتي و عدم شناخت كافي صورت مي گيرد، بهتر است چنين تضميني به دختر داده شود تا اگر در ادامه زندگي طرف مقابل دچار مشكل اخلاقي بوده و يا مشكلات ديگر كه ادامه زندگي را برايش غيرممكن كرد، بوجود آمد، بتواند با حق و حقوقي كه دارد از آن زندگي رها شود.
البته همانطور كه عنوان كردم اين مبحث بيشتر در كلان شهرها مطرح است، جاهايي كه مردم شناخت كمتري از يكديگر دارند، اختلاف هاي فرهنگي و قوميت بسيار بالا است، تفاوت هاي فرهنگي، جايگاه ها و باورهاي فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي خانواده ها با يكديگر متفاوت است و معمولا اين اختلاف باعث مي شود كه ازدواج هاي نادرست صورت گيرد.در تعاليم ديني توصيه شده است كه كسي را به همسري انتخاب كنيد كه هم كفو شما باشد، اما اين هم كفو بودن در كلان شهرها خيلي كمرنگ شده و بعضا مي توان گفت مطرح نيست.
دختري كه از يك خانواده متوسط بوده و تحصيلات فوق ليسانس دارد، به دليلي كه شرايط ازدواج را ندارد، مجبور است تن به ازدواج با پسري دهد كه زير ديپلم است و همين امر باعث بروز مشكلات عديده اي مي شود. حتي اگر با مشكل اعتياد و مشكلات اخلاقي هم مواجه نشوند، در صحبت كردن با يكديگر و طرز نگاه به زندگي آينده شان نمي توانند به تفاهم برسند.
اگر ازدواج ها كماكان به صورت سنتي و شناخت غلط صورت گرفت بايد تفاوت هاي فردي شناخته شود و اين مبحثي نيست كه زمان عقد مطرح شود. دختر و پسر بايد در همان رفت و آمدهاي دوران نامزدي در اين خصوص به تفاهم برسند و والدين نيز بايد به آن صحه بگذارند.
:45232
سه|ا|شنبه|ا|23|ا|اسفند|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-