واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: دل تنگــــ ـــ ــی تنها نصیب من بود از تمام زیبایی هایت.... * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * دیدار شما آرزوی ماست ! (روابط عمومی چشمان بی قرار ! ) * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * زندگی مرا از سنگ ساخت سنگی که میشود با آن ساختمان ساخت ساختمانی که میشود از آن بالا خودت را پرت کنی کف آسفالت خیابان مردم از کنار جسدت رد شوند و بگویند : چه ساختمان بلندی ... !! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * تو خالی از آهنگ من خالی از شعر خانه خالی از ساز دیگر چه داریم برای باهم بودن ...!! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * تو کور بودی و من کر و لال... من برایت دست تکان دادم و تو مرا صدا زدی ... برای همین بود که ما هرگز بهم نرسیدیم ...!! دل تنگــــ ـــ ــی تنها نصیب من بود از تمام زیبایی هایت.... * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * دیدار شما آرزوی ماست ! (روابط عمومی چشمان بی قرار ! ) * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * زندگی مرا از سنگ ساخت سنگی که میشود با آن ساختمان ساخت ساختمانی که میشود از آن بالا خودت را پرت کنی کف آسفالت خیابان مردم از کنار جسدت رد شوند و بگویند : چه ساختمان بلندی ... !! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * تو خالی از آهنگ من خالی از شعر خانه خالی از ساز دیگر چه داریم برای باهم بودن ...!! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * تو کور بودی و من کر و لال... من برایت دست تکان دادم و تو مرا صدا زدی ... برای همین بود که ما هرگز بهم نرسیدیم ...!! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * دستی که به من بپیوندد ، نیست صبحی که به روی ظلمتم خندد ، نیست زنجیر فراوان ... فراوان ...اما چیزی که مرا به زندگی بندد ، نیست ...!! * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ا تو مپندار که از یاد تورا خواهم برد من بدون تو به یک حرف زدن خواهم مرد * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * شنیدی میگن ” خیلی دور ، خیلی نزدیک ” ؟ اولی دستامونه ، دومی دلامونه . . . * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * عشق دیگر از شفقت بر کنار افتاده است هرچه عاشق زارتر معشوق از او بیزارتر * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * آغاز نام تو را بر درخت گلابی سرزنده ای که هر روز به پژمردگی من می خندید کندم تا هم گل از یادش برود هم آبی * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * برق نگاهت آیینه ی تمام قد احساس مرا شکست. دیگر اندام نازک شعرم را نخواهم دید. * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * paviro.persianblog.ir پایگاه اینترنتی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 523]