واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: رونمایی مدرن از سیاهی و تباهی!
اگر با ادبیات «كورمك مك كارتی» نویسنده 75ساله «رودآنلیدین» آشنا باشید و یا حتی تعداد معدود فیلمهایی كه از رمانهایش اقتباس شده را دیده باشید؛ بیش از هر چیز سیاهی و نفرت و خشمكور قهرمانان ماجراهای او را دریافتهاید. او حتی به عنوان یك ینگه دنیایی صحراهای خشك یا نقاط متروكه را برای قرار دادن قهرمانهای داستانهایش بیشتر میپسندد و همه اینها در روند شكلگیر قصهاش، همان المنتهای تباهی و سیاهی را بیشتر قوت میبخشد. پیرمردها وطن ندارند شاید به تعبیری نزدیكترین داستان مك كارتی به همین شیوه ادبیاتی او و احتمالا مهلكترین آنهاست. رمانی كه در سال 2003 منتشر كرد و با استقبال روبهرو شد. برادران كوئن رمان او را به فیلمنامهای تبدیل كردند كه برخلاف رویه سابقشان، بدجوری به خود كتاب شباهت دارد. البته صحبت از مقوله وفاداری نیست؛ چرا كه پیش از این «كوئنها» درباره این واژه و مهمتر درباره ژانر اقتباس –به عنوان یكی از اركان ژانرها و یكی از پراستفادهترین آنها- تعریف و برداشت و نظریه خودشان را با ساخت فیلمهایشان اعلام كرده بودند. آنها كتاب را به فیلمی 2ساعته تبدیل كردندو عظیمترین كارشان این بود كه مانند همیشه، آن رگههای طنز و عناصر نازنین خندهدار را در زیر ساخت پیرمردها وطن ندارند كاشتند! حالا آن لوكیشن صحرای تگزاس با فیلمی كه تلنبار از جسد و قاتل و فراری و یك عدد كلانتر است چگونه رگههای طنز دارد؛ آن به تیزهوشیهای كوئنها و ظرافتهای آنها برمیگردد كه برای كسانی كه فیلم یا حداقل 2یا 3 كلیپ اینترنتی هم اگر از فیلم دیده باشند؛ ملموستر جلوهگر میكند. صحرای خشك و جاده سه طرفه! پیرمردها وطن ندارند، 3 كاراكتر اصلی و واقعی دارد، كه هر كدام ابتدا به ساكن همانی هستند كه در بدو امر و در اولین پلان كه ظاهر میشوند، برداشت میكنیم. اما هرچه بیشتر به دل صحرای خشك و بیآب و علف تگزاش وارد میشویم در میبابیم كه نه؛ این فیلم سوزان قرار است محفلی باشد برای چالش خلق الله با زندگی طولانی كه مدتها پیش داشتند و تغییری كه بدان خواهد رسید و این تحول و تغییر بنیادین از یك آدم تا حدی منزوی و منفعل یك هفت تیركش قهار و البته نباز! میسازد ؛ از یك آدم كش راستكی و پرسابقه، دیوانهای به تمام معنی كه به ماشین جنگی برای كشتار بدل شده، میسازد و از مرد قانون (كه دست بر قضا اینجا دیگر از تیپكالهای رایج و ثبت شده كلانترها با سبیل چخماقی و شكم عظیم و سنی حدود 50تا 55 سال خبری نیست). كلانتر میسازد كه ممكن است رویه اخلاقی و وجدان سابق را كنار بگذارد و در واقع برود كه هم نقش كلانتر را بازی كند، هم قاضی را و هم مامور اجرای حكم را... اگر قرار باشد در زمان واحد هر سهتای این مردان در صحرای تگزاس باشند، طبیعی است كه این جاده باید سهطرف داشته باشد چرا كه هیچكدام مایل به دیدن هم نیستند كه اصلا با هم كاری هم ندارند و به ویژه كلانتر كه برای قاتلهای بیگانه اصلا پروندهای ندارد. اما خب، قرار است داستان این سه را از جادههای متعلق به خود خارج كند و هر سه را روی یك جاده قرار دهد؛ جایی كه تعقیب و گریز شروع میشود و انكار و اصرار آغاز میگردد. كهنه سرباز، قاتل و كلانتر!كاراكتر مهم پیرمردهاوطن ندارند، كهنه سربازی است كه بعد از جنگ ویتنام به آن دسته منفعل پیوسته و سالهاست كه سردرگریبان خود داشته و حتی با آدمیان هم كاری ندارد و به شغل شریف «شكار» مشغول است. شكارچی منفعل ماجرا با نام «لوی لین ماس»( با بازی جاش برولین، او را با گریندهاوس رابرت رود ریگرز بیاورید در نقش دكتر ویلیام بلوك)، مثل برنامه چندین ساله فصلی كه دارد برای شكار در غرب تگزاس مشغول كند و كاو است كه دست بر قضا به ناحیهای میرسد كه پیش از این هرگز محل تردد ماشینها و آدمها نبوده اما، ماس روبهروی خود چندین دستگاه وانت و ماشین متوقف شده پر از آدمهای تیر خورده و زخمی و كشته شده میبیند. و جالب اینجاست كه در یك بسته بزرگ، بیش از 2میلیون دلار پول نقد پیدا میكند. سالها تردد او در غرب تگزاس و اطلاع او از شهر ریوگرانده، آنا به او یادآوری میكند كه این پول مربوط به معامله قاچاق موادمخدر و آن هم معامله هروئین خالص است. پس كه واقعا روزگار را به شرافت و مناعت طبع و انزوا گذرانید، با علم به اینكه میداند این پول از كجا آمده؛ به یكباره تصمیم میگیرد؛ خود را مالك پول باد آورده بداند. پولی كه پس از نزاع خونین و مرگبار قاچاقچیان با یكدیگر و پس از كشته شدنشان همگیشان بیصاحب در دل كویر مانده بوده تا كهنه سرباز سابق و شكارچی منزوی فعلی پیدایش كند. از سوی دیگر یك قاتل و مزدور و در بهترین عبارت یك شكارچی انسان كه بدجوری همه فن حریف هم هست. به نام «آنتون» ( با بازی خاویر باردم) كه از همه چیز مطلع شده، میرود كه این شكارچی حیوانات یعنی ماس را شكار كند و هم به پول برسد و هم درسی به بقیه خلایق ساكن در غرب تگزاس و ریوگرانده بدهد كه هر پولی را نمیتوان از روی زمین برداشت و صاحب شد، به ویژه اگر پول متعلق به یك شكارچی بد نام انسان باشد. یك كلانتر بسیار پرتجربه و بسیار قانونمند نیز وارد ماجرا میشود كه هم ماس را به دلیل كشتار مربوط به قاچاقچیان دستگیر كند علیرغم اینكه «ماس» این كاره نبوده و هم اینكه دخل آقای آنتون را در بیاورد؛ كه گزارش رسیده همه قتلهای این دور و بر كار او بوده و او بدون اینكه ردپایی بگذارد، هیچ پروندهای هم برایش سابق بر این تشكیل نشده. در ادامه ماجرا،«ماس» كه به زعم كلانتر قاتل است خبر ندارد كه شكارچی انسان یعنی آنتون دنبال اوست. البته ماس در حین گریزش، دست به اسلحه هم میبرد و چند نفری را دراز میكند كه به آن دفاع از خود نام مینهد! آنتون نیز در مسیر یافتن «ماس» حداقل برای امتحان سلاحش تعدادی قربانی میگیرد و این وسط كلانتر داستان با نام «اد تام بل» (با بازی تامی لیجونز) مدام آدم مرده روی دستش میماند و حرصاش روی دستگیری 2نفر دیگر بیشتر میگردد.مؤلفههای پیرمردها...پیچیدگیهای داستان به همراه تعلیق دائمی به اضافه نادیده گرفتن قواعد ژانر به سبك برادران كوئن، ممكن است تماشاگر بیصبر و نا آشنا با سینمای كوئنها را از دیدن فیلم پیرمردها وطن ندارند فراری بدهد. برای همین است كلا اتان وجوئل كوئن برای این فیلم كیسه ندوخته بودند. چنانكه فیلم در پایان هفته هفتم در حالی كه هنوز در حدود 1250 سینما اكران فیلم را ادامه میدهند، حدود 37 میلیون دلار فروخته، اما به مانند اكثر كارهای قبلی كوئنها منتقدان فیلم را پسندیدند و پیرمردها وطن ندارند جزو معدود فیلمهای سال 2007 است كه 5ستاره كامل دریافت كرده است اما عمده اشاره منتقدان و حتی تماشاگران خاص سینمای كوئنها درباره مولفههای این 2 در ساخت پیرمردها وطن ندارند همانا تكیه بر عناصر داستان به نحو مطلوب و مختص كوئنها به همراه استفاده از آزار و خشونت در حد افراط است در حالی كه رگهای طنز و كمیك را میتوانیم به صورت عیان در جای جای داستان مشاهده كنیم. یك داستان سیاه و خوفانگیز با لوكیشنهای غم بار در غرب تگزاس با كاراكترهای شكارچی، شكارچی انسان، كلانتر،قاچاقچیان موادمخدر و... در حالی كه رگههای طنز به گونه تصویری و حتی كلامی در پلانهای زیادی قابل مشاهده است؛ احتمالا بیانگر این دیدگاه است كه پیروی نكردن از قواعد ژانر و كنار هم قرار دادن عناصری كه حتی به لحاظ فرم و محتوی به هم نمیخورند؛ چگونه فیلمی به سبك و سیاق كوئنها میتواند به وجود بیاید. فیلمی مدرن و البته مهم و خواستنی كه شاید به تعبیری، زنده بودن سینما را اعلام میكند. منبع : همشهری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 520]