واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: نقشآفرینی دو بازیگر فیلم را قطعا نباید از یاد برد. جك گلنهال در نقش دستان كه هم توانسته جلوههای معصومانه نقش را بهخوبی نمایش دهد و هم در برخی صحنهها خشم، ناامیدی و استیصال را... گاهی سینما را باید در قالب یك سرگرمی صرف معنا كرد و همچون یك صنعت، تنها باید از آن انتظار بازگشت مالی داشت. فیلم «شاهزاده پارس»، فیلمی است در همین قالب و در چارچوب همین تعریف آشنا كه نگاه تیز و گزنده منتقدان سینمایی در حریم آن جایی ندارد. فیلمی كه بر اساس یك بازی كامپیوتری ساخته شده، مخاطبان نخبهندارد و نیازی هم نیست كه از یك دید منتقدانه بهآن نگاه شود. اما در هر حال تلاش كارگردان فیلم، مارك نول قابلیت ارزیابی دارد. جهان فیلمهای اكشن، فانتزی و یا تخیلی هم یك چارچوب معنایی مشخص دارد كه در آن هر آنچه را كه قابل باور نیست باید كاملا باورپذیر و قابل قبول جلوه داد. «شاهزداه پارس» هم فیلمی است كه فضای حاكم بر یك امپراتوری كهن را بهخوبی ترسیم كرده است. از تصاویر بناها، معابر، بامها و فضای داخلی قصرها گرفته تا طراحی لباس و نوع گریم بازیگران همگی انتظار مخاطب از یك امپراتوری در مركز جهان قدیم را بهخوبی برآورده میكند. جدا از خلق فضا و جلوههای بصری فیلم، موسیقی این اثر هم حس و حالی كاملا متناسب با فضای فیلم ایجاد میكند و در مجموع میتوان گفت كه یكی از بخشهای برجسته فیلم، كار آهنگساز فیلم یعنی هری گرگسن ویلیامز است. «شاهزاده پارس» داستانی مشابه با افسانههای قدیمی دارد؛ پسر بچهای فقیر، در یك حادثه بهفرزندخواندگی پادشاهی عادل بدل میشود. نام شاهزاده پارسی «دستان» است، بهمعنی «قهرمان» و همان طور كه میدانید لقب اصلی «رستم» بهحساب میآید. پادشاه دو فرزند دیگر هم دارد ولی توجهی ویژه بهدستان نشان میدهد. اما این ماجرای آشنا از میانههای فیلم شكلی كاملا ضدكلیشهای پیدا میكند. در جریان توطئه قتل پادشاه شكل داستان همان قالب آشنای حسادت پسران بهفرزند است اما در ادامه متوجه میشویم كه اصل ماجرا بهگونه دیگری است و كمكم داستان فیلم شكلی معمایی بهخود میگیرد. دستان هم باید عامل یا عوامل توطئه را پیدا كند و هم باید از دست اتهاماتی كه متوجه خود او شده فرار كند. در نهایت مهمترین نقطه قوت فیلم و برگ برنده آن جلوههای ویژه و تصاویر گریختن شاهزاده از دست ماموران گارد است. صحنههایی كه او در حال پریدن از روی بامهاست بسیار نفسگیر و هیجانانگیز از كار درآمده و این در شرایطی است كه تلاش میكند تا آنجا كه ممكن است بهماموران صدمهای نزند. قطعا نیازی بهتوضیح نیست كه تماشای این فیلم میتواند برای ما ایرانیان بسیار جذاب باشد. چون فیلم پر است از نامها و نشانههای ایرانی. از تصویر نقشه كهن ایران در ابتدای فیلم گرفته تا ماجرای فتح قلعه الموت و اسم شخصیتهای اصلی فیلم؛ دستان، تهمینه و نظام. نمای بسته نام كامل فیلم «شاهزاده پارس» یك بخش اضافی هم دارد با عنوان «شنهای زمان». مهمترین نكته داستان در این است كه خنجری در قلعه الموت وجود دارد كه میتواند زمان را بهحدود یك دقیقه پیش بازگرداند و برای این كار باید از شنهایی استفاده شود كه در یك تالار مخفی و در زیر قلعه پنهان شده است. از یك جایی بهبعد این تمهید بازگشت بهگذشته پتانسیل تمام غافلگیریهای فیلم را بهصفر میرساند. یعنی اتفاقی وجود ندارد كه مخاطب نتواند آن را حدس بزند البته این را نمیتوان اشكال یك فیلم تلقی كرد. گاهی بسیاری از اتفاقات یك فیلم برای مخاطب قابل پیشبینی است اما نحوه روی دادن آن پیشامدها آنقدر جذابیت دارد كه مخاطب میتواند تصور كند با فیلمی كاملا متفاوت مواجه شده كه كارگردان آن برای وقت مخاطبش ارزش قائل شده است. مارك نول اما جدا از اینكه علاقهای بهغافلگیریهای محتوایی ندارد، عمدا كاری میكند كه مخاطب از قهرمان فیلم جلوتر باشد تا با حدس زدن لحظات بعدی فیلم از هوش خود لذت ببرد. این حس دانایی چیزی است كه فقط برای یك مخاطب درجه دو سینما میتواند خوشایند باشد! یك نمونه ساده از همین روش كارگردان انتخاب بازیگری همچون بن كینگزلی برای نقش نظام است كه با یك گریم ساده میتوان او را بهیك شخصیت خبیث مسلم تبدیل كرد. مخاطب بهسادگی میتواند حدس بزند كه اصطلاحا همه چیز زیر سر اوست! این دانایی همان است كه داستان را برای تماشاگر پیش میبرد. در «شاهزاده پارس» بیشتر جذابیتها در تصاویر محیرالعقول و جلوههای اكشنش خلاصه میشود. اما مثلا تصاویری نظیر آن تعقیب و گریزهای روی پشت بام را در دومین فیلم از سری فیلمهای موفق جیسون بورن هم دیده بودیم. تنها تفاوت در این است كه اینجا همه چیز در عهد عتیق اتفاق میافتد یا شخصیتهایی نظیر آدمكشهای نظام وجود دارند كه نحوه مبارزه كردنشان تا حدی متفاوت است. مارك نول، كارگردان یكی از آثار «ایندیانو جونز» بوده و «هری پاتر و گلوله آتش» را هم او ساخته است. تا اینجا بهنظر میرسد او برای ساخت فیلمهایی از این دست مناسب بوده اما فیلمهای متفاوتی مثل «لبخند مونالیزا» و «دانی براسكو» هم در كارنامه او بهچشم میخورد. میشود امیدوار بود كه او تمام استعدادش را بهخاطر بهدست آوردن گیشه خرج نكند چون اگرچه «شاهزاده پارس» فروش مناسبی داشته اما در مجموع اثری است كه نمیتواند برای كارگردانش یك نقطه درخشان بهحساب بیاید. نكتهها: 1 - نقشآفرینی دو بازیگر فیلم را قطعا نباید از یاد برد. جك گلنهال در نقش دستان كه هم توانسته جلوههای معصومانه نقش را بهخوبی نمایش دهد و هم در برخی صحنهها خشم، ناامیدی و استیصال را بهخوبی بهتصویر كشیده است. بازیگر دومی كه میتواند مخاطب را غافلگیر كند آلفرد مولیناست كه نقش یك تاجرعرب را بازی میكند. بازی او در نقش یك كاراكتر طنز بهیاد ماندنی و تاثیرگذار است. 2 - كنایه سیاسی كارگردان بهماجرای حمله آمریكا بهعراق را قطعا نمیتوان از یاد برد. بهانه حمله بهقلعه الموت یافتن سلاحهای پنهان است اما در نهایت معلوم میشود كه هیچ سلاح خاصی وجود نداشته است. این كنایه در طول فیلم بارها با لحنی آكنده از شماتت و سرزنش از زبان شخصیتهای مختلف تكرار میشود. 3 - تاس برادر بزرگتر و جایگزین پادشاه شده است. نظام كه عموی او و مشاورش بهحساب میآید در تلاش است كه تاس را بهجرم قتل پادشاه، بهكشتن مخفیانه دستان ترغیب كند اما پادشاه جوان در پاسخ میگوید: «محاكمه او كار بهتری است. افراد قوی از قوانین پیروی میكنند. ما كه یك قوم وحشی نیستیم.» 4 - شاهدخت قلعه الموت تهمینه است كه در حمله دستان و برادرانش شكست میخورد. در جایی او و دستان در صحرا گیر افتادهاند و تهمینه با شكایت از وضع فعلیاش شروع بهتعریف از گذشتهاش میكند: «چشمههای الموت بهخاطر آب تمیز و خنكش معروفن.» دستان: شاید اگه وقت كمتری صرف تعریف از چشمههاتون میكردین و مراقب دیوارهای شهرتون بودین، الان اینجا نبودی.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 654]