تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):از نشانه های عالم ، نقد سخن و اندیشه خود و آگاهی از نظرات مختلف است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816478784




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شميم بهشت به ياد سردار شهيد علي‌آقا ماهاني


واضح آرشیو وب فارسی:جمهوري اسلامي: شميم بهشت به ياد سردار شهيد "علي‌آقا ماهاني"
سردار شهيد علي آقا ماهاني جانشين مخابرات لشكر 41 ثارالله استان كرمان در دوران دفاع مقدس
*هميشه با همان پيراهن خاكي ديده بودمش. با همان پيراهني كه تميز، ولي رنگش به كلي عوض شده بود. بعد از 14 سال، يه مشت استخوان پوسيده آوردند با همان پيراهن خاكي. همان پيراهني كه رنگش به كلي عوض شده بود، ولي انگار هنوز به تن علي آقا باشد، سالم بود.
*تا قبل از اين كه به سربازي برود نديده بودم به خواسته‌هاي رژيم شاه تن بدهد و احترام بگذارد. وقت سربازي‌اش كه رسيد بعيد مي‌ديدم برود و به رژيم خدمت كند، اما رفت. گفت: بايد برويم و نفوذ كنيم. بايد نفوذي باشيم تا شايد بتوانيم در محيط سربازي افشاگري كنيم.
بچه‌هاي مذهبي پادگان براي مخالفت با دستورات فرمانده فقط به يك نتيجه رسيدند؛ اعتصاب غذا. برنامه اعتصاب غذا كه در پادگان مطرح شد، قرار شد اولين كساني كه اعتصاب مي‌كنند نيروهاي گردان علي آقا باشند.
اعتصاب كه شروع شد، يگان ضداطلاعات، علي آقا را شناسايي و بازداشت كرد و تا چهارماه شكنجه‌اش مي‌كرد.
*علي آقا و چند نفر ديگر از بچه‌ها مي‌رفتند مقابل هيئت‌هاي عزاداري و سينه مي‌زدند. جمعيت كه زيادتر مي‌شد و فرصت را مناسب مي‌ديدند همه با هم فرياد مي‌زدند: برخيز‌اي خميني، تو خود يك حسيني و وسط جمعيت مخفي مي‌شدند تا برسند به يك هيئت ديگر و...
*در يك خانه به اصطلاح دانشجويي عليه رژيم شاه فعاليت مي‌كردند. يكي كتاب بسته‌بندي مي‌كرد يكي اعلاميه‌هاي امام را مي‌نوشت و هر كسي مشغول كار خودش بود. از يك نفرشان پرسيدم: اسم شما چيه؟ گفت: علي. از بعدي پرسيدم، او هم گفت: علي. هشت نفر بودند كه اسم هفت نفرشان "علي" بود. جمع‌شان كه لو رفت علي آقا مسئوليت كارهاي "علي"ها را به عهده گرفت.
اعلاميه‌هاي امام كه در پادگان لو رفت تا چند ماه علي آقا را شكنجه كردند ولي نتوانستند از او اعتراف بگيرند كه با چه كساني همكاري مي‌كند. دست آخر گفتند: اگر جلوي همه، توي مراسم صبحگاه ابراز ندامت كرده و انقلابيون را لعنت كند، در مجازاتش تخفيف مي‌دهند اما قبول نكرد و با فشارهاي آيت‌الله دستغيب، حكم اعدامش عقب افتاد تا انقلاب شد.
*ضداطلاعات علي آقا و سه نفر ديگر را به جرم خرابكاري گرفتند. موقع بازجويي،بازپرس از علي‌آقا پرسيد: براي چي اعلاميه پخش مي‌كردي؟ خيلي آرام گفت: به دستور امام. براي براندازي رژيم. وقتي مردم پادگان را تصرف مي‌كردند، پرونده‌هاي هر چهار نفرمان را پيدا كردم كه به اعدام محكوم شده بوديم.
رفتيم به ملاقات علي توي زندان. گفتند حق نداريد با او صحبت كنيد، فقط ببينيد. زير باران منتظر بودم. وقتي او را آوردند دست و پايش بسته بود در محاصره سربازها قرار داشت. سر و صورت خون آلودش را كه ديدم نتوانستم طاقت بياورم. رفتم جلوي سربازها و گفتم: چرا اين كارو كردين؟ خدا رو خوش نمي‌آد.
علي آقا سرم فرياد كشيد و گفت: حسين التماس نكن. همين روزها امام مي‌آيد. منم آزاد مي‌شم. تمام كشور آزاد مي‌شه. سربازها افتادند به جانش و تا جايي كه مي‌توانستند زدندش. نيم ساعت آن هم زير باران.
*براي مناظره با كمونيست‌ها مي‌رفتيم. قبل از رسيدن، علي آقا بارها تاكيد كرد هر چه براتون آوردند، نخوريد.
گفت: اول اين كه مديون آنها مي‌شويم و بايد حرمت نمك‌شان را نگه داريم. بعد هم اين كه يك ذره از مال آنها كلي در زندگي‌مان تاثير مي‌گذارد.
*يك روز آمد پيشم و بي‌مقدمه گفت: مي‌خوام برم توي كارخونه نوشابه‌سازي كار كنم. گفتم: اون جا خطرناكه. رؤساي اون جا همه‌شون بهايي هستند. خنديد و گفت: اتفاقا دارم مي‌رم سراغ همونا. 40 روز بعد، وقتي علي آقا از كارخانه نوشابه سازي بيرون آمد يك نفر از بهايي‌ها آنجا نبودند. مبارزه‌اش را از همان روزي كه به كارخانه رفت، شروع كرد. وسط برف‌هاي روي محوطه كارخانه چند تا پتو پهن كرد و نماز جماعت خواند.
سردار علي آقا ماهاني در سال 1362 و در عمليات والفجر 3 به شهادت رسيد.

يکشنبه|ا|16|ا|بهمن|ا|1390





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جمهوري اسلامي]
[مشاهده در: www.jomhourieslami.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 278]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن