تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):گوش خود را به شنيدن خوبى‏ها عادت بده و به آنچه كه به صلاح و درستى تو نمى‏افزايد گو...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835270592




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

وآن باکره...


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: و آن باکره...
حضرت مریم ع
« حنه » و « اشیاع » دو خواهر بودند ، که اولی به همسری « عمران » که از شخصیت های برجسته بنی اسرائیل بود در آمد و دومی را « زکریا » پیامبر خدا به همسری انتخاب کرد . همسر عمران ( حنه ) سالها گذشت که فرزندی از او متولد نشد ، روزی زیر درختی نشسته بود ، پرنده ای را دید که به جوجه های خود غذا می دهد ، مشاهده این محبت مادرانه ، آتش عشق فرزند را دل او شعله ور ساخت و از صمیم دل ، از درگاه خدا تقاضای فرزندی کرد و چیزی نگذشت که این دعای خالصانه به هدف اجابت رسید و باردار شد . خداوند به همسرش ( عمران ) وحی فرستاده بود که پسری پر برکت که می تواند بیماران غیر قابل علاج را درمان کند ، و مردگان را بفرمان خدا حیات بخشد به او خواهد داد که به عنوان پیامبر به سوی بنی اسرائیل فرستاده شود ؛ او این جریان را با همسر خود ( حنه ) در میان گذاشت ، لذا هنگامی که او باردار شد ، تصور می کرد ؛ فرزند مزبور همانست که در رحم دارد ، بی خبر از اینکه کسی که در رحم اوست مادر آن فرزند می باشد و به همین دلیل ، نذر کرد که پسر را خدمتگزار خانه خدا « بیت المقدس » نماید . به این خدمتکاران « محرر » گفته می شود . واژه « محرر » از ماده تحریر گرفته شده که به معنی آزاد ساختن است و در اصطلاح آن زمان ، به فرزندانی گفته می شد که برای خدمت در معبد تعیین می شدند تا نظافت و خدمات معبد را بعهده گیرند ، و به هنگام فراغت مشغول نیایش و عبادت پروردگار شوند ، و به این جهت آنها را « محرر » می گفتند که از هرگونه خدمت به پدر و مادر آزاد بودند و این را افتخاری برای خود می دانستند . بعضی گفته اند که کودکان از موقعی که توانایی بر این خدمت داشتند تا سن بلوغ ، این وظایف را زیر نظر پدران و مادران انجام می دادند و پس از رسیدن به مرحله بلوغ ، تعیین سرنوشتشان بدست خودشان بود ؛ اگر می خواستند به کار خود در معبد پایان داده و بیرون می رفتند و اگر هم تمایل داشتند به همان وضع ادامه می دادند .   پروردگارا فرزندم دختر است !مادر مریم به هنگام تولد فرزندش مشاهده کرد که فرزند او دختر است ، در این موقع نگران شد که با این وضع چه کند ؟ زیرا خدمتکاران بیت المقدس ، از میان پسران انتخاب می شدند و سابقه نداشت دختری به این عنوان انتخاب گردد . قرآن چگونگی حال مادر مریم را پس از تولد فرزند ، شرح می دهد که او با ناراحتی ، اظهار داشت خداوندا ، من این فرزند را دختر آوردم و تو می دانی که پسر و دختر برای هدفی که من نذر کردم همانند نیستند ، دختر نمی تواند ، آن وظایف را چنانکه پسر انجام می دهد ، انجام دهد . اما قرآن می گوید : « خداوند مریم را به خوبی پذیرفت و او را همچون گیاه ارزنده و نیکویی پرورش داد . » ( سوره ال عمران / آیه 37 ) مادر مریم ، باور نمی کرد که دختری به عنوان خدمتگزار خانه خدا ، بیت المقدس پذیرفته شود ، و لذا آرزو داشت ، فرزندی که در رحم دارد پسر باشد ، زیرا سابقه نداشت که دختری برای این کار انتخاب گردد ، اما خداوند این دختر پاک را ( برای نخستین بار ) برای این خدمت روحانی و معنوی ، پذیرفت . بعضی از مفسران گفته اند : نشانه پذیرش او این بود که هیچگاه مریم ، در دوران خدمتگزاری بیت المقدس ، عادت ماهیانه نمی دید تا مجبور نگردد از این مرکز روحانی دور شود و ممکن است قبولی این نذر و پذیرش مریم بصورت الهام به مادرش اعلام شده باشد . قرآن می گوید : خداوند زکریا را به عنوان کفالت مریم انتخاب کرد ، زیرا چنانکه در تاریخ آمده است ، پدر مریم « عمران » قبل از تولد او چشم از جهان فروبست .نامگذاری مریم به این نام ، بوسیله مادرش به هنگام وضع حمل انجام شد ، و باید توجه داشت که « مریم » در لغت آنها به معنی « زن عبادت کار » بوده است ، و این نهایت عشق و علاقه این مادر پاک را برای وقف کردن فرزندش در مسیر بندگی خدا ، نشان می دهد و لذا به دنبال این نامگذاری ، از خدا خواست که این نوزاد و فرزندانی را که در آینده از او بوجود می آیند ، از وسوسه های شیطانی برکنار و در پناه لطف خود قرار دهد .    قرعه برای نگهداری مریممادر مریم بعد از وضع حمل ، نوزاد را در پارچه ای پیچید و به معبد آورد و به دانشمندان و بزرگان بنی اسرائیل خطاب کرد که این نوزاد برای خدمت خانه خدا نذر شده است ، سرپرستی او را بر عهده بگیرید ؛ از آنجا که مریم از خانواده ای بزرگ ( خانواده عمران ) بود دانشمندان و عابدان بنی اسرائیل برای سرپرستی او بر یکدیگر سبقت می جستند ، و لذا تصمیم بر قرعه گرفتند ، به کنار نهری آمدند و قلم ها و چوبهایی که بوسیله آن قرعه می زدند حاضر می کردند ، و نام هریک بر یکی از قلمها نوشته شد ، هر قلمی که در آب فرو می رفت برنده قرعه نبود ، تنها قلمی که روی آب باقی می ماند برنده قرعه محسوب می شد . قلمی که نام « زکریا » بر آن بود در اعماق آب فرو رفت و سپس روی آب آمد و سرپرستی « زکریا » نسبت به مریم مسلم شد و در واقع از همه سزاوارتر بود زیرا هم پیامبر خدا بود و هم همسر خاله مریم . قرآن با اشاره به این داستان می گوید « در آن هنگام که آنها قلمهای خود را برای تعیین سرپرستی مریم در آب می افکندند حاضر نبودی . و همچنین به هنگام کشمکش و گفتگوی آنها بر سر کفالت مریم حضور نداشتی و اینها فقط از طریق وحی بر تو نازل شده است . » ( سوره آل عمران / آیه 44 ) سرپرستی مریم با زکریا مریم ، تحت سرپرستی زکریا بزرگ شد و آنچنان غرق عبادت و بندگی خدا بود که بگفته ابن عباس ، هنگامی که نه ساله شد ، روزها رو روزه می گرفت و شبها را به عبادت می پرداخت و آنچنان در پرهیزکاری و معرفت و شناسایی پروردگار ، پیش رفت که از احبار و دانشمندان پارسای آن زمان نیز پیشی گرفت و هنگامی که زکریا در کنار محراب او قرار می گرفت و برای دیدار او می آمد ، غذاهای مخصوصی کنار محراب او مشاهده می کرد که از آن به تعجب می افتاد ، روزی از او پرسید : این غذا را از کجا آوردی ؟ مریم در جواب گفت : این از طرف خداست و اوست که هر کس را بخواهد ، بی حساب روزی می دهد . «آل عمران آیه 37»اما این غذا چه نوع غذایی بوده و از کجا برای مریم آمده ، در قرآن شرح داده نشده است ولی از روایات متعددی استفاده می شود که آن یک نوع میوه بهشتی بوده که در غیر فصل ، در کنار محراب مریم بفرمان پروردگار ، حاضر می شده است و این موضوع جای تعجب نیست که خدا از بنده پرهیزکارش این چنین پذیرایی کند ! از جمله از امام باقر (ع) نقل شده که : « روزی پیامبر (ص) به خانه فاطمه زهرا (س) آمد ، در حالیکه چند روز در خانه او غذای قابل توجهی دیده نمی شد ، ناگاه غذای فراوان مخصوصی نزد او مشاهده کرد و از او پرسید این غذا از کجاست ؟ فاطمه (س) عرض کرد : از نزد خداست ، زیرا هرکس را بخواهد بدون حساب روزی می بخشد ، پیامبر (ص) فرمود : این جریان همانند جریان زکریاست که در کنار محراب مریم آمد و غذای مخصوصی در آنجا دید و از او پرسید ای مریم ، این غذا از کجاست ؟ او گفت : از ناحیه خداست .  سخن گفتن فرشتگان با مریم یکی از ویژگی های این بانوی بزرگ این بود که فرشتگان با مریم سخن می گفتند و این حاکی از بلندی مقام مریم است . « فرشتگان به او بشارت دادند که ای مریم ! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته و بر تمام زنان جهان ، برتری داده است . » ( سوره ال عمران / آیه 42 ) یعنی بر اثر تقوی و پرهیزکاری و ایمان و عبادت از برگزیدگان خدا و پاکان شد ، او برگزیده شد که پیامبری همچون عیسی از وی بوجود آید . جمله اول تنها اشاره به صفات عالی انسانی مریم می کند و به عنوان انسان برگزیده از او نام می برد ، و در جمله دوم اشاره به برتری او بر همه زنان معاصر زمان خود می کند . این سخن قرآن گواه بر این است که مریم بزرگترین شخصیت زن در جهان خود بوده است . فرشتگان بدنبال بشارت دادن به مریم درباره برگزیده شدن از طرف خداوند ، به او گفتند : « اکنون در برابر پروردگار خضوع کن و سجده و رکوع بجا بیاور »(آل عمران-آیه 43) و این در حقیقت شکرانه ای در برابر آن نعمت بزرگ بود .  سرآغاز تولد مسیح (ع) قرآن داستان ولادت عیسی مسیح (ع) از مریم را این چنین آغاز می کند : « در کتاب آسمانی قرآن از مریم سخن بگو آنگاه که از خانواده خود ، جدا شده و در یک منطقه شرقی قرار گرفت » ( سوره مریم / آیه 16 ) مریم می خواست مکانی خالی و فارغ از هرگونه دغدغه پیدا کند که به راز و نیاز با خدای خود بپردازد و چیزی او را از یاد محبوب غافل نکند و به همین جهت طرف شرق و بیت المقدس ( آن معبد بزرگ ) را که شاید محلی آرامتر و یا از نظر تابش آفتاب پاکتر و مناسب تر بود برگزید . در این هنگام ، مریم « حجابی میان خود و دیگران افکند » تا خلوتگاه او از هر نظر کامل شود . ( سوره مریم / آیه 17 ) به هر حال « در این هنگام ما روح خود ( یکی از فرشتگان بزرگ ) را به سوی او فرستادیم و او در شکل انسان کامل بی عیب و نقص و خوش قیافه ای بر مریم ظاهر شد . » ( مریم / 17 ) پیداست که در این موقع چه حالتی به مریم دست می دهد ، مریمی که همواره پاکدامن زیسته ، در دامان پاکان پرورش یافته و در میان جمعیت ضرب المثل عفت و تقواست ، از دیدن چنین منظره ای که مرد بیگانه زیبایی به خلوتگاه او راه یافته چه ترس و وحشتی به او دست می دهد ؟ لذا بلافاصله « صدا زد : من به خدای رحمان از تو پناه می برم ، اگر پرهیزکار هستی » ( مریم / 18 ) و این نخستین لرزه ای بود که سراسر وجود مریم را فرا گرفت . بردن نام خدای رحمان و توصیف او به رحمت عامه اش از یک سو و تشویق او به تقوی و پرهیزکاری از سوی دیگر ، همه برای آن بود که اگر آن شخص ناشناس قصد سوئی دارد او را کنترل کند ، و از همه بالاتر پناه بردن به خدا ، خدایی که در سخت ترین حالات تکیه گاه انسان است و هیچ قدرتی در مقابل او عرض اندام نمی کند مشکلات را حل خواهد کرد . مریم با گفتن این سخن در انتظار عکس العمل آن مرد ناشناس بود ، انتظاری آمیخته با وحشت و نگرانی بسیار ، اما این حالت دیری نپائید . ناشناس زبان به سخن گشود و مأموریت و رسالت عظیم خویش را چنین بیان کرد و « گفت : من فرستاده پروردگار توام » ( مریم / 19 ) این جمله همچون آبی که بر آتش بریزد ، به قلب پاک مریم آرامش بخشید . ولی این آرامش نیز چندان طولانی نشد ، چرا که بلافاصله افزود : « من آمده ام تا پسر پاکیزه ای از نظر خلق و خوی و جسم و جان به تو ببخشم . » ! ( مریم / 19 ) از شنیدن این سخن لرزش شدیدی وجود مریم را فرا گرفت و بار دیگر او در نگرانی عمیقی فرو رفت و « گفت : چگونه ممکن است من صاحب پسری شوم در حالی که تا کنون انسانی با من تماس نداشته و هرگز زن آلوده ای نبوده ام ؟! » ( سوره مریم / آیه 20 ) او در این حال تنها به اسباب عادی می اندیشید و فکر می کرد برای اینکه زنی صاحب فرزند شود دو راه بیشتر ندارد ، یا ازدواج و انتخاب همسر و یا آلودگی و انحراف ، من که خود را بهتر از هرکس می شناسم نه تاکنون همسری انتخاب کرده ام و نه هرگز زن منحرفی بوده ام ، تاکنون هرگز شنیده نشده است کسی بدون این دو صاحب فرزندی شود ! اما به زودی طوفان این نگرانی مجدد با شنیدن سخن دیگری از پیک پروردگار فرو نشست او با صراحت به مریم گفت : « مطلب همین است . پروردگارت فرموده : این کار بر من سهل و آسان است . » ( مریم / 21 ) تو که خوب از قدرت من آگاهی ، تو که میوه های بهشتی را در فصلی که در دنیا شبیه آن وجود نداشت در کنار محراب عبادت خویش دیده ای ، تو که آوای فرشتگان را که شهادت به پاکیت می دادند شنیده ای ، تو که می دانی جدت آدم از خاک آفریده شد ، این چه تعجب است که از این خبر داری ؟! سپس افزود : « ما می خواهیم او را آیه و اعجازی برای مردم قرار دهیم و ما می خواهیم او را رحمتی از سوی خود برای بندگان بنمائیم . » و به هرحال « این امری است پایان یافته » و جای گفتگو ندارد .  منظور از « روح خدا » چیست ؟ تقریباٌ همه مفسران معروف ، روح را در اینجا به جبرئیل فرشته بزرگ خدا تفسیر کرده اند ، و تعبیر « روح » از او به خاطر آن است که هم روحانی است و هم وجودی است حیاتبخش ، چرا که حامل رسالت الهی به پیامبران است که احیاء کننده همه انسانهای لایق می باشد و اضافه روح در اینجا به خدا دلیل بر عظمت و شرافت این روح است ، که یکی از اقسام اضافه ، اضافه تشریفیه است .  مریم در کشاکش سخت ترین طوفانهای زندگی « سرانجام مریم باردار شد » ( مریم / آیه 22 ) و آن فرزند موعود در رحم او جای گرفت . در اینکه چگونه این فرزند به وجود آمد آیا جبرئیل در پیراهن او دمید یا در دهان او ، در قرآن سخنی از آن به میان نیامده است . چرا که نیازی به آن نبوده ، هرچند کلمات مفسرین در این باره مختلف است . به هر حال « این امر سبب شد که او از بیت المقدس به مکان دوردستی برود » ( مریم / 22 ) او در این حالت در میان یک بیم و امید ، یک حالت نگرانی با سرور به سر می برد ، گاهی به این می اندیشید که این حمل سرانجام فاش خواهد شد ، گیرم چند روز یا چند ماهی از آنها که مرا می شناسند دور بمانم و در این نقطه به صورت ناشناس زندگی کنم آخر چه خواهد شد ؟! چه کسی از من قبول می کند زنی بدون داشتن همسر باردار شود مگر اینکه آلوده دامان باشد ، من با این اتهام چه کنم ؟ و راستی برای دختری که سالها سنبل پاکی و عفت و تقوا و پرهیزکاری و نمونه ای در عبادت و بندگی خدا بوده ، زاهدان و عابدان بنی اسرائیل به کفالت او از طفولیت افتخار می کردند و زیر نظر پیامبر بزرگی پرورش یافته و خلاصه سجایای اخلاقی و آوازه قداست او همه جا پیچیده است ، بسیار دردناک است که یک روز احساس کند همه این سرمایه معنویش به خطر افتاده است ، و در گرداب اتهامی قرار گرفته که بدترین اتهامات محسوب می شود و این سومین لرزه ای بود که بر پیکر او افتاد . اما از سوی دیگر ، احساس می کرد که این فرزند ، پیامبر موعود الهی است یک تحفه بزرگ آسمانی می باشد ، خداوندی که مرا به چنین فرزندی بشارت داده و با چنین کیفیت معجز آسائی او را آفریده چگونه تنهایم خواهد گذاشت ؟ آیا ممکن است در برابر چنین اتهامی از من دفاع نکند ؟ من که لطف او را همیشه آزموده ام و دست رحمتش بر سر خود دیده ام . در اینکه دوران حمل مریم چه اندازه بود گفتگو است ، هرچند در قرآن به صورت سربسته بیان شده است ، بعضی آن را یک ساعت و بعضی نه ساعت و بعضی شش ماه و بعضی هفت ماه و بعضی هشت ماه و بعضی نه ماه مانند سایر زنان دانسته اند ، ولی این موضوع تأثیر چندانی در هدف این داستان ندارد و روایات در این زمینه نیز مختلف است . در اینکه این مکان ( دور دست ) کجا بوده بسیاری معتقدند شهر « ناصره » بوده است و شاید در آن شهر نیز پیوسته در خانه می ماند و کمتر قدم بیرون می گذاشت . هرچه بود دوران حمل پایان گرفت ، و لحظات طوفانی زندگی مریم شروع شد ، درد سخت زائیدن به او دست داد آنچنان که او را از آبادی به بیابان کشاند . بیابانی خالی از انسانها و خشک و بی آب و بی پناه ! گرچه در این حالا زنان به آشنایان و دوستان خود پناه می برند تا برای تولد فرزند به آنها کمک کنند ، ولی چون وضع مریم یک وضع استثنائی بود و هرگز نمی خواست کسی وضع حمل او را ببیند ، با آغاز درد زائیدن ، راه بیابان را پیش گرفت . قران در این زمینه می گوید : « درد وضع حمل ، او را به کنار تنه درخت خرمائی کشاند . » این تعبیر « تنه درخت » نشان می دهد که تنها بدنه ای از آن درخت باقی مانده بود یعنی درخت خشکیده بود .   ای کاش پیش از این مرده بودمطوفانی از غم و اندوه ، سراسر وجود پاک مریم را فرا گرفت . احساس کرد لحظه ای را که از آن می ترسید فرا رسیده است ، لحظه ای که هرچه پنهان است در آن آشکار می شود و رگبار تیرهای تهمت مردم بی ایمان متوجه او خواهد شد . به قدری این طوفان سخت بود و این بار بر دوشش سنگینی می کرد که بی اختیار « گفت : ای کاش پیش از این مرده بودم و به کلی فراموش می شدم ! » بدیهی است تنها ترس تهمت های آینده نبود که قلب مریم را می فشرد ، هرچند مشغله فکری مریم بیش از همه همین موضوع بود ، ولی مشکلات و مصائب دیگر مانند وضع حمل بدون قابله و دوست و یاور ، در بیابانی تنهای تنها ، نبودن محلی برای استراحت ، آبی برای نوشیدن و غذا برای خوردن ، وسیله برای نگهداری مولود جدید ، اینها اموری بود که سخت او را تکان می داد . و آنها که می گویند چگونه مریم با ایمان و دارای شناخت توحیدی که آن همه لطف و احسان الهی را دیده بود چنین جمله ای را بر زبان راند که « ای کاش مرده بودم و به کلی فراموش می شدم »(مریم-23) هرگز ترسیمی از حال مریم در آن ساعت در ذهن خود نکرده اند ، و اگر خود به جزء کوچکی از این مشکلات گرفتار شوند چنان دست پاچه می شوند که خود را نیز فراموش خواهند کرد . اما این حالت زیاد به طول نیانجامید و همان نقطه روشن امید که همواره در اعماق قلبش وجود داشت درخشیدن گرفت ، « ناگهان صدایی به گوشش رسید که از طرف پایین پا بلند است و آشکار می گوید غمگین مباش درست بنگر پروردگارت از زیر پای تو چشمه آب گوارائی را جاری ساخته است . » ( مریم / 24 ) و نظری به بالای سرت بیفکن بنگر چگونه ساقه خشکیده به درخت نخل باروری تبدیل شده که میوه ها ، شاخه هایش زینت بخشیده اند . « تکانی به این درخت نخل بده تا رطب تازه بر تو فرو ریزد از این غذای لذیذ و نیروبخش بخور ، و از آن آب گوارا بنوش . و چشمت را به این مولود جدید روشن دار . و اگر از آینده نگرانی ، آسوده خاطر باش ، هرگاه کسی از انسانها را دیدی و از تو در این زمینه توضیح خواست با اشاره بگو من برای خدای رحمان روزه گرفته ام روزه سکوت و به همین دلیل امروز با احدی سخن نمی گویم . » ( سوره مریم/ آیات 25 و 26 ) خلاصه نیازی به این نیست که تو از خود دفاع کنی ، آنکس که این مولود را به تو داده وظیفه دفاع را هم نیز به خود او سپرده است . بنابراین از هر نظر آسوده خاطر باش و غم و اندوه به خاطرت راه نیابد . این حوادث پی در پی که همچون جرقه های روشنی در یک فضای فوق العاده تاریک و ظلمانی درخشیدن گرفت ، سراسر قلب او را روشن کرد و حالت آرامش گوارائی به او دست داد .  مسیح در گاهواره سخن می گوید « سرانجام مریم در حالی که کودکش را در آغوش داشت از بیابان به آبادی بازگشت و به سراغ بستگان و اقوام خود آمد . » ( سوره مریم / آیه 27 ) هنگامی که آنها کودکی نوزاد را در آغوش او دیدند ، دهانشان از تعجب باز ماند ؛ آنها که سابقه پاکدامنی مریم را داشتند وآوازه تقوا و کرامت او را شنیده بودند سخت نگران شدند ، تا آنجا که بعضی به شک و تردید افتادند ، و بعضی دیگر هم که در قضاوت و داوری عجول بودند زبان به ملامت و سرزنش او گشودند ، و گفتند : حیف از آن سابقه درخشان ، با  این آلودگی ! و صد حیف از آن دودمان پاکی که اینگونه بدنام شد . « گفتند : ای مریم ! تو مسلماً کار بسیار عجیب و بدی انجام دادی ! » ( مریم / 27) بعضی به او رو کردند و گفتند : « ای خواهر هارون (1)! پدر تو آدم بدی نبود ، مادرت نیز هرگز آلودگی نداشت . » (مریم/28)با وجود چنین پدر و مادر پاکی این چه وضعی است که در تو می بینیم ؟ چه بدی در طریقه پدر و روش مادر دیدی که از آن روی برگرداندی ؟! در این هنگام ، مریم به فرمان خدا سکوت کرد ، تنها کاری که انجام داد این بود که اشاره به نوزادش عیسی کرد . اما این کار بیشتر تعجب آنها را برانگیخت و شاید جمعی آن را حمل بر سخریه کردند و خشمناک شدند گفتند : مریم با چنین کاری که انجام داده ای قوم خود را مسخره نیز می کنی . به هر حال « به او گفتند ما چگونه با کودکی که در گاهواره است سخن بگوییم ؟! » ( سوره مریم / آیه 29 ) به هر حال ، جمعیت از شنیدن این گفتار مریم نگران و حتی شاید عصبانی شدند آنچنان که طبق بعضی از روایات به یکدیگر گفتند : مسخره و استهزاء او از انحرافش از جاده عفت ، بر ما سخت تر و سنگین تر است . ولی این حالت چندان به طول نیانجامید چرا که آن کودک نوزاد زبان به سخن گشود و « گفت : من بنده خدایم . او کتاب آسمانی به من مرحمت کرده و مرا پیامبر قرار داده است . و خداوند مرا موجودی پر برکت برای بندگان در هرجا باشم قرار داده است و مرا تا زمانی که زنده ام به نماز و زکات توصیه کرده است و مرا نسبت به مادرم نیکوکار قرار داده و جبار و شقی نداده است . » ( سوره مریم /30 تا 30 ) و سرانجام این نوزاد ( حضرت مسیح ) می گوید : « سلام و درود خدا بر من باد آن روز که متولد شدم و آن روز که می میرم و آن روز که زنده برانگیخته می شوم . » این سه روز در زندگی انسان ، سه روز سرنوشت ساز و خطرناک است که سلامت در آنها جزء به لطف خدا میسر نمی شود و لذا هم در مورد یحیی (ع) این جمله آمده ، و هم در مورد حضرت مسیح (ع) ، با این تفاوت که در مورد اول خداوند این سخن را می گوید و در مورد دوم مسیح (ع) این تقاضا را دارد . 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 552]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن