واضح آرشیو وب فارسی:مردم سالاری: بررسي علل پرخاشگري در جوانان و نوجوانان سربه سرم نذار، وگرنه ...
اصولا در هر خانه اي كه يك جوان و نوجوان در آن زندگي مي كند يك سري هيجانات و روحيات خاص وجود دارد، جوان يعني شور و نشاط، يعني شادماني و طراوت. جوان آدم را به ياد هواي تازه صبحگاهي و شبنم روي گلبرگ مي اندازد. اينها مسائلي است كه بارها و بارها در تلويزيون مي شنويم يا در كتاب ها مي خوانيم. اما چرا گاهي اوقات اين شادي و نشاط تبديل به جدل و پرخاش مي شود و چرا برخي مواقع توقعات جوان و ديدگاه هاي آنها با والدينشان گره مي خورد و صداي اين برخورد فضاي خانه را پر مي كند؟ به راستي آيا توقعات نوجوانان افزايش يافته است يا اينكه صبر و تحمل نوجوانان كاهش يافته كه اين گونه پرخاشگري نوجوانان مورد گله و شكايت والدين قرار مي گيرد؟
دكتر جمشيد افشنگ، روانشناس و مدرس دانشگاه در اين باره معتقد است:
از تولد تا دوسالگي يعني زماني كه كودك هنوز قادر به برقراري ارتباط كلا مي نيست، مرحله ناپيروي نامگذاري مي شود، يعني كودك از هيچ قانون و مقررات و آداب و رسومي پيروي نمي كند. به اين دليل كه هنوز رشد و تحول كافي در مغزش صورت نگرفته است. از دو سالگي تا يازده - دوازده سالگي كه همان مرحله كودكي است را مرحله «دگرپيروي» مي نامند يعني مرحله اي كه كودك از ارزش هاي الگو يا والدين پيروي مي كند. سن دوازده تا هجده سالگي كه دوران نوجواني است را دوره خودپيروي مي نامند يعني نوجوان در اين سن مي آموزد كه به ارزش هايي اعتقاد داشته باشد و مطابق آن ارزش ها عمل كند يعني نوجوان وقتي به سن هجده سالگي مي رسد وبه دنياي جوانان قدم مي گذارد بايد به آن ارزش ها اعتقاد داشته باشد و مطابق آن ارزش ها عمل كند. ولي متاسفانه مرحله رشد و تحول در هيچ دوره اي درست صورت نمي گيرد لذا حتي از جوانان سوال كنيد كه به چه ارزش هايي پايبند هستيد نمي توانند جواب درستي بدهند. اغلب آنها مي گويند: من مسلمانم و به اسلا م و انبيا اعتقاد دارم. اما اين جوان به درستي نمي داند كه به چه ارزش هايي اعتقاد دارد چرا كه دوران نوجواني او به درستي شكل نگرفته است. وي ضمن اشاره به دوران نوجواني گفت: مي گويند دوران نوجواني، دوران بحران هويت است. بحران هويت يعني اينكه نوجوان دراين سن در حين جستجوي هويت خويش است. وي مي خواهد هويت خود را به درستي شكل دهد، لذا تمام سوالاتي را كه در كودكي پرسيده و جواب گرفته است را دوباره مي پرسد و جواب هايي كه در دوران كودكي به او داده اند او را مجاب نمي كند. وقتي اين بحران هويت صورت مي گيرد، اگر نوجوان بتواند دراين حين هويت خود را پيدا كند، هدف زندگي اش را پيدا كرده است چرا كه اغلب جوانان ما مردم پسندعمل مي كنند لذا مي توان گفت آنها بيشتر از اينكه به دنبال هويت خود باشند مهرطلب هستند و احساس جمعي و تعلق گروهي دارند. دكتر افشنگ درخصوص پرخاشگري نوجوانان گفت: اين روزها، والدين از زمان تولد كودكشان به اين مي انديشند كه كودك آنها با غولي به نام كنكور چگونه برخورد خواهد كرد لذا والدين در طي دوران دبستان و دبيرستان تمام تمركز خود را روي پيشرفت درسي فرزندشان مي گذارند و از رشد شخصيت او غافل مي شوند. وي افزود: متاسفانه والدين جامعه ما فكر مي كنند كه اگر فرزند آنها درس بخواند و مدام نمره 20 بگيرد و سرانجام در كنكور قبول شود، شخصيتش هم شكل خواهد گرفت، در نتيجه والدين به نوجوان خود نمي آموزند كه شخصيت مسوول، تصميم گيرنده، مستقلي داشته باشد. دكتر افشنگ تصريح كرد: بسياري از جوانان جامعه ما كه در سطح فوق ليسانس و دكترا تحصيل كرده اند و افراد مودبي هم هستند پس از ازدواج مي فهمند كه قادر به پذيرش مسووليت در مقابل طرف مقابل و تحمل ناكامي ها نيستند و مشكل ارتباطي دارند. اين روانشناس در ادامه خاطر نشان كرد: جوانان امروزي كمتر داراي جسارت هستند اگرچه اكثر آنها پرخاشگر شده اند اما جسور نيستند چرا كه انسان جسور داد نمي زند و پرخاشگري نمي كند. وي درخصوص افزايش پرخاشگري در قشر نوجوان و جوان گفت: در روانشناسي نظريه اي وجود دارد مبني بر اينكه ناكامي پرخاشگري را به همراه دارد. يعني وقتي انسان با ناكامي مواجه مي شود يكي از واكنش هايش پرخاشگري است و زماني كه پرخاشگري مي كند در آن لحظه دچار تخليه هيجاني مي شود و وقتي تخليه هيجاني صورت مي گيرد تنش وجودي اش كاهش مي يابد. در نتيجه جوان شرطي مي شود كه هر وقت در وجود خود تنش احساس كرد و ياهر وقت با ناكامي مواجه شد واكنش پرخاشگرانه نشان دهد. وقتي واكنش پرخاشگرانه از خود نشان داد شدت تنش كاهش مي يابد. در نتيجه نوجوان عادت مي كند كه هرگاه باب ميلش صحبت نكردند و يا درمقابل خواسته هايش مقاومت نشان دادند، واكنش پرخاشگرانه نشان دهد. دكتر افشنگ تصريح كرد: نظريه هاي روانشناختي بيان مي دارند كه وقتي انسان خشمگين مي شود بايد به اين مساله دقت كند كه به چه چيز فكر مي كند. وي با بيان اين مطلب گفت: مشكلي كه در حال حاضر نوجوانان و جوانان ما با آن روبه رو هستند اين است كه انديشه اي غيرمنطقي دارند. اگر زماني كه خشم جوان بالا مي رود به اين مساله تعمق كند كه من چه فكري مي كنم. «چرا من از حرف پدرم ناراحت شده ام.» افشنگ افزود: انسان وقايع و حوادث را معنا مي كند و براساس آن معنا از آن وقايع تاثير مي پذيرد. اين احتمال وجود دارد كه يك فرد در ارتباط با صحبت يك نفر خشمگين شود و ديگري بي تفاوت باشد و حتي يك نفر به آن حرف بخندد بنابراين تفسيرهاي متفاوت باعث مي شود كه در يك نفر خنده به وجود آيد و در ديگري عصبيت و در ديگري پرخاشگري. دكتر افشنگ مشكل اصلي نوجوانان و جوانان را شيوه تفكر آنها نسبت به زندگي دانست و افزود: متاسفانه والدين كمك نمي كنند كه نوجوانان بحران هويت را پشت سر بگذارند چرا كه براي والدين مهم نيست كه نوجوان آنها از لحاظ رشد شخصيتي در چه مرحله اي قرار دارد و چون اكثر والدين نمي دانند كه رشد شخصيت، خود شكوفايي و كمال جويي يعني چه؟
آنچه براي والدين اهميت دارد اين است كه فرزندشان درس بخوانند، ليسانس و فوق ليسانس بگيرند تا در آينده آنها را دكتر و مهندس صدا كنند. والدين تصور مي كنند كه همين عامل رشد شخصيت فرزند آنها را در بر مي گيرد. در نتيجه توانايي لازم براي روبه رويي با ناكامي هاي زندگي در نوجوان وجود ندارد و نوجوان نمي داند كه درد و رنج در زندگي يك امر طبيعي است و انسان بايد بپذيرد كه همان طور كه شادي و موفقيت و خوشي وجود دارد، غم و درد و رنج و شكست و ناكامي هم وجود دارد بنابراين اكثر جوانان اين عقيده را دارند كه: پدر و مادر عزيز شما خرج كنيد تا من ازدواج كنم، شما خانه و ماشين بخريد تا من بتوانم راحت زندگي كنم. اين امر نشان دهنده عدم رشد و تحول شخصيت است چرا كه جوان اصلا راجع به آينده اش فكر نمي كند. بنابراين واكنش هاي پرخاشگرانه در جوانان در شيوه موضع گيري آنها نسبت به زندگي است. در واقع موضع گيري نوجواناني كه پرخاشگري مي كنند موضع گيري تعهد نيست، نمي خواهم بگويم تعهد در مقابل پدر و مادر و يا جامعه بلكه آنها در مقابل كامروايي خواسته ها و نيازهايشان متعهد نيستند. دكتر افشنگ در ادامه گفت: نوجوان بايد بياموزد كه خودش به تنهايي در قبال خواسته هايش مسوول است و خود به تنهايي بايد براي رسيدن به آنها زحمت بكشد. اين در حالي است كه اكثر جوانان ما مي گويند: بايد جامعه زحمت بكشد، سيستم زحمت بكشد، پدر ومادرم زحمت بكشند، همسرم زحمت بكشد تا من به خواسته هايم برسم. اين روانشناس تصريح كرد: اين روزها نگرش جوانان ما اينگونه است: «من مي خواهم زن بگيرم تا زنم مرا خوشبخت كند يا مي خواهم شوهر كنم تا شوهرم مرا خوشبخت كند.» يعني آنها در مقابل كامروايي انگيزه هاي زندگي متعهد نيستند. وي افزود: مشكل جوانان ما موضع گيري توقع است نه موضع گيري تعهد! آنها با خود فكر مي كنند كه ديگران جرات ندارند كه با من اينگونه صحبت كنند لذا اين تفكر باعث پرخاشگري مي شود. دكتر افشنگ در ادامه خاطرنشان كرد: پشت هر انتقام جويي و كينه توزي و اضطراب و افسردگي و افكار خودكشي يك فكر خوابيده است پس نتيجه مي گيريم كه پشت هر خشم هم يك فكر خوابيده است و آن فكر غيرمنطقي است. وي افزود: مشكل اين است كه والدين فرزندان را مسوول و جسور تربيت نمي كنند و به آنها نمي آموزند كه توانايي تحمل ناكامي و تصميم گيري داشته باشند و يا در مقابل فرزندان طوري رفتار مي كنند كه آنها بيش از حد نازپرورده بار بيايند و يا در مقابل آنها سخت گيري بيش از حد مي كنند. وي با بيان اين مطلب تاكيد كرد: سخت گيري بيش از حد كتك زدن نيست بلكه سخت گيري بيش از حد اين است كه والدين از نوجوان 14 ساله در حد يك جوان 20 ساله انتظار دارند و يا اين كه نوجوان از هوش معمولي برخوردار است اما پدرو مادر از او انتظار يك فرد تيزهوش را دارند. يعني بيش از حد توان روي نوجوان فشار مي آورند و يا اينكه او را نازپرورده بار مي آورند.
نشانه هاي نازپروردگي از اين قبيل است كه پدر و مادر براي نوجوان تصميم مي گيرند و يا پدر و مادر به جاي نوجوان فكر مي كنند و يا به جاي او مسووليت قبول مي كنند در چنين شرايطي شيوه تفكر او نسبت به زندگي و آينده اشتباه خواهد شد و باعث خواهد شد كه نوجوان به وقايع و حوادث معناي خاصي بدهد آن معنا دادن باعث ايجاد خشم و واكنش هاي پرخاشگرانه خواهد شد. چنانچه ما شنيده ايم كه مي گويند: تو هماني كه مي انديشي، انديشه تو زندگي تو را مي آفريند، پس اگر مي خواهي زندگي ات را عوض كني فكرت را عوض كن. اگر همكاري داريد كه به طريقي عمل مي كند كه ديگران را آزرده مي سازد و اگر دوستي داريد كه بسيار بدگمان است و نسبت به نوع كارها و رفتارهاي ديگران ديدي فوق العاده انتقادي دارد، اگر ساكن مجتمعي هستيد و همسايه اي داريد كه در برابر هر تغييري هميشه مقاومت مي كند و با همه چيز مخالف است واگر همسري داريد كه در اين دست و آن دست كردن، لنگه ندارد، شايد قادر باشيد بي غرضي او را، يا حتي جنبه فكاهي موقعيت را در نظر بگيريد. اما اولين كاري كه شما مي توانيد انجام بدهيد اين است كه حرف ها و كارهاي او رابه خود نگيريد، حتي اگر كارهاي او مستقيما متوجه شما باشد. معمولا افراد اعصاب خردكن در همه جا حضور دارند و شما ناگزير از برخورد با آنها هستيد، اين گونه افراد، خود دچار مشكل هستند و شما مي توانيد با صبر و آرامش با آنها برخورد كنيد.
پنجشنبه|ا|22|ا|دي|ا|1390
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مردم سالاری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 844]