واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: محیط زیست فرهنگی(3)
برای مطالعه قسمت اول اینجا کلیک کنید.برای مطالعه قسمت دوم اینجا کلیک کنید. ابعاد محیطزیست روابط بینالمللاكنون بیش از همیشه لازم است تنش های جهانی مورد بحث قرار گیرد نه تنها براساس ساختارهای آشكار اقتصادی، ژئوپلیتیك و نظامی بلكه همچنین در زمینه منازعات فرهنگی، ارتباطاتی و اطلاعاتی. برای اثبات حیاتی بودن فرهنگ و ارتباطات در تحلیل روابط بینالملل لازم نیست این ها را براساس رویكرد ایدآلیستی به سیاست جهانی ببینیم كه اغلب مشخصه عصر ویلسونی در سیاست بینالملل و گفتمان هنجاریتر ادبیات جنگ و صلح به حساب میآید كه در سال های بلافاصله پس از جنگ جهانی اول و دوم مطرح شد. به نظر من دوران مابعد جنگ سرد به ابعاد فرهنگی سیاست جهانی اهمیت عمده میبخشد. تقلیلگرایی مكتب محافظهكار واقعگرایی سیاسی و همچنین اقتصاد سیاسی افراطی، كه بیش از چهاردهه در حوزههای تحقیق و سیاستگذاری حاكم بوده، در پاسخ به سؤالات بیشمار مربوط به تحولات سراسر جهان ناقص از آب درآمد. به علاوه، سنت معرفت شناختی تحقیق كه در آن، حوزه ایدهها از حوزه اشیا تفكیك شده است، نه تنها به لحاظ تاریخی خاصِ سنت فلسفه و علوم غربی است بلكه همچنین نوعی دوگانگی ایجاد كرد كه مانع از تدوین مفاهیم و نظریههای عملی شد. از همه مهم تر، تضعیف مشروعیت دولت و تحولات سیاسی پس از وقایع اروپای شرقی و اتحاد شوروی، در تركیب با بحران اقتصادی غرب و چالش های ناشی از فرهنگ غیرغربی، رهبریِ «اجتنابناپذیر» امور بشری توسط قدرت های غربی را دشوارتر كرده است. امروزه با حركت غرب به سوی پارادایم جامعه اطلاعاتی، تصوراتی از عدالت كه از جامعه مدنی نخبگان و روشنفكر قرن نوزدهم و بیستم ریشه میگرفت دچار مشكل شده است. در سطح بینالملل، استدلال رایج چنین بود كه اگر یك نفر صلح میخواهد، (یك نفر) باید برای جنگ آماده شود. نظام دولت ـ ملتهای مستقل احساس جمعی كمی داشتند ولی برای قدرت مبارزه میكردند و منافع گوناگونی را تحت تكثرگرایی دنبال میكردند و منافع گوناگونی را تحت تكثرگرایی دنبال میكردند. برای بیشتر بشریت، در سطوح ملی و بینالمللی، فرهنگ بهطور روزافزون به چیزی تبدیل شد كه در قوطی (كنسرو) میآید. اكنون اگر نقص این پارادایم ها روشن است، عواملی كه صحنه روابط بینالملل و منابع محیط جهانی را بهتر توضیح میدهد چیست؟ هشت نكته اصلی به ذهن میرسد:1. قالب متغیر ارزش های انسانی؛2. شكاف فزاینده میان «داراها» و «ندارها»؛3. چشمانداز جمعیتشناختی و رشد جمعیت؛4. منابع حیاتی و تجدیدناپذیر همچون نفت؛5. تكنولوژی ارتباطات؛6. منابع مالی، كنترل بازار، دسترسی به نیروی كار،7. كنترل نظام های سیاسی؛ و8. ارزش های متخاطم خصوصی و عمومی. نظریه واحد ارتباطات به عنوان محیطزیستدر جایی دیگر گفتهام كه فرآیند نوآوری اطلاعاتی و تكنولوژیك را میتوان با یك «نظریه واحد ارتباطات به عنوان«محیط زیست» توضیح داد. در اینجا اصطلاح محیطزیست را در معنایی وسیع به كار میبرم تا همه محیط های نمادینی كه در آنها ارتباطات تكنولوژیك و انسانی رخ میدهد را شامل شود.ابعاد اصلی این زمینه محیطی موارد زیر را شامل میشود:1. محیط كالاها و محصولات، همچون اقلام صنعتی و تولیدی؛2. محیط خدمات از جمله بانكداری، بیمه و آموزش؛3. محیط جنگی، به معنای تمام سختافزار و نرمافزارهای نظامی و امنیتی و زیرساخت های پشتیبانی؛4. محیط اطلاعات، شامل صنایع فرهنگی و رسانههای جمعی؛5. محیط زیستگاه، شامل حوزههایی چون جمعیتشناسی، مسكن، محیط فیزیكی، آلودگی؛ و6. محیط اخلاقیات و معنویات در رابطه با گفتمان های هنجاری ویژهای چون مذهب، آداب و رسوم، قوانین و قراردادهای اجتماعی.این شش زمینه محیطی فضایی نیستند بلكه در رابطه و مكمل هستند ـ یعنی نه تنها با این محیط ها بهطور جداگانه و تك تك تعامل داریم، به علاوه، تعاملات این شش زمینه با یكدیگر و با انسانها به شكل مكملی ویژگی بیهمتای تمدن ماست. بنابراین محیط های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی ما قابل درك كامل نیست مگر اینكه براساس ارتباطات و فرهنگ به این پدیده واحد توجه كنیم. بنابراین، تصور ما از خود، جامعه و جهان كاملاً توسط این دیدگاه محیطی شكل میگیرد و شیوهای كه ما زبان، ادب، هنر، علوم و در واقع واقعیت را درك میكنیم. دید جهانی ما نسبت به چنین دیدگاه زیستمحیطی منسجمی حداقل توسط سه بازیگر و عامل متفاوت شكل میگیرد: دولت؛ گروه ها و نهادها؛ و افراد. مثلاً رابطه بین محیط كالاها و محصولات با محیط خدمات، محیط پیچیده مالی و اقتصادی بینالمللی ایجاد كرده است. به همین ترتیب، وقتی محیط كالاها و محصولات با محیط جنگی ارتباط مییابد، مجموعه به اصطلاح نظامی ـ صنعتی را ایجاد میكند. تبلیغات بینالمللی و گفتمان سیاسی به همین شكل نتیجه روابط بین محیط جنگی و محیط اطلاعات است؛ همانطور كه مجموعه رسانههای جمعی و صنایع فرهنگی عمدتاً نتیجه تقاطع محیط اطلاعات و محیط اخلاقیات است و غیره. به عنوان مثال معنای همگرایی عباراتی چون «دموكراسی» یا «حقوق فردی» با صنعت اتومبیلسازی را در نظر بگیرید. در اینجا اتومبیل فقط وسیله حملونقل و تحرك، حتی پرستیژ و ثروث هم نیست، بلكه جزء ضروری آزادی عمل فردی و همچنین یك حق است. به همین صورت، زمینههای زیستمحیطی ایجاد میشوند زمانی كه حوزه نظامی با امنیتی، فضای خصوصی با فضای عمومی، داده با دانش، وابستگی با درهم وابستگی به پیشرفت با زوال مرتبط میشود. دوگانگی، سادهسازی و پیچیدهسازی در سیاست بینالملل معاصر را حداقل از زمان جنگ جهانی دوم، به خوبی میتوان در روابط و گفتمان قدرت های بزرگ مشاهده كرد هنگامی كه از اصطلاحات تقلیلگرایانهای چون كاپیتالیسم در مقابل سوسیالیسم، آزادیگرایی در مقابل اقتدارگرایی، وابستگی در مقابل درهم وابستگی، و بینالمللیگرایی در مقابل ملیگرایی استفاده میشود. نتیجهگیریبنابراین، در حالی كه به قرن بیستویكم نزدیك میشویم، دو تحول عمده، وضعیت ارتباطات و روابط بینالملل را مشخص میكند. اول، نظم نوین جهانی براساس پارادایم جامعه اطلاعاتی در حال شكلگیری است. این نظم جدید مربوط به جوامع پیشرفته صنعتی است كه در پی تحولات گوناگون اقتصادی، سیاسی و تكنولوژیك تكامل یافته است.جهان شاهد تحول دیگری نیز هست ـ تمایل و (در واقع) جستوجو برای نظم نوین فرهنگی كه از مفهوم ساده ارتباطات و اطلاعات فراتر رود. جستوجو به دنبال پارادایم جامعه اسلامی نشانهای از این تحول است.این گفتمان جدید به مباحث بینالمللی و جهانی نیاز دارد و مفاهیم ارتباطات و اطلاعات را تابع مفهوم وسیعتر و فرهنگ و محیطزیست اجتماعی میكند. در واقع تلاش برای تغییر ساختار جهانی ارتباطات و اطلاعات قبل از تحلیل شكل آینده آن و محیطزیست فرهنگی آن زودرس خواهد بود. طبیعت، جهتگیری، و تحول تصاویر و واقعیت های محیط جامعه فرهنگی مورد بحث ماست كه ویژگی های بازیگران و عوامل جهانی را تعیین خواهد كرد. این امر منشأ و تعیینكننده تحول قدرت و همچنین منازعات آینده در نظام بینالمللی خواهد بود. در حالی كه قدرت های مختلف به زبان مشابهی درباره نظم نوین جهانی سخن میگویند، به دنبال توزیع و برابری قدرت نیستند، بلكه در جستوجوی ثبات ملی و بینالمللی با حضور معدودی در رأس سلسله مراتب جهانی و دیگران در نابرابری زیرین هستند. به همین علت، «تعریف مسئله» در رابطه با تجارت، نظام های پولی، رشد جمعیت، خلع سلاح، غذا، مسائل زیستمحیطی، امنیت، جنگ و صلح، حوزههای كلیدی مذاكره، همكاری و تعارض میان دولت ـ ملت ها و نهادها باقی خواهد ماند. به این ترتیب، محیط فرهنگی مسلط كنونی ـ از طریق شبكه ارتباطی بینالمللی و قدرت فكری، فرهنگیِ خود ـ بهگونهای سازمان یافته كه ایالات متحده و قدرت های اروپایی معدودی را در امور سیاسی، نظامی و اقتصادی در رأس نگه دارد. این مستلزم نابرابری در سطوح پایینتر برای نظام های فرهنگی چون اسلام و دیگران (در جنوب) خواهد بود. جنگ سرد شرق در مقابل غرب شاید پایان یافته باشد ولی جنگ سرد جنوب مقابل شمال سیستمی در حال ظهور است. نظام های سوسیالیستی شرقی متلاشی شده ولی الگوهای جایگزین آنها در حال شكلگیری است. همزمان، مركزیت شمال در حال افزایش است زیرا امریكای شمالی و اروپای سكولار فراقارهای محیطزیست فرهنگی بر نیمه جنوبی جهان تحمیل میكنند. مطالبات شمال برای نظم نوین جهانی و مطالبات جنوب برای تغییر و بازتوزیع منابع و قدرت زمینههای فرهنگی دارد و از تصورات متفاوت از سیاست و فرهنگ ناشی میشود. بنابراین، در حالی كه قدرت اقتصادی و سیاسی اتحاد شوروی سابق افول میكند و ملل اروپای شرقی و مركزی به اقتصاد جهانی بازار ملحق میشوند، روابط فرهنگی چندصد ساله بین اروپا و امریكا نیازمند یافتن ائتلاف های جدیدی و زمینههای مشترك است. این امر صرفاً مربوط به اقتصاد و تكنولوژی نیست بلكه ریشه در تجارب مهم معرفتشناختی، هستی شناختی، زبانشناختی و فرهنگی گذشته دارد. در حالی كه قدرت های مسلط توانایی ایجاد هنجار و نهاد برای نظام های اقتصادی و سیاسی بینالمللی را انحصاری میكنند، سیاستِ به اصطلاح «قبیلهای» و «ایلیاتی» دیگر فرهنگ ها آزاد خواهد شد و تمایلات فرهنگی پنهان در جوامع در حال تغییر را آشكار میكند. امروزه دولت ـ ملت ها دیگر تنها بازیگران سیاسی و اقتصادی جهان نیستند. گروه های دیگری همچون ساختارها و نهادهای زبده فراملی تأثیری مشابه، اگر نه یكسان، بر نظام بینالمللی و محیطزیست فرهنگی آن میگذارند. و دقیقاً در اینجاست كه رابطه بین استراتژی سیاسی و فرهنگ سرنوشتساز میشود. پروفسور حمید مولانا منبع: فصلنامه رسانه
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 591]