تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 29 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):سزاوار است هر يك از شما در دهان و بينى زياد آب بچرخاند، چرا كه اين كار، مايه آمرزش...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816606460




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

كلاغ زرد و رنگ هاى گمشده


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: كلاغ زرد و رنگ هاى گمشده
ناصر كشاورز
شعر كودك و نوجوان در گفت و گو با ناصر كشاورز - شاعر  ناصر كشاورز متولد ???? و در تهران است. از وى تاكنون حدود ??? عنوان كتاب منتشر شده كه در حوزه ادبیات خردسال مى توان به «شعرهاى نى نى كوچولو» [?? جلد- رویش]، «مى نى نى و مامانش» [?? جلد- افق]، دویدم و دویدم [? جلد- افق] اشاره كرد و همچنین در حوزه شعر كودك به كتاب هاى «كلاغ زرد»، «گنجشك و پروانه»، «سیب جان سلام» و «مرا یك دایناسور درسته قورت داده»؛ در حوزه شعر نوجوان ? مجموعه «تلخ و شیرین»، «رنگ هاى گمشده»، «از این طرف لطفاً فقط هیسى» و «بوى نرگس» از آثار متأخر و البته بسیار موفق وى محسوب مى شوند. آثار وى تاكنون جوایز متعددى را دریافت كرده اند و شعرهایش همیشه مورداستقبال مخاطبان خردسال، كودك و نوجوان بوده اند. نام ناصر كشاورز، نامى آشنا براى این دسته مخاطبان است.* بگذارید از این جا شروع كنیم كه شما غیر از شعر كودك در حوزه هایى مثل موسیقى و نقاشى هم دستى دارید؛ در حوزه موسیقى كه - تا آنجا كه مى دانم نواختن ساز را هم تدریس مى كنید-؛ این هنرها به نظر مى رسد در شعر شما، تأثیر زیادى داشته مخصوصاً نقاشى كه تنوع و ازدحام رنگ در شعرهایتان وجه ممیزه آثار شما با دیگر شاعران این حوزه است. مى خواهید در این باره كمى صحبت كنیم اصلاً اعتقاد من این است كه در شعر و در جهان كودك، ما باید دنیا را با ? حس مان درك كنیم تا بر مبناى ذهنیات؛ یعنى باید حس هامان را دوباره بیدار كنیم بهتر ببینیم، بهتر بشنویم، بهتر بو بكشیم، بهتر لمس كنیم و بهتر بچشیم. حتى مزه غذاهایى را كه قبلاً خورده ایم دوباره كشف كنیم و دقت كنیم این مزه واقعاً چه بوده؛ مسأله فقط بر سر رنگ نیست من مى خواهم همه حس هایم درگیر باشد در شعرهایم.یك بار از من پرسیده بودند چه رنگى را دوست دارید گفتم اصلاً نمى توانم بین رنگ ها فرق بگذارم. همه رنگ ها را دوست دارم، همه رنگ ها حرف هایى براى گفتن دارند كه براى شنیدنشان باید دقت كنى. وقتى دقت بینایى بالا برود- چیزى كه من اسمش را مى گذارم، آى كیو بینایى!- آن وقت مى شود به لحظه هایى رسید در درك رنگ ها كه حال و هواى شاعرانه اى هم دارند.* غیر از كاربرد رنگ ها، ترسیمى كه مى كنید خیلى دقیق است؛ بگذارید بگوییم توصیف كردن؛ اصلاً انگار مى خواهید آن اشیا یا فضا را از نو خلق كنید...بله! ممكن است در یك شعر بگویم كه ماهى من دم دارد پا ندارد! این در نظر اول توضیح واضحات است اما در واقع كشفى كودكانه است. چیزهایى كه براى همه عادى است و به آن دقت نداریم براى بچه ها كه دقت بالایى دارند، عادى نیست. آنها مدام سؤال مى كنند كه چرا و چطور مى خواهند روند شكل گیرى یك پدیده را كشف كنند.وظیفه من به عنوان یك شاعر كودك و نوجوان این است كه حس هاى خودم را ترجمه كنم به زبان بچه ها؛ طورى كه آنها هم در این حس ها و كشف ها شریك شوند. گاهى اوقات، توضیحات من شاید زیاد به نظر برسد اما بچه ها به جزئیات علاقه دارند. مخصوصاً خردسالان، من به این نتیجه رسیده ام هرچه ساده تر بگویم بیشتر مى توانم به مرزهاى شگفتى نزدیك شوم. شگفتى در چیزهاى ساده نهفته است نه در چیزها یا امورى كه پیچیده به نظر مى رسند.* در آثار مخصوص خردسالان، توصیف چه نقشى دارد وقتى با یك خردسال صحبت مى كنى، باید حالت یك همبازى و یك هم صحبت داشته باشى؛ یعنى طورى باید صحبت كنى كه دقیقاً بفهمد تو چه مى گویى. اینجاست كه نخستین كارى كه باید انجام دهى این است كه از نقش مربیگرى و معلم بازى بیایى بیرون. وقتى از نقش مى آیى بیرون، احساس مى كنى كه دیگر كلماتى براى آموزش ندارى. وقتى كلماتى براى آموزش نداشته باشى خود به خود با بچه دوست مى شوى و طورى با خردسال حرف مى زنى انگار دو تا بچه با هم حرف مى زنند و به همین دلیل هم مخاطبت بهتر با تو كنار مى آید. درواقع این بچه ها هستند كه به ما چیزهایى یاد مى دهند و ما چیز زیادى نداریم كه به آنها یاد بدهیم؛ البته ممكن است تصور شود كه این طور نیست اما واقعیت آن است كه ما دانسته هاى بشرى را مى خواهیم به بچه ها منتقل كنیم. در حالى آنها كشفیات بشرى را به ما یادآورى مى كنند و كشفیات بنیان هاى دانسته هاى ما هستند. «توصیف» در این ارتباط، نقش اساسى دارد چون كه «كشف» به كمك توصیف دقیق اشیا یا موقعیت ها ممكن مى شود.* اگر بخواهید به یك رده بندى سنى براى مخاطبان خردسال، كودك و نوجوان برسید این گروه ها را چطور رده بندى مى كنید من به این رده بندى سنى كه به گمانم كانون پرورش فكرى ابتدا آن را پیشنهاد و در كتاب هایش اعمال كرد، اعتقاد چندانى ندارم. فكر مى كنم اگر اثر از لحاظ كلمات و مضمون در حدى باشد كه هر گروه سنى بتواند بفهمد، هر كسى سهم خودش را مى برد. در تقسیم بندى سنى، وقتى كه یك پیرمرد برمى گردد به سن بچگى و بچه مى شود، ما چه تقسیم بندى اى مى توانیم بكنیم! انگار كه رفته ایم و یك دورى زده ایم و باز رسیده ایم سر نقطه اولمان... * خب با جنس كلمات چه مى كنیم كلمات قابل فهم براى نوجوانان توسط كودكان و خردسالان هم فهمیده مى شوند من چندان در بند این قضیه نیستم.خودم را در حال و هواى خردسال، كودك یا نوجوان قرار مى دهم و بعد فضاى مناسب خودبه خود درمى آید.البته خودم مدتى این روش رده بندى سنى را در كارم اجرا كردم و رفتم كلماتى را كه مثلاً گروه سنى خردسال به كار مى بردند جمع آورى كردم و شد حدود ? هزار و خرده اى كلمه، براى گروه سنى كودك شد فلان مقدار و براى گروه سنى نوجوان شد مقادیرى بیشتر. یك دفعه به خودم گفتم این چه كارى است كه من مى كنم! فرضاً همه كلمات را هم من در حافظه داشته باشم و از آنها تخطى نكنم، اگر كلمه تازه اى خلق شد، چه ! به نظرم وقتى شاعر در فضاى خردسال قرار مى گیرد خود به خود دیگر نمى تواند با كلمات گروه هاى سنى بالاتر حرف بزند. اصلاً این تقسیم بندى كار نویسنده و شاعر نیست كار ناشران است كه براى پیدا كردن مخاطب بهتر و بیشتر باید چنین كارى كنند...* مشكل فقط در حوزه كار ناشرها نیست. خیلى ها كه مى خواهند تازه وارد این حوزه شوند یا خیلى ها كه تصور مى كنند شعر كودك یعنى بچگانه حرف زدن، مى آیند و بدون هیچ متر و معیارى وارد این عرصه مى شوند و كارشان متأسفانه چاپ هم مى شود...ببینید! اداى بچه ها را درآوردن و شكسته حرف زدن و بعضى كلمات را غلط، غلوط تلفظ كردن و در شعر پفك و بستنى خوردن، هیچ كسى را به شاعر كودك تبدیل نمى كند. نیازى هم به این كارها نیست باید به نوع نگاه كودك نزدیك شد. باید دید چطور به دنیاى پیرامون خودش نگاه مى كند. باید آن را كشف كرد. باید تفسیرت، تفسیر كودكانه باشد. نگاه ات، تحلیل ات؛ نمى شود فقط در لحظات شاعرانه كودك بود باید در همه لحظات این حس را و این نگاه را داشت. به عنوان یك آدم گنده، این حس و این نگاه خیلى از معادلات زندگى آدم را به هم مى ریزد. من باید هم پدر باشم هم شوهر هم درگیر روابط اجتماعى كه از من متوقع اعمال و رفتارى در حد سن من است و در عین حال كودك هم باشم! من یك راه حل شخصى پیدا كرده ام؛ سعى كرده ام تا حد مقدور، با آدم بزرگ هایى رابطه داشته باشم كه مانند خودم هستند و آنها هم همین مشكل را دارند. در واقع اینها همبازى هاى بزرگسالى من اند و سعى مى كنیم با هم این مشكل را حل كنیم! البته توصیه نمى كنم كه همه این كار را كنند. این روش من است. دیگران هم ممكن است روش هاى دیگرى داشته باشند.* مشكل ارتفاع دید را چطور حل مى كنید ارتفاع دید ناصر كشاورز چهل واندى ساله با ارتفاع دید یك بچه ? ساله یا ?? ساله یا یك نوجوان ?? ساله متفاوت است. كوچه اى كه شما در عرض یك دقیقه طى مى كنید براى آن بچه ? ساله، فاصله اى طولانى است و به همین دلیل، زمان محاسبه شده در ذهن آن بچه با زمان محاسبه شده در ذهن شما فرق دارد...مشكل از همین جاها شروع مى شود! بارها شده كه از در خانه آمده ام بیرون و پشت فرمان نشسته ام و یك دفعه شك كرده ام كه من مى توانم این ماشین را راه ببرم، اصلاً اجازه دارم كه استارت بزنم ! من فكر مى كنم اگر در حال و هواى بچه ها قرار بگیریم نوعى باورپذیرى این وضع به وجود مى آید كه همه رفتارهاى آدم را تحت تأثیر قرار مى دهد. در واقع ما كودك درون خودمان را كشف مى كنیم و آن وقت طورى حرف مى زنیم كه بچه ها خوش شان مى آید و مى گویند نگاه كن این هم مانند ما حرف مى زند و حرف ما را هم مى فهمد! مخصوصاً فیلمسازانى كه براى بچه ها فیلم مى سازند باید این اصل را رعایت كنند و پایه دوربین را كوتاه تر كنند تا بتوانند از همان ارتفاعى كه بچه ها دنیا را مى بینند به دنیا نگاه كنند. من به عنوان یك شاعر كودك نمى توانم در خیابان قد خودم را كوتاه كنم یا دولا دولا راه بروم اما مى توانم بنشینم و از همان ارتفاع دید بچه ها به دنیا نگاه كنم. حتماً شما هم دیده اید كه درخیابان خردسالانى كه با پدرومادرشان بیرون آمده اند و در شلوغى قرار مى گیرند مرتب بهانه مى گیرند و گریه مى كنند. به ظاهر هیچ علت منطقى در این بهانه گیرى و گریه كردن وجود ندارد اما واقعیت این است كه آنها فقط انبوهى پا مى بینند بدون سر! وقتى این خردسالان را والدین بغل مى كنند گریه شان قطع مى شود چون مى توانند صورت ها را ببینند در واقع در ارتفاعى قرار مى گیرند كه جهان از گنگى در مى آید و معنادار مى شود.* از این رده سنى گریزى بزنیم به رده سنى نوجوان؛ از همان آغاز كه شعر نوجوان در ایران پاگرفت ، با یك مشكل اساسى مواجه بود: بلوغ. بلوغ باعث مى شود كه نه با كودك روبه رو باشیم نه بزرگسال و در عین حال ، خط قرمزى هم توسط جامعه ترسیم مى شود كه نمى شود چندان به این موضوع پرداخت و اگر هم به آن نپردازى، اصلاً شعر نوجوان شكل نخواهد گرفت. شما با این مشكل چطور كنار آمدید بلوغ را مى توان از دو دیدگاه بررسى كرد اول شریعت و دوم وضعیت فیزیولوژى و روحى و روانى آن. اولى كار شاعر نیست كار علماست كه به آن پرداخته اند و مى پردازند؛ شاعر در بخش تحولات جسمى و روحى یك انسان وارد این حوزه مى شود كه گرچه در جاهایى به نقاط مشترك با شریعت مى رسد اما شاعر نباید وارد حوزه تخصصى شریعت شود و لباس علما را به تن كند. این حوزه متولى خاص خودش را دارد. حالا چطور ناصر كشاورز ??ساله مى تواند با یك نوجوان ?? ??، ساله همذات پندارى كند به نظر من بلوغ، یك حالت روحى است و نباید آن را در سن خاصى محدود كرد. هرانسانى مى تواند در سنین بالا هم به تكامل در بلوغ برسد و از آن بلوغ ابتدایى سن نوجوانى عبور كند. طبیعتاً در هرمرحله اى از این بلوغ تكمیلى نگاه به جهان از یك دریچه تازه تكرار مى شود؛ مثلاً من در یكى از شعرهایم این طور گفته ام:«حسى عجیب و تازهدر من زده جوانهداده به چشم هایمیك دید شاعرانهنسبت به زندگى همتغییر كرده دیدمحس مى كنم كه الآنیك آسمان امیدمدر گوشه دل خودرازى نهفته دارممثل سكوت صدهاحرف نگفته دارمدرگیر با بلوغملبریز از سؤالمبا ذهن كوچك خودسرشار از خیالمپر مى زنم به شادىدر آسمان رؤیاجا مى دهم در آغوشفرداى زندگى را»این شعر مال كتاب «رنگ هاى گمشده» است. شعرهاى چند كتاب آخرم، در همین حوزه است. یك شعر دیگر هم ازهمین كتاب مى توانم بخوانم:«آسمان دیشب سیاهش خوب بودیادم آمد كه به رنگ موى توستبعد حس كردم هلال ماه شبیك نگاتیو كج از ابروى توستیك ورق اندازه یك «آ – چهار»از همان محدوده كندم در خیالبا نوك تیز نگاهم روى آنرسم كردم نقطه اى مانند خالروى این كاغذ كه طرحى از تو داشتتایپ كردم با دلم شعرى سپیدناگهان آمد شهاب اخم توروى شعر كاغذم را خط كشید»این شعرها در كتاب هایى منتشر شده كه ناشرش «بهشهر» است متعلق به آستان قدس رضوى. فكر مى كنم ما مى توانیم با عبور محتاطانه و داراى حریم از این مقطع سنى، هم حق مطلب را ادا كنیم و هم با موازین بیان شرعى از یك سو و توجهات روانشناسانه از سویى دیگر تضادى پیدا نكنیم. از نظر من، مشكل این «خط قرمز» چند سالى است كه حل شده و جامعه هم اگر ببیندكه بیان شاعرانه با مصالح اش درتضاد نیست، مشكلى ایجاد نمى شود. مشكل جایى است كه شما به جاى كمك به حل یك مشكل، مشكلى به مشكلات جامعه یا مخاطب اضافه كنید كه چه از دیدگاه شریعت چه از دیدگاه انسانى اشتباه است.منبع : روزنامه ایران  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 299]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن