واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: واكاوي از فيلم ميزاك پند انساني از نگاهي ساده اما فلسفي
ميزاك فيلم سرراست، بي تكلف، قصه گو، ناصح و خوش ساختي است كه هنرهاي ديگري همچون نقاشي، عكاسي، گرافيك را به مدد تصوير، نور و حركت درآورده است و سازنده اثر بي هيچ ادعايي فيلم معنا گرايش را به تصوير كشانده، اثري همه فهم و دور از استعاره هاي فلسفي و در عين حال بر گرفته از روابط فلسفي ميان خالق و مخلوق ميزاك از مسيري سخن مي گويد كه به تعبير فيلسوف هندي رابيندر نات تاگور «هر انساني با اين پيام به دنيا مي آيد كه هنوز خداوند از خلقت انسان نااميد نيست»، اما يك جنين هم مي داند كه ذات و سرشت او برگرفته از ذات اقدس الهي به دور از هر سئيه غير انساني و ناملايمات اخلاقي است.
ليالستاني قصه اش را از Pov و دريچه نگاه يك جنين در رحم مادري لال عنوان مي كند كه در آستانه به دنيا آمدن دچار ترديد مي شود، همه چيز و همه اتفاقات را مخاطب از زاويه نگاه يك چنين پاك و بي گناه مي بيند، انسان نا به دنيا آمده اي كه هر عملي را كه از سرشت او به دور باشد آزارش مي دهد.
فيلم به راحتي به درونيات و ارزش هاي انسان ها نزديك است و رازها و اتفاقاتي كه ميان اهالي يك روستاي سرسبز و با مردمي از جنس آب، درخت، عطر گل و صداي بلبل صورت مي گيرد با نگاهي استعاري مي تواند اشاره به جايي به خلقت انسان ها و جهان پر سر و راز آن باشد.
مي زاك فيلم هشدار دهنده اي به انسان هايي است كه نمي دانند از كجا آمده اند و بهر چه زندگي مي كنند و به كجا خواهند رفت. ليالستاني با خلق نماهايي از روابط ساده و در عين حال دور از ذهن آدمي، فيلم را سهل ممتنع به تصوير كشيده است.
ميزاك در شخصيت پردازي آدم هاي يك روستا موفق عمل كرده است، انسان هايي كه هر يك نماد خصوصيتي از انسان هايند، گل برات، (با بازي چشم گير فروتن) با نخستين نماهاي فيلم، خود را به مخاطب معرفي مي كند، مردي عاشق، ساده، كه چندان به مانند ديگر انسان هاي دور و برش نمي ماند، پهلواني كه چشم چراغ چندين ده است و تي تي، زني كه لال است و معشوق يك مرد، و جنيني كه خود مي خواهد انتخاب كند كي چشم به دنيا بازگشايد.
همچنين ميزاك فيلم معترضي است، مادري 9 ماه بچه اش را حمل مي كند، جنين معترض است و دچار ترديد، او روح پاك و خط خطي نشده اي دارد و مي خواهد به دنيايي وسيع تر پا بگذارد، او به دنبال روشني است و نور، اما مي داند كه در اين دنيا كودكاني را مي كشند انسانيت ها به فراموشي سپرده اند، كساني حق ديگران را تضييع مي كنند، روابط تيره و خصم آلود است و جنگ و خونريزي است، او مردد است و مي انديشد كه سياهي رحم را به نور ظاهري دنيا ترجيح دهد.
يكي از تمهيدات موثر وجواب داده ليالستاني استفاده از نماهاي بالا به پائين است كه به خوبي در خدمت اثر قرار گرفته است و هدايت او در مديريت صحنه، فضا و بازيگران در «سكانس پلان»هاي طولاني است و حضور تورج منصوري در خلق اين نماهاي عكس گونه كاملا مشهود است. فيلم در نقطه عطف خود كه با حضور مراد و پير و مرشد قصه، با بازي جمشيد مشايخي، آغاز مي شود، خون تازه اي به روايت تزريق مي كند، آنجا كه مي گويد. عاشق بايد دل به دريا زند و به دنيا آمدن يك جنين مسيري است كه بايد با نور همراه باشد، با نوري از جنس دل و چشم يقين، اين سكانس پند مي دهد و نگاه انسان ها را به يكديگر گوشزد مي كند. ميزاك از اينجا به شخصيت هاي قصه اش آموزش هم مي دهند.
در عطف ديگر فيلم انسانها استحاله مي شوند، نگاهشان تغيير مي كند و از خود نگري و نارسيس محوري فاصله مي گيرند، روابط را ميان خود حلاجي مي كنند و نوش داروي پس از مرگ سهراب نيستند، ديگر مرد خل قصه خروس دزدي نمي كند، زنش پرخشگرش هم خودخواهي را كنار مي گذارد و مهربان مي شود، شوهر ستاره و همسر دومش هم به تي تي (باران كوثري) تبريك مي گويند و متحول مي شوند و فرخ همه كاره ده و همسرش هم آرام مي شوند و سربه راهترو اين رويكرد تا جايي پيش مي رود كه همه اهالي در بدرقه زايمان تي تي انسان هاي شفيق و دلسوزي هستند و در طول مسير براي جنازه اي فاتحه مي خوانند و زير تابوت را مي گيرند، براي جشن عروسي روستاي همجوار پا كوبي مي كنند و همه هم هدف تلاش مي كنند به استقبال ميزاك بروند.
ميزاك فيلم آبرومندي براي ليالستاني، بازيگران و تهيه كننده اش است و اين شايد با گذشت زمان براي مخاطبان اثبات شود زماني كه خيلي بيشتر از چيزي كه مي بينيم از انسانيت فاصله بگيريم.
چهارشنبه|ا|23|ا|بهمن|ا|1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مردم سالاری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 192]