واضح آرشیو وب فارسی:رسالت: كشورهاي پيشرفته براي چند قرن آينده خود نمودار پيشرفت ترسيم مي كنند دانش آينده شناسي؛ امكان آينده سازي
عليرضا سعيدآبادي - كارشناس ارشد
روابط بين الملل
دراين نوشتار، نويسنده قصد دارد به آينده سفر كند نه بر بال خيال بلكه بامشاهده و كمك روندهايي كه در پيش رو قرار دارند. هفت ميليارد جمعيت كره زمين كه 20 درصد آن، 80 درصد منابع را مصرف
مي كنند، بحران تأمين مواد غذايي و آب براي ساكنان اين جهان، جنگ ها و نزاع هاي مرزي، قومي، مذهبي و منطقه اي، فرهنگ ها و خرده فرهنگ ها ومسئله هويت، چيرگي دانايي محوري و قدرت نرم بر
جنبه هاي سخت افزاري قدرت در سطح بين المللي و تلاش براي نهادينگي قدرت در سطح داخلي، شكاف فزاينده بين داراها و ندارها و تبعات اجتماعي، زيست محيطي، روانشناختي و بهداشتي زندگي شهري، از روندهاي غالب تا ساليان سال خواهند بود. جغرافياي كشورها نقش تعيين
كننده اي در قدرت ملي خواهد داشت. برخورداري از سرزمين و منابع سرشار و موقعيت هاي برترژئواستراتژيك و ژئوپليتيك اهميت مضاعفي مي يابند. با توجه به اصل مهم كميابي به معناي منابع محدود و تقاضاي نامحدود در علم اقتصاد، تلاش كشورها براي دسترسي به منابع كافي براي تداوم زندگي بيشتر خواهد شد. مواد غذايي، آب، منابع اوليه و انرژي هاي تجديد ناپذير از آن
جمله اند. خردمندي و دانايي محوري براي استفاده بهينه از اين منابع، عامل منحصر به فردي نزد
ملت ها به شمار مي رود. جنبش هايي كه در خاورميانه و شمال آفريقا واقع شده و ادامه دارد همانند معادله اي با چند متغير عمده است كه منابع و نحوه كنترل آن يكي از اين متغيرهاي اصلي به شمار مي رود و با اينكه بازيگران هركدام با ديگري متفاوتند اما نتايج مشابهي در پي دارند؛ عبور از حكومت هاي خانداني و تلاش براي نهادينگي قدرت در عرصه هاي داخلي. گرچه عوامل بين المللي نيز تأثيرات ضد و نقيضي بر روند اين حوادث دارند. شايد تا پيش ازاين، نظريه مركز - پيرامون با تأكيد بر تحليل هاي اقتصادي توضيح دهنده خوبي براي اوضاع در اين كشورها به شمار مي رفت اما در حال حاضر عامل بيداري اسلامي و آزاديخواهي شرايط متفاوتي را پديد آورده است. ازيك سو، اگر اين كشورها بخواهند با عبور از ديكتاتورها به مناسبات جديدي با غرب دست يابند اين آفت بر سر راهشان وجود دارد كه با توجه به وابستگي اقتصادي آنها به كشورهاي مركز طي دوره هاي متمادي و نبود اجماع كافي در بين رهبران سياسي شان، تغيير روابط سنتي آنها با غرب، قدري دور از دسترس به نظر برسد مگر آنكه ملت ها اختيار منابع خود را در دست بگيرند.از سوي ديگر، جنبش وال استريت در غرب، نظريه مركز - پيرامون را با چالش تاريخي ديگري مواجه ساخته اما نظام سرمايه داري در مقاطعي نشان داده گسترش بحران و جنگ را با هدف بازسازي سيستم، برون رفت از بحران و انتقال آن به خارج از مرزهاي خود براي بازگشت دوباره سيستم به حالت تعادل و جلوگيري از سقوط ، اجتناب ناپذير
مي داند. درميان رهيافت هاي تئوريك، نظريه صلح جهاني با تأكيد بر لزوم همكاري هاي بين المللي از سوي كشورها، همواره چهره اي كاملاً آرماني از مناسبات جهاني نشان داده است كه به تنهايي نمي تواند توضيح دهنده وضعيت موجود در نظام بين الملل باشد. حال سئوال اين است كه كشور ما بايد نگاه فرهنگي - اقتصادي و نرم افزاري به آينده داشته باشد يا نگاه امنيتي - نظامي و سخت افزاري؟ فرهنگ، زيربناي جامعه را مي سازد يا سياست؟ حافظه تلخ تاريخي ملت ايران نسبت به بيگانگان كه عمده آن به خاطر بي كفايتي شاهان و دولتمردان در تنظيم روابط خارجي در برخي ادوار تاريخي بوده، باعث شده همواره اقتصاد ملي در ذيل سياست، تعريف و پيگيري شود. اين درحالي است كه آينده كشورها به وزن اقتصادي آنها بستگي دارد و كشور ما نيز از اين قاعده مستثنا نيست. توليد ثروت و توليد دانايي، دو روي يك سكه اند و جوامع درجه يك كه از وزن اقتصادي بالاتري نيز برخوردارند سهم بيشتري در تحقيقات علمي به خود اختصاص مي دهند. توليد علم از ديدگاه آنان توليد ثروت است. تحقيقات علمي به نوآوري ها و توليدات جديد و با كيفيت تر و در نهايت به فروش و سود و درآمد بيشتر منجر
مي شود و بر قدرت اقتصادي آنان مي افزايد.اين چرخه علم و توليد ثروت، انحصارات را در بخشي از جهان و محروميت را در بخش ديگري از آن شدت مي بخشد. ايران اسلامي لزوماً با بازخواني هويت بر پايه سه مؤلفه هويت ساز؛ ايراني بودن، اسلامي بودن و جهاني شدن فرهنگ ايراني - اسلامي و با رعايت نسبت درست و منطقي هر كدام در برنامه ريزي هاي كلان كشور و با ترسيم شيب مناسب در منحني تحولات فرهنگي، اقتصادي و سياسي ايران تا سال هاي آتي، مي تواند منحني پيشرفت براي نسل هاي حاضر و نسل هاي بعدي را با آينده شناسي علمي تعيين كند. منحني زمان در برنامه ريزي هاي ملي اعم از برنامه هاي سالانه بودجه، برنامه هاي ميان مدت پنج ساله توسعه، برنامه راهبردي ده ساله و سند چشم انداز بيست ساله براي برنامه ريزان ارشد جامعه داراي تفاوت معناداري است.هرچه بر زمان افزوده مي شود اصولاً سهم مطالعه و پيش بيني روندها و تحولات آينده در ابعاد داخلي و بين المللي اهميت بيشتري مي يابد.اگر افق هاي بسيار دور را همگي بپذيريم همان گونه كه ملل درجه يك جهان در هزاره سوم بدون شك آن را پذيرفته اند و با دورنماي آن دارند حركت مي كنند، آن گاه ضروري است تمامي برنامه هاي بيست ساله، ده ساله، پنج ساله و سالانه كشور با افق «ايران 1900» بازنگري و تدوين شوند. تعجب نكنيد. بررسي آرزوهاي يك ملت در پانصد سال آينده يك گزاره علمي است. شك نكنيد كشورهاي پيشرفته براي چند قرن آينده خود نمودار پيشرفت ترسيم مي كنند. دانش آينده شناسي امكان آينده سازي را نيز به ما مي دهد.
استراتژي ملي جمهوري اسلامي ايران در باره
آينده سازي در افق 1900 با دو سناريوي عمده مواجه است؛ اول، برتري منافع ايدئولوژيك بر منافع ملي. مفروض اساسي اين سناريو اين است كه درگيري با دشمنان اسلام در آينده نزديك اجتناب ناپذير است. آنچه كه به اين سناريو قوت مي دهد قرائت هاي بخشي از نخبگان جامعه در باره مهدويت و احتمال نزديكي دوره آخرالزمان است. دوم اينكه منافع ملي بر منافع ايدئولوژيك مقدم است. اين سناريو به مفهوم دولت - ملت، اولويت بالاتري مي دهد و به احتمالات فراروي زندگي ما ايرانيان در دهه ها و سده هاي آينده مي انديشد. تفاوت اين دو سناريو با توجه به هويت تركيبي ملت ايران فقط در تقدم و تأخر مؤلفه هاست و وجه تشابه آن، اعتقاد هر دو به ظرفيت ها و كاركردهاي ايدئولوژي در جامعه ايراني است. از اين ظرفيت ها در تمامي حوزه هاي داخلي كشور با بازمهندسي هويت ايراني به صورت تركيبي و بر پايه مؤلفه هاي ديني و ميهني مي توان همواره استفاده كرد و تأكيد بر پويايي فرهنگ مهدويت به عقيده نويسنده يكي از منابع كيفي قدرت ملي در ايران است. براي رسيدن كشورمان به جايگاه ابرقدرتي در افق 1900 آن هم در گام هاي پياپي و منطقي در طي قرون آينده، افزايش شيب منحني تحولات فرهنگي بايد مقدم بر ساير تحولات باشد. پرهيز از جداسازي نيروهاي فكري جامعه و تجزيه نخبگان از روند شتاب چرخه توليد علم و دانايي به اندازه اي كه ملت ايران شايسته آن است بيش از آنچه كه هست و اجماع ملي نياز روزافزون جامعه ايراني براي رقابت با كشورهاي درجه يك جهان از نظر علم و فناوري است.
امروزه، سرعت برق آساي توليد و تكثير دانش عام بشري و محدوديت هاي دستيابي به علوم خاص و پيچيده يكي از روندهاي غالب در روابط بين كشورهاي توليد كننده و مصرف كننده دانش در نظام نوين بين الملل است. قدرت ملي بيش از ساير منابع كمّي و كيفي قدرت با شاخص كيفيت انسان ها و قدرت نرم ارزيابي و سنجيده مي شود و بر اين اساس تقسيم بندي جديدي از روابط شمال - جنوب بر پايه قدرت نرم و مرزهاي دانايي دارد، شكل مي گيرد. طبق اين تقسيم بندي، در سده هاي آينده ما جوامعي با مردمان دانشمند و جوامعي با مردمان مصرف كننده دانش خواهيم داشت. ايران 1900 با درك درست از تجارب تاريخي خود و ديگران و روندهاي داخلي و بين المللي در آينده، به كمك برنامه ريزي مناسب و ترسيم شيب فرهنگي و اقتصادي و سياسي مورد نياز جامعه اي خواهد داشت با مردماني دانشمند در گستره ملي و اين به معناي آن است كه تا آن زمان با پيروي از منافع ملي در خارج از مرزها، وزنه اقتصادي كشورمان در تجارت بين الملل و اقتصاد بين الملل به بالاترين سطح ممكن رسيده است.
چهارشنبه|ا|3|ا|اسفند|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رسالت]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 165]