تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):ياران مهدى جوان‏اند و ميان‏سالى در ميان آنان نيست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820943228




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

با کاروان عشق(3)


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: با کاروان عشق (3)
قیام حسین
(پزوهشی تازه پیرامون قیام امام حسین علیه‌السلام)مقاله گذشته را از اینجا مشاهده نمایید.شورش مردم مدینه در سال شصت و سوم هجرت که به جنگ معروف حره منتهی شد بیشتر اعتراض بر رفتار شخصی یزید بود تا انکار بر قتل پسر دختر پیغمبر. وقتی نمانیدگان مدینه از شام بر گشتند و گفتند ما از نزد مرد فاسقی می‌آییم که شایسته خلافت نیست، مردم مدینه به فکر افتادند که باید یزید را بردارند.شگفت اینکه سپاهیان کوفه که گرد حسین را فرا گرفتند و او را کشتند در پنج وقت به قبله اسلام نماز می‌خواندند و در هر اذان شهادت به پیغمبری محمد (ص) جد حسین می‌دادند. شگفت‌تر اینکه از نخستین برخورد حسین (ع) با طلیعه سپاهیان کوفه دو لشکر با حسین ابن علی نماز خواندند، یعنی او را مسلمان و اهل قبله و لایق امامت می‌دانستند بین این سپاهیان کسانی بودند که در جنگ‌های اسلامی شجاعت و از خود گذشتگی نشان دادند. اما سرانجام ظرف چند ساعت طومار همه این سوابق بهم آمد. همه چیز در پرده فراموشی پنهان شد، مسلمان و امام دیروز با گذشت یک شب کافر به حساب آمد، چرا؟ممکن است بگویند او را برای آن کشتند که با یزید بیعت نکرد. درست است او تا واپسین نفس حاضر برای بیعت با یزید نشد. اما سرپیچی از بیعت با خلیفه وقت جرم نیست، و اگر هم جرم باشد کیفر آن کشتن نیست. تخلف از بیعت در اسلام سابقه داشت.در روز حدیبیه وقتی پیغمبر شنید که قریش با عثمان مکر ورزیده‌اند، از ایشان پرسید چه باید کرد. آنان با وی با مرگ بیعت کردند. اگر کسی نمی‌خواست می‌توانست بیعت نکند. در قرآن آیاتی هست که مسلمانان را به جهاد امر می‌کند و در ضمن این آیات اشارت به کسانی رفته است که از شرکت در جهاد معذور بودند و عذر آنان پذیرفته شد. کسانی هم به دروغ عذر آوردند و عذر آنان پذیرفته نشد، اما پیغمبر نه تنها ایشان را نکشت بلکه رفتاری هم که ناخوشایند آنان باشد با آنان نکرد. کار آنها را به خدا واگذاشت، تا اگر خواهد به بخشد و اگر خواهد کیفر دهد.چون ابوبکر به خلافت رسید به روایتی علی (ع) و سران بنی‌هاشم تا شش ماه با او بیعت نکردند هنگامی که علی از مردم به خلافت بیعت گرفت باز می‌بینیم چند تن از بیعت با وی سرباز زدند و علی متعرض آنان نشد. پس بیعت نکردند با خلیفه در اسلام سابقه داشته و جرم نبوده است. ممکن است بگویند حسین (ع) مقابل خلیفه ایستاد، و این قیام نوعی شورش داخلی به حساب می‌آمد. درست است، حسین بر یزید خرده‌ها گرفت، بر خلافت او، بر صلاحیت اخلاقی او، بر مسلمانی او. او دعوت‌نامه‌های مردم عراق را گرفت. نماینده خود را نیز به عراق فرستاد تا آنچه را در آنجا می‌گذرد از نزدیک به بیند و بد و گزارش دهد. او از حجاز به عراق رفت. در عراق با سپاهیان پسر زیاد به جنگ برخاست.اما فاسق خواندن یزید و پذیرفتن دعوت مردم عراق و جنگ با سپاهیان کوفه هیچ یک قیام برضد مصالح مسلمانان نیست. اگر مسلم شود مسلمانی با گروهی از مسلمانان در مقابل گروهی دیگر برخاسته‌اند، قرآن می گوید چندانکه می‌توانید کار را به مصالحت پایان دهید. اگر قیام کننده در مخالفت خود استوار ایستاد و جنگ برپا کرد چندان با او به جنگید که به حکم خدا گردن بنهد. حال ببینیم حسین (ع) چه می‌خواست و کوفه با او چه معامله‌ای کرد، آیا او بود که جنگ را آغاز کرد؟ آیا او در ادامه‌ جنگ اصرار داشت؟ نه! او در آغاز قیام در پاسخ دعوت‌های مردم کوفه، در پاسخ پرسش از علت قیام، در خطبه‌ها و سخنان خود پیوسته می‌گفت حلال خدا حرام و حرام خدا حلال شده است. ما می‌دانیم وظیفه هر مسلمانی است که برای تجدید حیات سنت و میرانیدن بدعت برخیزد. او هنگامی به عراق آمد که دعوت‌نامه‌های فراوان به دست وی رسید. او از روزی که با طلیعه سپاهیان کوفه برخورد و فرمانده این دسته از وی پرسید چه می‌خواهی؟ گفت مردم این سرزمین از من خواستند نزد آنان بیایم تا بیاری ایشان دین را زنده کنم. اکنون اگر از سخن خود برگشته‌اند من به حجاز باز می‌گردم.او پس از اینکه دید سپاهیان کوفه از طاعت پسر زیاد بر نمی‌گردند و به وی نمی‌پیوندند تا آنجا که توانست کوشید که کار به جنگ نکشد. حتی در واپسین گفتگوها با پسر سعد از وی خواست تا یکی از دو پیشنهاد او را بپذیرد. اگر فرماندار کوفه یکی از این درخواست‌ها را می‌پذیرفت کار رنگ دیگری می‌بافت.اما پسر زیاد جز این نمی‌خواست که او را خوار سازد و به حکم خود در آورد، و این چیز بود که آن آزاد مرد هرگز نمی‌پذیرفت. چنانکه گفت: من هرگز مانند بندگان خود را تسلیم شما نخواهم کرد. پس چنانکه می‌بینیم هنوز آن چرا بی‌پاسخ مانده است.  منبع:پس از پنجاه سال، دکتر سید جعفر شهیدی 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 273]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن