واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > سادات اخوی، سید محمد - ستایش موسی بن جعفر(سلام خدا بر او) 1 بیا و پشت سر بِنِه «دو ماه سوگوار» را نگه بدار لحظه ای، زمانِ بیقرار را صَفَر رسیده از سفر، ببین رُخ نگار را به خاطرش مهار کن، دو چَشمِ داغدار را ببین غرور کوه را شکوه چشمه سار را به افتخارِ مَقدَمش، صدا بزن بهار را بشارتِ ولادتش، به دوستان او بگو!... ... که رو کند نیاز ما به آستان لطف او 2 کبوتر دلم رها شود ز آشیانه اش... ... اگر شود مسافرِ مِناره های خانه اش نشسته خسته شاعر و ترانه ها بهانه اش... ... شکسته شد نوای شاعرانه زمانه اش... نگاه کن به شاعر و به یک سبد ترانه اش ... بگیر دست شاعر و حروف عاشقانه اش!... ... که دست او ز دامن عنایتت رها شده ترانه ها و واژه ها ز دفترش جدا شده 3 منی که چهره تو را به خواب هم ندیده ام... ... ز باغ واژه های تو، شکوفه ای نچیده ام ... ز دیگران هزارها و از تو کم شنیده ام... تلاطم مسیر را به جان خود خریده ام تمام راه سخت را به خاطرت دویده ام من از زمان سرد خود به خانه ات رسیده ام نشانه رهایی از گناه می دهی مرا؟... دلم دوباره گم شده، پناه می دهی مرا؟ 4 دوباره می شود دلم پُر از هوای کاظمین سلام من به مُستجابیِ دعای کاظمین به مهربانی شب و به روزهای کاظمین خدای شهرها یکی، خدا، «خدای کاظمین»! نمی رسد صفای شهرها به پای کاظمین به «مَشهدُالرّضا» مگر روم، به جای کاظمین... ... سراغ مهربانی تو را بگیرم از کجا؟ مگر روم به آستان شهر حضرت رضا 5 شبیه قوم موسوی، گروه، دسته- دسته شد که بند بندِ روزگار تو ز هم گسسته شد زمان هم از صبوریِ زمانه تو خسته شد به دست سرفرازی ات، نماز تو «نشسته» شد چهارده بهار از شکستنت شکسته شد هزار رشته دعا، به عصمت تو بسته شد ... که واکنی گِرِه- گِرِه، دل از دل نیازمند به روی عاشقان درِ اجابت دعا مبند... 6 تویی که با گناه هم به چَشم من نگاه کرد... ... منم همان که گم شد و دوباره اشتباه کرد کسی که عهد بسته بود و باز هم گناه کرد همان که مایه محبت تو را تباه کرد رسید تندبادی و مرا جدا ز راه کرد دوباره ابر تیره ای، دل مرا سیاه کرد درخت بی بهار را «شکوفه دار» می کنی همیشه ناامید را امیدوار می کنی 7 دوباره شهر، سنگی و تَهی ز باغ لاله شد حقیقت حضور تو، پُر از خیال و هاله شد شکوه شعر و عاشقی، به واژه ها احاله شد دوباره شهر شعرهای ما پُر از پیاله شد بهار آرزو!... ببین، زمین پُر از زباله شد عنایتی، که کار ما، به لطف تو حواله شد که تیر اختیار شد رها ز چِلّه کمان... خدا کند فرارسد، ظهور صاحب الزمان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 359]