واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: بچهها نخوانند! روایتی طنز از تربیت والدین و مدرسهها در 10 پرده
«تربیت» اصولیداردكه باید رعایت شود تا اسباب آدم شدن فرزندان و دانشآموزان عزیز فراهم آید، و البته تربیت را در زمانها و مكانها تفاوتهایی است. مثلاً بدیهی است كه نونهالان امروزی را با اسلوب 40 سال پیش نمیتوان تربیت كرد و باید به اصول و روشهایی جدید دست یافت. تربیت، روشهایی دارد و مربیان و والدین را فرض است كه با روشها و آداب آن آشنا باشند. اما پیش از هر چیز باید اصول تربیت را بدانیم تا بتوانیم راه و رسم تربیت را پیدا كنیم. از آنجا كه والدین و مربیان مشغله فراوان دارند و دستیابی به اصول و روشها از راه مطالعه و تحقیق چندان مقدور نیست، بنابراین گفتنیهای لازم را مختصر و مفید عنوان میكنیم. ما گشتیم و یافتیم؛ همین 10 اصلی كه تقدیم میكنیم. بعضی از این اصول، دههها و شاید قرنهاست كه اجرا شدهاند و جواب دادهاند، پس دلیلی ندارد كه امروز مؤثر نباشند. اتفاقاً خیلی هم جدید هستند، چرا؟ چون ما میگوییم! لازم نیست كه هر چیز جدیدی از آن طرف دنیا بیاید. هر چیزی كه روز آمد و كارآمد باشد جدید است و ما میگوییم كه این اصول هم خیلی به روز هستند و هم در كارآمدیشان شكی نیست! باور ندارید نداشته باشید! این همه والدین پویا، مدارس جذاب و آموزش و پرورش خلاق دارند با استفاده از اصول ما دانشآموزان و فرزندان آیندهساز را تربیت میكنند مگر موفق نبودهاند! اصولی كه این همه جواب داده است و دهها و صدها سال است كه مشكلات تربیتی مردم را حل كرده است باید سرلوحه همه آموزشها و كتابهای روانشناسی و علوم تربیتی قرار گیرند. اول- به آنچه میگویم عمل كن واضح است كه «الگو» در تربیت نقشی بسیار اساسی دارد. ما هم این را قبول داریم، اما الگو كه همیشه لازم نیست عملی باشد. بچه خودش باید فهم و شعور داشته باشد و از گفتهها و فرمایشات والدین، معلمان و سایر بزرگان الگو بگیرد. اصلاً چه معنی دارد كه بچه بخواهد برای یادگیری رفتارهای مطلوب، الگوی عملی داشته باشد. كی حوصله دارد كه این همه چیز یاد بچه بدهد؟ آن كسی كه از یادگیری مشاهدهای صحبت كرده احتمالاً خودش پدر یا مادر نبوده و یا معلمی نكرده است. تازه این موضوع صرفه اقتصادی هم دارد. عمل كردن، خیلی جاها هم هزینه دارد و هم دردسر و شاید هم مالیات! اما گفتن در بسیاری از موارد نه خرجی دارد نه گرفتاری و نه مالیاتی! دوم- انگیزه پیشرفت داشته باش توجه كنید، واژه كلیدی در اصل فوق كلمه «باید» است. بچه «باید» انگیزه پیشرفت داشته باشد؛ حالا اگر داشت كه چه بهتر، و گرنه به زور هم كه شده، باید به او انگیزه داد. بچه باید حركت كند، اگر نكرد باید هلش داد، و اگر بازهم حركت نكرد باید...! پدر و مادرهای بیچاره چه كاری مانده كه برای فرزندانشان انجام ندهند، این همه امكانات تهیه میكنند، این همه خرج و مخارج؛ حالا اگر بچه نجنبید حتماً خودش یك مشكلی دارد. باید برای بچه انگیزه ایجاد كرد و ما هم هرچه میتوانیم باید به او انگیزه تزریق كنیم: جایزه؛ وعده و وعید- البته وعده از نوع سرخرمن بهتر جواب میدهد- و خلاصه هر بامبول و كلكی كه بچه را تكانی بدهد. بالاخره بچهها، بچه هستند و خیلی چیزها را نمیفهمند و ناچاریم كه بعضی وقتها به زور بفهمانیم كه چه خبر است ! سوم- بچه زرنگش خوبه! نمیدانم در این كلمه «باید» چه سری نهفته است كه این قدر در روشهای تربیتی كاربرد دارد! از قدیم هم گفتهاند بچه برای این كه آدم بشود، چیزی بشود، سربار جامعه نشود، و خلاصه یك ... بشود باید درس بخواند. نمیدانم با وجود این كه درس خواندن تنها راه كسب درآمد نیست، پسرها به جای درس، رغبت بیشتر به بازار كار پیدا كردهاند و عوامل زیادی باعث افت انگیزههای درس خواندن میشود، چرا بعضیها نمیفهمند كه درس خواندن چقدر مهم است و اصلاً تنها راه آدم شدن است! حالا ما كتاب نمیخوانیم و والدین و معلمان عزیز چندان اهل مطالعه نیستند چه ربطی به درس خواندن دارد؟! درس خواندن محاسن فراوانی دارد كه مهمترین آن اخذ مدرك، دویدن دنبال كار دولتی و افتتاح مسیر آب باریكه است! چهارم- روانشناسان برای خودشان میگویند یك دلیل این كه ما زیاد كتاب نمیخوانیم و تنها یافتههای ذهنی خودمان را به شما عزیزان عرضه میكنیم این است كه اصولاً در كتابهای روانشناسی و علوم تربیتی و غیره، چیز به درد بخوری وجود ندارد. كسانی كه این كتابها را مینویسند یا بیكارند یا نمیفهمند خرج و مخارج زندگی یعنی چه. یك عده مینشینند و برای خودشان نظریه و از این حرفها در میآورند كه چه بشود؟ اگر مردی بیا ببینیم میتوانی یك زندگی را بچرخانی؟! اصلاً دنیای امروز، دنیای كاربرد است و ما كاربردیترین یافتههای خودمان را بر مبنای سالها تجربه به شما ارائه میدهیم. چهكار دارید بروید كتاب و نظریه و از این حرفها بخوانید. پنجم- بچه خوب، حرف گوش كن است «ادب» چیز مهمی در زندگی آدمهاست و نشانههای اصلی ادب، مطیع و سربه زیر بودن و حرف گوش كردن است. بچه عاقل باید با ادب باشد. اصلاً خوب نیست بچه سروصدا كند، نق بزند، ایراد بگیرد، از خودش نظر بدهد و خلاصه خلاف خواسته ما بزرگترهای با ادب رفتار كند. این هایی كه میگویند كه برای پرورش خلاقیت و از این حرفها، باید به بچه اجازه جسارت و ابراز وجود داد احتمالاً خودشان در بچگی با ادب نبودهاند یا درست و حسابی ادب نشدهاند!ادب، آداب دارد و باید آداب مطیع و حرف گوش كن بودن را در خانه و مدرسه با جدیت به بچه یاد بدهیم. ششم- تجربه، بی تجربه پس ما بزرگترها چكارهایم؟ خوبیت ندارد بچه همه تجربهها را كسب كند. ما خودمان باید همه تجربهها را به او یاد بدهیم. عطف به اصول اول و پنجم، بچه باید گوشش به دهان والدین و مربیان عزیز و دلسوزش باشد تا از آنها تجربههای زندگی را بشنود. به قول قدیمیها، بالاخره بزرگترها سرد و گرم روزگار را بیشتر چشیدهاند و البته مخفی نماند بیشتر هم پیراهن پاره كردهاند! حالا چه ضرورتی دارد كه بچهها برای كسب تجربه وقت تلف كنند. ما حی و حاضر و آمادهایم كه با توضیحات مفصل و كارشناسانه به آنها بگوییم كه راه و چاه چیست. تلاش بچهها برای كسب تجربههای عملی در زندگی، تكرار مكررات است و وقت ما و خودشان را هدر میدهد. ما بزرگترها چراغ راه بچهها هستیم و البته لازم است كه همه جا چراغ به دست جلوی آنها حركت كنیم تا در چاه نیفتند! ما چراغیم، چراغ راهنما كه نیستیم! هفتم- لازم نیست همه چیز را بدانید! بچه همیشه بچه است،حتی اگر 25-20 ساله هم باشد! و البته لازم نیست بچه همه چیز را بداند. بالاخره بزرگی گفتهاند، كوچكی گفتهاند، شرم و حیایی باید باشد و به اصطلاح سیاسیها، خط قرمزهایی وجود دارد؛ بچه كه نباید در هر كاری دخالت كند و نباید از هر چیزی سر در بیاورد. بچه هیچ وقت نباید فكر كند بیشتر از پدر و مادر و معلمان چیزی میداند و اگر هم واقعاً این جوری باشد نباید به روی مباركش بیاورد. البته ما آنقدر زرنگ و زمانشناس هستیم كه بدانیم بچههای امروزی چیزهای زیادی میدانندكاریش نمیتوان كرد، فقط مهم این است كه طرفین به روی هم نیاوریم كه چه خبر است! باید حریمها حفظ شوند و بچهها اطلاعات و دانستههای محرمانه خود را توی دلشان نگه دارند و بزرگترها هم انگار نه انگار كه بویی بردهاند، خود را به آن راه بزنند كه ما میدانیم كه شما بچههای با ادب و مثبت چیزی نمیدانید! هشتم- بچه باید مایه افتخار باشد بچه باید مایه افتخار والدین و مدرسه باشد. این همه زحمت برای بچهها میكشیم كه چی؟ بچه به درد روزهایی میخورد كه آدم جایی بخواهد پز بدهد و افتخارات و شاهكارهای زندگیاش را بیان كند. چه بهتر كه سوژه این افتخارسرایی بچه آدم باشد كه از گوشت و خون ماست و بالاخره یك جورهایی مال خودمان است! البته بر كسی پوشیده نیست كه ضعفها و شكستهای بچهها محصول بیعرضگی و تنبلی خود آنهاست و قوتها و پیروزیهایشان نتیجه تلاشهای شبانهروزی والدین و معلمانی بزرگ است، یعنی خود ما! نهم- به بچه ها محبت كنید محبت نقش مهمی در رشد و شكلگیری شخصیت بچهها دارد؛ البته محبت حد و حدود و معیارهایی دارد كه باید مورد توجه قرار گیرد. محبت موضوعی دلبخواهی است و به حال و حوصله والدین عزیز و معلمان گرامی بستگی دارد.اتفاقاً خیلی مهم است كه محبت رویهای ثابت نداشته باشد چون در این صورت بچه پررو میشود و توقعاتش بالا میرود. ثانیاً اندازه و معیار محبت دست خود ماست. یك زمانی آن قدر محبت میكنیم كه بچه از محبت اشباع شود و برای حفظ تعادل، زمانی هم آنقدر محل نمیگذاریم و بیاعتنایی میكنیم كه بچه بفهمد تحفهای نیست! برای كاركردهای مؤثرتر تربیتی، لازم نیست محبت همیشه راستكی باشد میتوان ادا و اطوار محبت را در آورد و به اصطلاح محبت را به صورت نمایشی اجرا كرد. دهم- امكانات لازم را فراهم كنید بدیهی و آشكار است كه اگر امكانات نباشد چه میشود. در جهت تحكیم اصول قبلی، لازم است والدین عزیز امكانات را فراهم كنند و كاری به كارهای دیگر نداشته باشند. شما كیف، كفش، كامپیوتر، اسكیت و تلفن همراه و چیزهای دیگر را به هر نحوی كه میتوانید برای فرزندتان بخرید تا اول عقدهای بار نیاید، دوم- وظیفه والدینی را به خوبی ایفا كنید؛ سوم- سر بچه گرم شود؛ چهارم- مزاحمتتان نشود؛ پنجم- اگر لازم شد زحماتتان را به رخش بكشید و توی سرش بكوبید؛ ششم- در موقعیتهای لازم پز بدهید چهها كه برای فرزندتان نكردهاید... باز هم بگوییم؟ منبع : همشهری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 529]