واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > تئاتر - محمود استادمحمد در آستانه اجرای نمایش «کافه مکادم» در تالار چهارسوی تئاتر شهر از نبود روابط و ضوابط در تئاتر ایران گله کرد. فروغ سجادی: تازهترین اثر محمود استادمحمد از یکشنبه هفتم آذرماه به صحنه میرود. این نمایش داستانی درباره انسانهای مهاجرتکرده از ایران است و استاد محمد آن را بر اساس تجربیات شخصی خود از زندگی در سالهای دور از وطن نوشته است. او روز شنبه در جمع خبرنگاران به بررسی شرایط امروز تئاتر ایران پرداخت و از غربت و عزلت خود در دورههای مختلف در سالهای گذشته گفت. استاد محمد یکی از دلایل مهاجرت خود به خارج از کشور را نگاه غریبهای که به او در آن سالها میشد ، دانست و ادامه داد: «کسانی که پیش از انقلاب با من کار میکردند، بعد از پیروزی انقلاب امور فرهنگی و هنری و رسانهای را در دست گرفتند، اما من از همان بهار 58 غریبه شدم و این غریبه بودن ادامه پیدا کرد که هم خودم را آزار میداد و هم باعث پرسش همه اطرافیانم بود. ترجیح دادم دوره غریبه بودن را در غربت سپری کنم، اما در مملکت خود غریبه نباشم.»غربت نمایشنامهنویس آشنای تئاتر ایران با بازگشت به کشورش هم به پایان نرسید. به گفته او در همان سالهای بازگشت و نوشتن و اجرای نمایشنامههای «آخرین بازی»، «دیوان تئاترال» و «تهرن» هم بیعدالتی در تئاتر او را ناچار کرد شرایط را بپذیرد. او گفت: «اگر مدیریت آن زمان فرهنگسرای نیاوران نبود نمایش «آخرین بازی» اجرا نمیشد. همان زمان در اتاقی با یک هنرمند 80 میلیون تومان قرارداد بسته شد و با من قراردادی به مبلغ دو میلیون 800 هزار تومان. من بلافاصله امضا کردم زیرا هدف مرکز آن زمان این بود که به نشانه اعتراض قرارداد را امضا نکنم.»استاد محمد ادامه داد: «بحثم بر سر پول نیست، بلکه این است چرا و برای چه چنین برخوردهایی وجود دارد؟ نمایش «دیوان تئاترال» در سالن قشقایی اجرا شد و استقبال به حدی بود که تماشاگران روی زمین مینشستند و بخش اعظمی هم به سالن راه پیدا نمیکردند. همزمان نمایشی آداپته شده از اثری روسی در سالن اصلی اجرا میشد که تماشاگر نداشت.»به گفته این کارگردان، وجود چنین برخوردهایی همیشه برای او آزاردهنده بوده حتی در زمان اجرای نمایش «تهرن» در سالن قشقایی. او ادامه داد: «اجرای «تهرن» در حالی بود که در یک صحنه 25 بازیگر در آن سالن کوچک و در چنان وضعیتی روی صحنه حضور داشتند. دیگر میزانسن معنا نداشت. همان زمان در سالن چهارسو نمایشی با سه بازیگر اجرا میشد که تماشاگر چندانی نداشت. با نگاهی به دیوارهای تئاتر شهر شاهد هستیم پوسترهای آثار هر قبیل نمایشگری از جوانان 25 ساله گرفته تا بزرگان تئاتر نصب شده ولی هیچ اثری از من در آنجا دیده نمیشود.» استادمحمد 60 ساله در آستانه اجرای جدید اثرش گلایه های چند سالهاش را بیان کرد و هدف از بیان چنین گلایهها و درد دلهایی را آگاه ساختن نسل بعدی هنرمندان تئاتر دانست تا بدانند بافت و اساس روابط و ضوابط تئاتر ایران بر چه مبنایی است. او گفت:«چرا با یک نمایش قراردادی 250 میلیون تومانی بسته میشود و نمایشی دیگر قراردادی 15 میلیون تومانی دارد؟ در چه صورت یک نمایش با نیروی کامل تبلیغاتی به صحنه میرود و کاری دیگر با سکوت؟ چگونه یک نفر میتواند خودی باشد و چگونه رفتاری باعث رفتن به غربت ترکستان میشود؟» کارگردان نمایش «کافه مکادم معتقد است مدیران تئاتر باید به عنوان متولیان اثرش به دعوتهای او برای آمدن به سر تمرینهای این نمایش پاسخ میدادند و در سالن تمرین حاضر میشدند . او ادامه داد: «نام مرکز هنرهای نمایشی به عنوان متولی نمایش «کافه مکادم» بر پیشانی کار خورده ولی بجز شورای بازبین هیچ مسئول دیگری را در سالن تمرین ندیدهام. اگر برای مرکز مسئله قرارداد، مخارج ساخت دکور و لباس و بازیگرانی که باید بسیج شوند مهم نیست پس چرا برای گروهی دیگر سالن تمرین و بازیگرانی با حقوق معین در دوره تمرین مشخص میشود؟» این نمایشنامهنویس قدیمی گفت: «اگر قرار است همه خیل باشند من هم یکی از خیل هستم ولی چرا برخی مواقع مسائل اخص و خاص پیش میآید؟ خاص و اخص شدن چه مبنایی دارد؟ آیا این امر به کار، تاریخچه و سابقه فرد بستگی دارد؟ روابط و ضوابط تئاتری ما چیست تا در دانشگاهها تدریس شوند و دنیا بفهمد چگونه یک نمایش هوایی روی صحنه میرود و چگونه یک نمایش با همه قابلیتهایش روی صحنه نمیرود؟ چگونه یک نویسنده نور چشم میشود و یک نویسنده اصلا دیده نمیشود؟» دغدغه استاد قدیمی فقط به دلتنگیهایش ختم نشد و از استعدادهای شگرف هنرمندان نسل جوان هم یاد کرد که چگونه استعدادهای برخی از آنان جرقهگونه در بطن خاموش شدهاند. استادمحمد گفت: «ما در حال حاضر صاحب چند نویسنده و چندین کارگردان تئاتر در این نسل جدید هستیم که شکرانهاش را به جا میآوریم، اما چقدر استعدادهای دیگر روی زمین ریختند و چه کسی برای آنها مرثیه خوانده است؟ همه حرفهای من برای این است که بفهمیم استعدادهای ما از چه راهی بروند که به زمین ریخته شوند و محکوم به تباهی باشند و از چه راهی بروند تا به چراغ نئون تئاتر مملکت تبدیل شوند.»استاد محمد یادآور شد: «در دوره پهلوی بیشترین استعدادها به زمین ریخته شدند و اتفاقا استعدادهای بارز، شکفته و شکوفا اگر اندک روح اعتراضی داشتند به زمین ریخته میشدند. در آن دوران تکلیفمان روشن بود و میدانستیم از چه راهی برویم تباه میشوم، اما حالا میپرسم این راه کدام است؟» به گفته کارگردان نمایش «کافه مکادم»، «هنرمند باید بدون تردید نسبت به قدرت معترض باشد، زیرا این روح هنر است.» او همچنبن عقیده دارد «این بیمبنا بودن نگاه مدیریت و مسئولان مشکلات گوناگونی را به وجود میآورد. مشکلاتی که بدون تردید ضربه و تیغ کشندهاش بر پیکر استعدادهای جوان وارد میشود.»استادمحمد ادامه داد: «کسانی مثل من دیگر جایی برای این زخمها ندارند ولی تا زمانی که به تئاتر و کسانی که تئاتر کار میکنند این چنین نگاه کنیم شک نداشته باشید هرگز به آنچه ماهیت فرهنگ میتواند به وجود بیاورد دست پیدا نمیکنیم.» به گفته او اگر از تئاتر به عنوان ابزار فرهنگی بد استفاده شود تأثیر بسیار ضد فرهنگی میگذارد و اگر خوب استفاده شود هیچ حرکت فرهنگی به اندازه تئاتر نمیتواند بر عامه مردم و بر جامعه در نگاهی پر وسعت تأثیر بگذارد. متولیان فرهنگی امروزه این عامل خیر را از دست میدهند و این برای خودشان باعث تأسف میشود. او در بخش دیگری از گفتوگوی خبری خود به سالهای دور قبل از انقلاب اشاره کرد که آثار مذهبی مینوشت و گفت: «از سال 58 به بعد نمایش مذهبی ننوشتم و کار نکردم. جالب این است هیچ کس سؤال نکرد چرا این اتفاق نیفتاد. کسی نپرسید چرا کسی که در زمانی که مذهبی نوشتن جرم بود مینوشت چرا در این دوره ننوشته است؟» به گفته کارگردان قدیمی تئاتر ایران این اتفاقات در حالی رخ میدهد که اعضای مرکز هنرهای نمایشی و مجموعه تئاتر شهر ارزیابی دقیقی دارند و میدانند چه نمایشی در چه سالنی باید اجرا شود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 377]