تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):درباره آيه «ياد خدا بزرگتر است» ـ : به ياد خدا بودن در هنگام روبه رو شدن با حلال و ح...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805502604




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

اخلاص شهدا(1)


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: اخلاص شهدا
شهید
درس(1)پس از عملیات «والفجر 8» (فتح فاو) با اینکه همه ی بچه ها خسته و به خواب رفته بودند، اما «محمد جواد» بیدار مانده و بالای سر بچه ها می گشت و به کمک شهید «سعیدی نیا» گالن های بیست لیتری آب را پر کرده و کنار سنگر بچه ها می گذاشت تا صبح وضو بگیرند و نماز بخوانند. او پس از این کار به نماز شب می ایستاد و در مناجات با خدا آن قدر «الهی العفو، العفو» می گفت که بیهوش می شد.یکی از همرزمان شهید«محمد جواد دورولی»***آخرین باری که سید از جبهه به منزل برگشت، دستش را بسته بود و از مادرم خاک تیمم برای وضو می خواست. هر چه از او پرسیدم که دستش چگونه جراحت برداشته است، چیزی نگفت. تنها می گفت زخم شده، و خواسته ی خود را تکرار می کرد. بعدها که از او خواستم لااقل برای من علت را بیان کند، گفت: «چیزی نیست، در عملیاتی تیر به کف دستم خورد و از پشت آن خارج شد.»سید پاداش این خلوص و گمنامی را در اسفند 62 در عملیات «خیبر» از خدا گرفت. همسر بسیجی شهید«سید محمد غیاثیان»***در روزهای سخت جزیره ی مجنون که دشمن برای بازپس گیری مواضع خود آتش گسترده و بی وقفه ای را بر روی جزایر می ریخت، وقتی با احمد صحبت از ازدواج شد، گفت: «زندگی و ازدواج من، حفظ و نگهداری آب های جزیره ی مجنون است!»او چند ماه به مرخصی نرفته بود. با اصرار مسؤولین پذیرفت که سری به خانواده اش بزند، اما چند روز پس از آن، از یک منطقه عملیاتی دیگر سر درآورد. این بار خود را نه به عنوان یک فرمانده، بلکه به عنوان یک راننده ی ساده و معمولی بولدوزر جا زده بود.او در شب عملیات «والفجر 8» از میان آن همه دود و آتش به آسمان سفر کرد.یکی از دوستان شهید«احمد امین طبرسی»-ره یافتگان/ص 454***اوایل سال 66 پس از شهادت تعدادی از همکارانمان با حضرت آیت الله خامنه ای دیدار داشتیم. ایشان در این دیدار خصوصی حدود یک ساعت درباره ی برنامه روایت فتح صحبت کردند وبیش از هر چیز روی متن برنامه ها تأکید فرمودند. بعد از ما پرسیدند: «نویسنده این برنامه کیست؟» شهید «مرتضی آوینی» کنار من نشسته بود. از قبل به ما سپرده بود درباره ی او صحبت نکنیم. ما سعی کردیم از پاسخ به پرسش آقا طفره رویم، اما آقا سؤال را با تأکید بیشتر تکرار کردند. ما ناچار شدیم بگوییم «سید مرتضی». آقا فرمودند: «این متون شاهکار ادبی است و من آن قدر هنگام شنیدن و دیدن برنامه لذت می برم که قابل وصف نیست.» برادر همایونفر – راز خون / ص 66***مقام معظم رهبری بیش از دو یا سه بار (به اتفاق بنده و جمعی از دوستان) شهید آوینی را ندیده بودند، اما یک روز که من تنها خدمت ایشان بودم، فرمودند: «جداً افتخار می کنم به وجود این بر و بچه های نویسنده و هنرمندی که در این مجموعه تلاش می کنند.» بعد اسم بردند از شهید آوینی و گفتند:«این آقای آوینی، آدم وقتی سیما و چهره ی نورانیش را می بیند همین طور دوست دارد به ایشان علاقمند شود.»حجت الاسلام و المسلمین زم – راز خون / ص 30.***مسؤول دفتر مقام معظم رهبری وقتی در مراسم تشیع شهید آوینی حاضر شدند به من فرمودند: «تدارک ببینید، آقا هم قرار است در تشیع شرکت کنند». گفتم: «چرا از قبل نگفتید که ما آمادگی داشته باشیم؟» گفتند: «ساعت 30/8 صبح آقا زنگ زدند و پرسیدند شما نرفتید مراسم تشییع؟ گفتیم، داریم می رویم.» فرمودند: «مراسم تشییع در حوزه ی هنری است؟» گفتم: «بله». فرمودند: «من دلم گرفته، دلم غم دارد، می خواهم بیایم تشیع پیکر پاک شهید آوینی!»حجت الاسلام و المسلمین زم – راز خون / ص 30.***با شروع حکومت نظامی رژیم شاه در شهر مقاوم دزفول، «محمد جواد» لحظه ای از مبارزه با بقایای رژیم غافل نبود و تا نیمه های شب به درگیری های مسلحانه مشغول بود. فردای روز درگیری بی آنکه مشخص کند در درگیری ها حضور داشته است، می گفت: «دیشب برادران یک تانک را از کار انداختند!» هر چه از او سؤال می کردند مگر تو هم بودی؟ با لبخندی ملیح می گفت: «ما چه کاره ایم! انقلاب مال شهداست.»یکی از دوستان پاسدار شهید «محمدجواد درولی».***نوروز سال 1371 با شهید «آوینی» در مسجدی در شمال تهران ملاقاتی داشتیم. به ایشان گفتم یکی از همسفرهای ما علاقمند است شما را ببیند. ایشان یک مقدار تعجب کردند و گفتند: «مگر من کی هستم که کسی بخواهد مرا ملاقات کند.» ایشان با اینکه از اولیای خدا بود، خودش را کسی و چیزی نمی دانست. حجت الاسلام والمسلمین سید محمد قائم مقامی – راز خون / ص 41.منبع:سروده های سرخ 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 353]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن